پر و پاچه ناموس!

توی فضای مجازی به خصوص اینستاگرام،‌ صفحات زیادی موجوده که یا فیلم درست میکنن،‌ یا آموزش روسری گره زدن و سفره آرایی و نشون دادن جشن عروسی گرفته حتی تو اتاق خوابشون هم از این عمومی سازی و خود نمایی در امان نمیمونه ...

 

من با زن هایی که ظاهرا روسری سرشونه، یا اساسا نیست و خودشون رو نمایش میدن کاری ندارم(چون راستش حوصله جواب پس دادن راجع به زنها رو ندارم)، روی صحبتم شوهرها و برادرها و پدرهای اینهاست، که عکس و فیلم و ادا و عشوه زن و خواهر و دخترشون رو همه دنیا میتونن ببینن و ضبط کنن، خیلی نمیتونم بفهممشون، مخصوصا اونایی که برای نمایش پر و پاچه زناشون همراهیشون هم میکنن!

 

زن ها نمیدونن، هر چند میدونن ولی مردها میدونن که چه چیز زن برای بقیه مردها جذابه و نگاهشون به اون زن و اون حالت چطوره، بازم راضی به اون کارا میشین؟؟

۰۹ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۱۴ ۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۴
این جانب

دختر حزب اللهی نما!

یکی از همکارام با اینکه سن و سال کمی نداره ولی هنوز تو انتخاب همسر مشکل داره، چند روز پیش داشتیم باهم حرف میزدیم یهو گفت من دنبال دختر مذهبی و حزب اللهی ام(حالا خودش و خیلی دوست داره متجدد و به روز نشون بده و البته روحیاتش رو میدونم که نمیتونه طاقت بیاره)

 

بهش گفتم پسر خوب تو ازدواج با توجه به روحیات خودت اصلا سمت دختر حزب اللهی و مذهبی نما نرو،  به تو نمیخورن، اصلا به حجاب و اینا زیاد بها نده، اینا ظاهره، فرعه؛ ممکن برات تو نگاه اول جذاب باشن ولی برخیشون ادا اطوارشون بیشتره، اینایی که سنجاق روسری میزنن و روسری رنگی پنگی میپوشن، چادر قجری میپوشن و کلی اصرار دارن تو چادر هم جذاب و خوشگل و ناز و شیک باشن و چپ و راست اهل هیات و میئتن و ادعا شون فقط حجابشونه، به درد تو نمیخورن، برو دنبال یه دختری که معمولی باشه،‌ دختری که ادا و اطوار و ادعا نداشته باشه،‌ دختر معمولی و ساده ... اونا بدون ضرر و ادعایی زندگی میکنن ... نه ادعا دارن، نه ادا ...

 

متاسفانه بین بخشی از جامعه حجاب و ظاهر معیار و ملاک مهمیه، تاکید میکنم بخشی از جامعه فکر میکنه طرف با حجابه خیلی آدم درستیه،‌ برخی از اینایی که چادری هستن درست فردای عروسیشون چادر مادر رو میذارن کنار،‌ برخی دیگه هم که اصرار و پافشاری دارن و فکر میکنن خیلی مقدسن چنان با چند تا حدیث و روایت دهنتو آسفالت میکنن و ادعای مذهبی بودنشون میشه که به غلط کردن میندازنت، استثنا هم توشون هستا ولی ریسک نکن؛ برخی از این مذهبی نماها اندازه ادعاشون خیلی قابل اعتماد نیستن، چون خوب بلدن دین رو به نفع خودشون مصادره کنن! اینا مذهبشون کلا دین و خدا رو چپ و راست به نفع خودشون تغییر داده، این همه اضافه من درآوردی رو تو مذهبشون نمیبینی، دیگه تو که کسی نیستی به نفع خودشون چپ و راستت نکنن...

اتفاقا آدمای معمولی خیلی عمیقتر دیندارن و خیلی درستکارترند.

 

اینا رو من به پسره گفتم، هر چند میدونم فایده نداشت، تا خودش با چشمای خودش نبینه باور نمیکنه

 

+ حسب تذکر دوستان در راستای تلطیف و اصلاح متن اقدام شد، ان شالله دیگه نقصی نداشته باشه و مورد قبول واقع بشه.

۰۵ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۵۶ ۲۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱۰
این جانب

مستراح

به ضرس قاطع میتونم ادعا کنم یکی از بزرگترین نعمت های این دنیا قابلیت و امکان رفتن به مستراحه؛

 

تصور کنین، نمیتونستیم بریم مستراح، همه سموم تو بدنمون میموند که فکر نکنم بیش از یکی دو روز دوام میاوردیم و تمام.

 

وقتی ما خورد و خوراک سالمی داریم، یعنی ظاهرا سمی نمیخوریم، پس چرا سمومی برای دفع داریم؟

 اینا تازه برای غذاهای جسمیه، خدا میدونه چقدر غذای روحی مسموم و غیر مسموم میخوریم ولی کمتر پیش میاد که دفعش کنیم، یا اشتباه دفعشون میکنیم.

 

به نظرتون مستراح روح کجاست؟چطوریه؟

 

+ کاش میگفتین چرا منفی دادین؟ دلیل دارید؟؟

۰۲ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۴۵ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۸
این جانب

بحث های بی فایده

همیشه اهل بحث بودم، بیشتر اطلاعاتی هم که دارم لابه لای همین بحث ها به دست آوردم، حتی تو کار، وقتی چالشی پیش میاد تازه به معلوماتم اضافه میشه و الا کارای روتین و بدون چالش و بحث که چیزی اضافه نمیکنه بهم، ولی بعد از مدت ها به این نتیجه رسیدم که بحث کردن غیر از فایده ای که عرض کردم یکی از بی نتیجه ترین کارهای دنیاست؛ مخصوصا اگر طرف مقابل تعصب و همیت خاصی نسبت به خودش داشته باشه، آدم حق طلب و متواضعی نباشه ... و البته کم پیدا میشه غیر از این جور آدم ها ...

 

+ مصلحت در این بود که یادداشت قبلی به دلیل آش نخورده دهن سوخته نشدن، حذف بشه.

 

۲۹ دی ۰۰ ، ۰۹:۳۲ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۴
این جانب

دزد و پلیس

دیشب بعد از دیدن بیست و سی یهو پاشدم برای خانواده خودم این مثال رو زدم:

 

فرض کنین تو بیسیم به پلیس گشت محل میگن یه سارق مسلح تو محل دیده شده، اون پلیس هم یه ماشین مشکوک میبینه و برای ایست دادن یه تیر هوایی میزنه،‌ از قضا من تو بالکن طبقه پنجم وایسادم بدون اطلاع از چیزی، از بد حادثه دست این پلیس یکم کج شده(شاید چند درجه موقع تعقیب و گریز) تیر هوایی به من میخوره و من کشته میشم (همه گفتن خدا نکنه)!

من کشته میشم... خب داغ این مرگ خیلی سخته، خیلی بی هوا و غیر منتتظره ...واقعا عزیز از دست دادن سخته، درسته؟(همه با سر تأئید کردن)

حالا پلیس میاد میگه آقا افسر ما اشتباه کرده، دنبال دزده بوده، اشتباهی تیرش به شما خورده، معذرت میخوایم، عمدی نبوده، شرمنده ایم، گردن ما از مو نازک تر... واسه دفاع از امنیت محله تیراندازی شده ولی اشتباهی به پسر شما خورده، چون قتل غیر عمد بوده ما افسرمون رو تنبیه میکنیم و حاضریم به جای دیه ای که حدود 300 میلیون بوده،‌ 150 هزار دلار (با دلار26000 تومن رقمی در حدود 4 میلیارد تومن) به شما تقدیم کنیم، علاوه بر اون اسم پسر شما رو شهید اعلام کنیم چون به نحوی در راه مبارزه با اشرار و برای امنیت کشته شدن و خدمات خانواده شهدا رو به شما بدیم وسط حیاط امام زاده صالح هم رایگان دفنشون کنیم و کلی هم تو خیابون و رسانه ها بنر بزنیم که ما هم، همدردتونیم و تسلیت بگیم و...

 

قطعا داغ عزیز داشتن سخته میفهمم ولی آیا شما بعدا با نهایت وقاحت میرید کانادا علیه کشورتون اقامه دعوا کنین تا از کشورتون 107 میلیون دلار غرامت بگیرین و هر جا تونستین از بغل مریم رجوی گرفته تا کشوری که تا تونسته به این مردم خیانت کرده داد بزنیم و بگیم که حق ما رو بدن!

 

واقعا این درسته؟؟ شما به عنوان خانواده من این کارو میکنین و با اون همه توجه اونم برای کاری که عمدی نبوده بازم دو قورت و نیمتون باقیه؟؟؟

۱۸ دی ۰۰ ، ۰۹:۲۱ ۲۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۶
این جانب

مِنبَرهای خطا

به دلایلی که در ادامه خواهم گفتم خیلی اهل هیئت و منبر و وعظ و این چیزها نیستم و از معدود مواردی که مجبور میشم یا پا میده منبری رو حاضر بشم یا بشنوم تقریباً در بیشترشون با خودم میگم با این حجم بالا از کفرگویی، بعضا" شرک گویی، جای فرع و حاشیه رو تو اصل گذاشتن، داستان های دری وری تخیلی گفتن و ... خدا با این مدعیان دین چه در قالب آخوند،‌ چه مداح و سخنران قراره چی کار کنه!؟

 

+ خیلی وقت ها این حرف ها و این آدم ها و طرفداران کور، بی منطق و بی استدلال و متعصبشون بیشتر از اینکه جذب کنن، دفع میکنن و تنفر ایجاد میکنن، از دین زده میکنن، حال بهم میزنن ...

 

۱۳ دی ۰۰ ، ۱۲:۵۸ ۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۶
این جانب

لطفا به حیوانات احترام بگذارید!

بعضی وقت ها ممکنه از زور حماقت و بی شعوری به کسی بگید طرف عین گاو میمونه ...

 

این جور موقع ها به این فکر کنین که احترام گاو با اون همه خاصیت و فهم رو نگه نداشتین

 

این در مورد الاغ هم صدق میکنه

۰۵ دی ۰۰ ، ۱۲:۴۰ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۶
این جانب

پول

آدم های زیادی رو دیدم به واسطه پولدارشدن (یا بی پول شدن) اعتماد به نفس،‌ رویه، مرام، منش، سبک زندگی و حتی اعتقادات و علایقشون دست خوش تغییر شده...

نمیدونم چرا!

 

+ خونه ای که توش متولد شدم رو هنوزم بهش سر میزنم، قیمت خونه ای که به دنیا اومدم تقریبا یک دهم قیمت خونه ایه که الان میشینم، نمیدونم آیا منم ده برابر قبل تغییر کردم؟

 

++ ما و تقریبا تمام افرادی که میشناسم در مقایسه با سی یا چهل سال پیش میزان داراییشون به مراتب بیشتر شده، اگه یه خونه داشتن الان دو تا سه تا خونه دارن، اگر از چندتا خانواده یکی فقط ماشین داشت، الان بچه های اون خانواده و بچه های بچه های اون خانواده اکثرشون ماشین دارن ... ولی اون موقع که خیلی از این چیزا نبود به نظرم خیلی بهتر بود. صمیمیت و محبت بیشتر بود ..

۳۰ آذر ۰۰ ، ۱۱:۲۶ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۵
این جانب

ماوی

من خیلی اهل فیلم دیدن نیستم، چند سال پیش یه فیلمی دستم رسید به اسم ماوی ماوی، بازیگرش ابراهیم خواننده ترکیه بود، یه داستان عاشقانه که یه پسر روستایی عاشق دختر شهری میشه و بعد دختره سرکارش میذاره و پسره بهش بر میخوره و بعد از اتفاقاتی دختره عاشق پسره میشه ولی دیگه دیر شده و پسره با یه دختر از دهات خودشون عقد میکنه ...

 

لحظه بله گفتن ابراهیم دختره میرسه و اون لحظه بسیار دردناکه، اولین بار که با عیال این فیلم رو میدیدم عین ابر بهار اشک میریختم... عیال خیلی شاکی شد که چرا گریه کردی ... و من بهش جواب دادم دلم برای بابام تنگ شد ...

 

عیال هنوزم بعد از این همه سال باور نداره که من دلم برای مرحوم پدرم تنگ شده باشه و همیشه ازم میپرسن که کسی و دوست داشتی مجبور بودی منو بگیری و از این حرفا ... منم که همیشه میگم کلی بودن که دوست داشتن من شوهرشون باشم ولی من محل آهو بهشون نمیدادم ...:))) اما مگه باور میکنه؟؟

ولی خودم باورم میشه؛ هر صحنه احساسی و عاشقانه ای که میبینم یاد مرحوم پدرم میافتم حتی عاشقانه قدم زدنای دختر پسرا تو خیابون رو ...

 

میخوام بگم تو این سن دیگه رمق و میلی به کشش های عاشقانه متداول ندارم و در دلم آتشیست از علاقه به پدرم ... عشق یا حسرت نمیدونم، پدری که باهاشون رفتار خوبی نداشتم، رابطه خوبی نداشتم و شاید این علاقه بخشی از عذاب وجدانم نسبت به رفتارهام باشه ... ساعت ها کار میکردم شب ها ساعت ده میومدم خونه و ...ازشون دور بودم ، نرفتم پیششون بشینم باهاشون حرف بزنم و ... همه این حسرتها نمیدونم چیه مهم نیست اسمش چیه، مهم اینه که من دلتنگم ... خیلی زیاد!

 

+ تمام ترانه های عاشقانه منو یاد تو میندازه بابا جونم

کجایی کجایی دلم هواتو کرده...

تورو تا نبینم خوب نمیشه حالم

۱۳ آذر ۰۰ ، ۱۲:۳۷ ۱۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۶
این جانب

عشق

به غیر از استثنائاتی تو دنیا به نظرم تقریبا همه رابطه های عاشقانه دختر پسری و یا زن و مردی رو میشه در قالب شهوت گنجوندن؛ این نیروی عظیم شهوته که تداعی کننده و توهم دهنده عشقه، و الا عشق چیزی نیست جز عشق پدر مادر به فرزندش و یا فرزند به پدر و مادرش و علاقه ای که برادرخواهر ها به هم دارن فارغ از هر نوع جنسیتی!

 

+ نمیدونم چرا مدت هاست هر چی میخوام بگم برخی به جای متن و منظور اصلی میرن دنبال حواشی ای که حتی به ذهن خودمم نمیرسه،‌ به همین واسطه پی نوشت هام رو میخورم که نگم. تا ببینیم از این یادداشت چه ان قلتی در میاد! 

۰۷ آذر ۰۰ ، ۰۸:۲۲ ۲۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱۰
این جانب

شهوت

قدرت و میل جنسی و به اصطلاح شهوت نیروی بسیار بزرگی داره که خیلی چیزها رو میتونه جابه جا کنه (حضرت فروید علیه آلاف تحیه و الثنا در مورد قدرت این میل و نیرو  نکات بسیار مهمی رو کشف و بیان کردن)

نباید قدرت این میل و نیرو رو دست کم بگیریم؛ بعضی وقتها میشنویم کوس رسوایی کسی که اصلا بهش نمیاد سر بازار میزنن ولی هر بار من به خودم این اجازه رو نمیدن که شماتت ش کنم، چون میدونم شهوت قدرت عجیبی داره؛

خیلی وقت ها مبتلا به تجربه هایی میشیم که شاید اگر تو حال دیگه ای بودیم هیچ وقت بهش حتی فکر هم نمیکردیم ولی وقتی شهوت مسلط میشه دیگه کاریش نمیشه کرد ...

 

اگه این نیرو رو رها کنیم، قطعا ما رو از بلندی میندازه زمین و اگه کنترل نکنیم، قطعا تهش نابودیه، عین هر چیزی که قدرت زیادی اولش تولید میکنه ... عین مواد مخدر عین هروئین و شیشه ولی به مراتب از اینها شهوت قدرت عجیب تری داره ...

 

+ در نظرم بود مصادیقی رو بیان کنم، ولی دیدم تو متن این یادداشت تا همین جا کافیه

++ تجربه های دوران کودکی یک طرف اولین تجربه های دوران جوانی هم یک طرف دیگه، باید خیلی مراقب این تجربه ها و ذهنیت های پشت بندش باشیم.

۲۶ آبان ۰۰ ، ۱۴:۱۷ ۱۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۸
این جانب

تکراری و تازه!

یادمه پیارسال تو مسیرمون که شمال غرب گردی بود، یه روز تو سواحل رضوانشهر همینطوری نشسته بودم که لذت ببرم از صدای دریا، یه آن چشمم به یه پراید خورد که درش باز بود و ظاهرا جلوش زیرانداز انداخته بودن و یکی دو تا زن با یه مرد و یکی دو تا بچه داشتن آب تنی میکردن، زنه با لباس بود، موقعی که آب بازیشون تموم شد یهو زنه اومد پشت در که لباس عوض کنه، جوری بود که خودش من رو نمیدید ولی من میتونستم ببینمش، من اینجور موقع ها خیلی سعی میکنم نگاهم رو بردارم چون زشته، درست نیست آدم زن مردم رو دید بزنه، من خودم دوست ندارم یه وقت خانوادم تو موقعیتی باشن که کسی امکان دیدنشون رو داشته باشه هیزی کنه و ...

 

بگذریم من یه سفیدی پا دیدم، فاصله م خیلی زیاد بود شاید صد صد و پنجاه متری میشد؛ 

 

یهو یه کرمی افتاد تو دلم که برم زنه رو از نزدیک ببینم، یه چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم بالاخره با این توجیه که میخوام برم کنار ساحل قدم بزنم رفتم سمتشون ... 

 

چشمتون روز بد نبینه، یه پیر زن رشتی کریه المنظری بود، که حالم رو از خودم بهم زد، یعنی به خودم فحش میدادم که به خاطر این زینکه زشته بد ترکیب آمار خودت رو خراب کردی !!؟؟ خاک بر سرت!

 

فرداش مسیر رو ادامه دادیم فکر کنم رفتیم سمت صومعه سرا، یه جایی بود الان یادم نیست... فکر کنم یه جاده کوهستانی سمت ماسال بود، تمام راه چشمم داشت میسوخت جوری که نتونستم رانندگی کنم و مجبور شدم برم از داروخونه دو تا قطره استریل چشمی بگیرم، داروخونه چیه گفت احتمالا عفونت کرده باید چند روزی بریزی!

 

غروبش رسیدیم همون جاده کوهستانی تو ماسال یه اسم عجیب غریبی داشت، اولوسفلنگی مولوسفلنگی یه چیزی تو همین مایه ها، یه کلبه چوبی بالای درخت کرایه کردیم وسایل رو چیدیم که ناهار و عصرونه بخوریم، داشتم میرفتم پایین دستامو بشورم یهو پام لیز خورد و گیر کرد بین دو تا پله فلزی ....

 

یه دو لیتری ازم خون رفت و نتیجه بعد از کلی گشتن تو بیمارستان های مختلف شهر های اطراف گیر یه دکتر از خدا بی خبر افتادیم که هشت تا بخیه زد به پام(از خدا بی خبر بودن رو برای اون میگم که مرتیکه رشتی بی همه چیز برای 8 تا بخیه سه برابر نرخی که باید میگرفت گرفت اونم تو یه مطب کثیف و آلوده!)

 

بگذریم، شب شده بود که دوباره برگشتیم همون کلبه این سری با عصای زیر بغلی و چشمایی که داشت میسوخت و باز نمیشد ...

 

همیشه سر خاک مرحوم پدرم یاسین که میخونم، این آیه ش خیلی برام جالب تره:

الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یکْسِبُونَ

 

این مطلب قبلا منتشر شده و تکراریه، ولی موضوعش هنوز تازه است چه فایده که عبرت نمیگیرم!!
+حتما یه چیزی پیش اومده دیگه!

۱۹ آبان ۰۰ ، ۱۴:۰۸ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۷
این جانب

سعید، اسم تمام مردهای این شهر است.

سعید همکار بغل دستمیه، خیلی وقت ها میبینم و میشنوم که سرش تو گوشی و قریب به یقین چند تا رفیقه مجازی و غیر مجازی داره، حرف میزنن، چرت و پرت میگن و میخندن و شایدم بیرون برن باهم و... 
همین آقا سعید، دو سه هفته است درگیر کرونای خانومشه، چند روزی که عیالشون تو آی سیو بودن و در شرف کما رفتن، چنان بی تاب و بی قرار شده بود نمیتونست تلفن جواب بده، و روزی که خانمش رو میخواستن بیارن بخش چنان خوشحال و شاد بود که خدا میدونه ...

 

وقتی اومد سرکار، گفتم ببین سعید این زنا نمیدونن ما مردا هررررررررر غلط و شیطنتی هم بکنیم، آخر سر جونمون در میره واسه زن و بچه مون و عاشقانه دوستشون داریم حتی اگه به ظاهر نیاریم.

 

یه آره والایی از ته دلش گفت، که همه زدیم زیر خنده ... 

۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۳۱ ۱۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱۱
این جانب

بَزَک

چند سال پیش با یکی از بچه ها رفتیم دیدن یکی از دوستان مشترکمون، رفتیم تو اتاقش من کمی صندلیم اون ور تر بود، از کنار مانیتور همکار رو به روییش و میدیدیم؛ دختره با اومدن ما شروع کرد به ماتیک مالیدن!

خیلی سال میگذره، با خودم میگم چرا اون دختره با دیدن ما(من که نه)، شروع کرد به بزک کردن خودش!؟

توی کوچه مون یه عقب نشینی داشت، اون قدیما خیلی میدیدم دخترا که میرن سرکار میان اونجا با آینه جلوی صورت بتونه کاری میکنن

 

یه همکار خانم داشتم، هر وقت کار از ایشون به من میرسید همیشه کلی پودر سفید روی کارا بود

 

بعضی وقتها دست های این دخترها و زنها رو میبینم یه متر ناخن کاشتن، با خودم میگم اینا چی جوری میرن قضای حاجت!؟

 

یکی از عروسای فامیل بود، همیشه ادامه مژه ش یه متر دنباله داشت،‌ یادمه هر وقت میخواستیم راجع بهش حرف بزنیم من میگفتم اون چشم درازه!(بچه بودم خب ... نمیدونستم چیچیه!)

 

قشنگ یادمه زمان ما هر کی عروسی میکرد به صورتش دست میزد، الان دختربچه ها رو تو خیابون میبینم یه چیزی مالیدن

من هیچ وقت نفهمیدم چرا این همه مواد شیمیایی رو به سر و صورتشون میزنن!

واقعا وقتی ابرو به این قشنگی و پر پشتی هست، صورت رنگ به این خوبی داره و ... چرا این چیزا رو میمالن!



 

۰۸ آبان ۰۰ ، ۰۹:۵۲ ۱۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۴
این جانب

100 روز تنهایی

شبکه مستند یه برنامه داره 100 روز تنها قطب شمال ...

چند نفر تو یه مسابقه باید تنها 100 روز تو قطب شمال با یه سری امکانات اولیه به نسبت مناسب دوام بیارن؛

جالب اینجاست که مهمترین چیزی که نگرانشن تامین غذا و مسکن شونه، ولی وقتی تامین میشه، تازه تو وسطای کار دلتنگی و تنهایی شون بهشون چنان فشاری میاره که نمیتونن دوام بیارن و سریع اعلام انصراف میکنن و بر میگردن. انگار سلامت جسم و روان در کنار دیگران بودنه که تأمین میشه...

 

بودن کنار آدمها خیلی مهمه، بودن کنار خانواده، کنار پدر مادر، کنار خواهر و برادر، کنار همسر و اولاد، کنار قوم و خویش و در و همسایه و حتی بودن کنار آدم هایی که در حد یه نطر باهاتن یا حتی کمتر در حد اینکه میدونی میخونن!

 

من فکر میکنم، ما آدمها خیلی ضعیفیم و خیلی به هم محتاجیم و خیلی همدیگه رو دوست داریم.

 

+بعدا نوشت خواهد داشت!

۰۱ آبان ۰۰ ، ۱۱:۲۰ ۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۴
این جانب

عمر گران میگذرد....

هفته پیش چشمام موقع خوندن یهو دودو زد، یهو درد گرفت و تقریبا همه جا تیره و تار شد و نمیتونستم درست ببینم، یکم استراحت کردم و رفتم پیش چشم پزشک ...

 

دکتر دید، گفت برو بینایی سنجی، یه قطره ریختن تو چشمام، انگار برای بازشدن مردمک چشمه، آقای بینایی سنج وقتی سرمو گذاشتم تو وسیله شو و چشمامو نگاه کرد گفت چند سالته؟ گفتم بهش؛ گفت طبیعیه تو این سن یواش یواش چشم پیر میشه و این ضعف ناشی از اونه ...

 

خیلی ناراحت شدم، دید ناراحت شدما ولی نفهمید چرا ...

 

با خودم گفتم فردا لابد عمل قلب باز میکنم،‌ سینمو میشکافن ...

فردا میخورم زمین لگنم میشکنه، باید عمل کنم

فشار و قندم بالا میره باید کنترل ش کنم ...

کلی قرص باید بخورم

تو بیمارستان بهم سوند وصل کنن، لگن بذارم برام و ...

بیافتم تو خونه ...

زمین گیر بشم ...

 

اگه زنده بمونم تا اون موقع، خیلی دور نیست!

 

از اون روز یه غم و غصه عجیبی منو گرفته، باور کنین میدونم نصیحت اینجور آدما چیه ها، ولی نمیتونم از اینکه تو سراشیبی عمر قرار گرفتم خوشحال باشم!

 

+ من همیشه دکتر میرم استرس میگیرم، وقتی خانمه داشت قطره میریخت انگار داشت منو میکشت، خیلی سختم بود، میدونم هم خیلی ها تو سن کمتر عمل شدن و عینک زدن و هزارتا بیماری دیگه داشتن، اصلا بیماری داشتن اشکالی نداره، اینکه داری پیر میشی، خیلی ترسناک و دردناکه ... داره تموم میشه ... 

۲۵ مهر ۰۰ ، ۱۱:۰۱ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۵
این جانب

به ساده‌ترین شکل و در ساده‌ترین شرایط حالم خوب می شود

خانم سماواتی لطف داشتن و قابل دونستن مارو به یه چالش دعوت کردن.

از دیشب تا حالا دارم به این موضوع فکر میکنم که چه چیز ساده ای حالم رو خوب میکنه، چیزی پیدا نکردم ببخشید!

 

ولی یه چیز رو خوب میدونم، اونی که حالم رو خراب میکنه، خودمم، فقط خودم!

 

+ چه موقع بدی به این چالش دعوت شدم، از دوستان برای بدشدن احتمالی حالشون معذرت میخوام!

 

آقا غلط کردم، کلی چیزای حال خوب کن دارم، خدایا ببخشید، چقدر باید من نا سپاس باشم آخه

 

× دیدین بیخودی خواب عادله رو ندیده بودم :)))

۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۴:۳۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۵
این جانب

مرغ همسایه

شاید بیست سی سال پیش یه برنامه بود، تقریبا یه چیزی تو مایه های هزار راه نرفته، یادمه یه مردِ کارخونه دار، زار زار گریه میکرد که زندگیشو به دست خودش نابود کرده، یه زن کدبانو و خوب داشت ولی خب منشی ش با حیله های زنانه ازش دلبری کرده بود و زندگیش کلا از هم پاشیده بود ...

قشنگ یادمه میگفت همیشه همه کت شلوارام اتوکشیده تو کمد بود، همیشه عطر و بوی غذا تو خونه مون بود، همه چی سرجاش و تر تمیز بودن، بچه ها مرتب و سر به راه ... خونه م گرم بود، ولی من گند زدم به همش و الان هیچی سر جاش نیست ...

 

باور کنین با گذشت این همه سال، هنوز من قشنگ اشک ریختن و پشیمونی و تو چهره اون مرد یادمه

 

به تجربه برام ثابت شده یکی از بزرگترین اشتباهاتی که آقایون در تو زندگیشون میکنن، اینه که فکر میکنن مرغ همسایه غازه؛ در حالی که ... اونچه که خودشون خوبش رو دارن از بیگانه تمنا میکنن

 

:(

۲۰ مهر ۰۰ ، ۱۲:۲۲ ۱۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۴
این جانب

لاس زدن

چند روز پیش توی آسانسور با یکی از آقایون شیک محل کارم بودم، نمیدونم چرا بمن محل نمیذاشت، خیلی شیک با یه اخمی ایستاده بود، تا طبقه پنجم که اومد خانمی سوار شد، من خودم در حد سلام علیک میشناختمشون، ولی به ناگهان دیدم با تغییر ژست و لحن و نگاه  سر صحبت رو باز کرد و شروع کرد به حرف زدن راجع به مسائل کاری و این حرف زدن تا پیاده شدن پیش رفت...

 

من جدا شدم و خداحافظی کردم و کاری داشتم انجام دادم شاید یه بیست دقیقه ای طول کشید، برگشتنی دیدم همون دو تا کنار راه روی آسانسور همچنان دارن حرف میزنن ...

 

این مورد بارها در مورد خودمم پیش اومده، حالا شاید شکلش به این تابلویی نباشه ولی خیلی پیش اومده با خانم ها راحت حرف زدم و علاقه مند بودم بحثم طولانی تر بشه!

 

به نظرم یکی از زشت ترین کارهایی که یه مرد میتونه انجام بده، لاس زدن با زن مردمه!

 

شاید بعضی زن ها خوششون بیاد و پایه باشن ولی به نظرم اصلا خوشآیند هیچ کسی نیست کسی فقط به خاطر اینکه جنس مخالفشی باهات راحت لاس بزنه!

 

یکی دو تا وبلاگ دیدم نوشتن نامحرم در فضای مجازی هم نا محرم هست و خیلی رعایت این مسائل رو میکنن. و این خیلی درسته (هر چند خودم رعایت این چیز درست رو نمیکنم)

 

+ یه اتفاقی افتاده که اینو مینویسم و نمیدونم چطور باید این مساله رو مطرح کنم که درست باشه!

۱۷ مهر ۰۰ ، ۱۴:۱۸ ۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۵
این جانب

adele

پریشب خواب اَدِل رو دیدم؛

من همیشه اسمشو عادله صدا میکنم ولی تو خواب اسمشو ادل میگفتم!

تو یه خونه بودیم، انگار با هم یه نسبت فامیلی نزدیک داشتیم، بهم گفت میشه برم از هلیکوپترش یه وسیله بیارم، منم گفتم سوئیچ کجاست با ماشین برم، برگشتنی مسیر سر بالاییه سنگینه نمیکشم بیارم؛ اونم پاشد نماز خوند و بعدش رفت خوابید...

یه تی شرت سفید چرک و کوتاه تن ش بود...

بهم گفت آهنگامو دوس داری، منم گفتم بد نیست،‌ جالب بود که سِت فایر و هلو ایتس می رو بلد بودم، ولی نخوندم روش زیاد نشه، تازه باهاش عکس هم ننداختم با خودم گفتم در شأن من نیست باهاش عکس بندازم، که چی مثلا!

 

دو روزه ذهنم رو مشغول کرده این خواب؛ چطور میشه کسی و که تقریبا چند ساله هیچ آهنگی ازش نشنیدی اینطوری انقدر نزدیک بیاد به خوابت !!

اصلا خواب چیه؟؟

چطوری خواب میبینیم؟؟؟؟

چطوری یکی میاد اینطوری تو خوابمون ؟!

۱۲ مهر ۰۰ ، ۱۲:۳۱ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۴
این جانب

چرا باید اینطوری باشه ؟!؟!

بعضی وقت ها بعضی چیزها رو متوجه نمیشم، چند تا چیزی که در ادامه مایلم راجع بهش حرف بزنیم:

  1. به نظرم فوتبال و هواداری از اون و جنجال های پیرامونش یکی از بی ارزش ترین و بیخود ترین چیزهاست و سرآمد برنامه های بی فایده ای که وجود داشته برنامه نود بوده و بی خاصیت ترین اطلاعاتی که میتونه یه نفر داشته باشه رو فردوسی پور داره، حالا چرا انقدر مساله مهمیه که یه طیف خاص هم نه یه طیف گسترده ای از رسانه ها روی برگشتن این برنامه نه تنها بی خاصیت که به نظرم مضر اصرار دارن و شادمان هستن، برام عجیبه!
  2. به قول جناب مرآت بزرگوار اون موقعی که یه قشر خاصی شجریان گوش میدادن،‌ این سینه چاکان امروز شجریان مسخره شون میکردن، حالا چی شده که همونا افتادن دنبالش و یه جوری ازش حرف میزنن واسه کراشاشون هم اینجور احساساتی نمیشن!
  3. تا چند ماه پیش من فکر میکردم با اون جریان که داشت پیش میرفت، تا اسفند ماه به سن های بیست سال اینا برسه، چطور میشه مهر شروع نشده، بالای 12 ساله ها رو واکسن زدن، یه جای کار درست نیست، یعنی میشه و نکردن یا نمیشده و نکردن، اگر میشده خدا میدونه چه کارهایی میشده که نکردن!
  4. خاطرم میاد اواسط دولت احمدی نژاد، امریکا و اینگلیس طرح محدود کردن واردات بنزین و کلید زدن، که با اون بحران دولت رو زمین بزنن، الان حمل و نقل بنزین تو اینگلیس شده بحران، جالب اینجاست رسانه های اونها(دیلی میل و بی بی سی اینگلیسی رو بخونین متوجه میشین) انگار نه انگار اتفاقی افتاده ولی اگر واسه ما بود رسانه های داخلی و مردم همیشه سر در گوشی خودشون رو تام و جری میکردن که این دولت عرضه تهیه بنزینم نداره و بریزید تو پمپ بنزینا آتیش بزنینشون!(چقدر جالبه همون چیزی که تو کشور ما دنبالش بودن الان تو کشور خودشون گریبانشون رو گرفته)
۱۱ مهر ۰۰ ، ۰۸:۴۶ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۶
این جانب

عقدنامه (قسمت آخر)

یادداشت قبلی راجع به یک بند از عقد نامه که به صورت پیشفرض تو همه عقدنامه ها اومده و تقریباً همه امضا میکنن حرف زدیم، نظرات مخالف و مخالفت هایی بود، حالا نظرتون رو به بخش آخر عقد نامه جلب میکنم ببینین چه چیز هایی رو برای خانم ها اعطا کردن:

 

2- ضمن عقد نکاح، زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد که در موارد مشروحه ذیل با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه نماید

 

این موارد عبارتند از:

 

  1. استنکاف شوهر از دادن نفقه زن به مدت ۶ ماه به هر عنوان و عدم امکان الزام او به تادیه نفقه و همچنین در موردی که شوهر سایر حقوق واجبه زن را به مدت ۶ ماه ایفا نکند و اجبار او به ایفا هم ممکن نباشد.
  2. سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیرقابل تحمل نماید.
  3. ابتلای زوج به امراض صعب‌العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره‌انگیز باشد.
  4. جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعا ممکن نباشد.
  5. عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح، منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد.
  6. محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات ۵ سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که مجموعا منتهی به ۵ سال یا بیشتر بازداشت شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد. در تمام این موارد، در صورتی حق طرح دعوای طلاق برای زن ایجاد می‌شود که حکم قطعی محکومیت شوهر صادر شود و مرد در زندان باشد.
  7. ابتلای زوج به هرگونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و ادامه زندگی را برای زوجه دشوار نماید.
  8. زوج، زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند و یا ۶ ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند.
  9. محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زوجه باشد. (تشخیص این که مجازات مغایر با حیثیت خانوادگی است با توجه به وضع و موقعیت زوجه و عرف و موازین دیگر با دادگاه است.)
  10. در صورتی که پس از گذشت ۵ سال، زوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر صاحب فرزند نشود.
  11. در صورتی که زوج مفقودالاثر شود و ظرف ۶ ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدا نشود.
  12. زوج بدون رضایت زوجه، همسر دیگری اختیار کند یا به تشخیص دادگاه بین همسران خود به عدالت رفتار ننماید.

 

دقت کردین تو شروط ضمن عقد هیچ حقی برای مرد متصور نیست و همه عقدنامه تکلیف برای مرده و حق برای زن ایجاد کرده، چند تا نمونه ش رو براتون میتونم بیشتر توضیح بدم؛ بر اساس شروط ضمن عقدی که تو عقدنامه های ایران ثبت شده:

 

  • اگه شوهری شش ماه نفقه نده، زنش میتونه بره حکم طلاق بگیره، تازه نفقه دادن یعنی اینکه سند داشته باشی پول به حسابش ریخته باشی و الا اگه تو خونه ت خورده باشه گشته باشه با کارت تو خرج کرده باشه اون حساب نیست؛ این نفقه ندادن که الان فکر کنم دو سه میلیونی بنویسن ماهیانه،‌ چند تا تبعات دیگه داره، اگه زنی بره بابت نفقه از شوهرش شکایت بکنه، به واسطه جنبه کیفریه جرم، سوءپیشینه برای مرد میاره و قطعا قاضی بازداشت میکنه، از طرفی از روز اول عقد حساب میکنن،‌یعنی اصلا عروسی و اینکه چند ماه از خونه گذاشته رفته و اینا حساب نیست؛ مادامی که نتونی تو یه دادگاه دیگه ثابت کنی که بیخود رفته باید نفقه بدی!
  • اگه شوهری کاری داشته باشه که در شأن خانم نباشه دادگاه به وکالت از مرد به خانمه حکم طلاق میده، میبینین چقدر جالبه!(یعنی اگه خانم از بابت شغل شوهر به کلاسشون بر بخوره میتونه از شوهر طلاق بگیره)
  • اگه زنی از شوهرش بچه دار نشه، میتونه طلاق بگیره، به جای اینکه قانونی تصویب کنن برای حمایت از زوجهای نابارور!
  • اگه مردی بره زن دوم بگیره، زنش میتونه طلاق بگیره(این حق مسلم تعدد زوجات رو از مرد با همین یه شرط ساده سلب کردن، این یعنی حقی رو ناحق کردن، لطفا نیاین بحث کنین که این چه حقی و فلان، حرفم اینه اینا با این شروط ضمن عقد حقوق اساسی ای رو پایمال کردن)
  • اگه مردی 6 ماه غیبش بزنه حالا به هر دلیلی مثلا اگه تصادف کنه بره تو کما گم و گور هم بشه بابت چک برگشتی و  بیشتر از 6 ماه زن میتونه طلاق بگیره(برخی وکلا آدرس اشتباهی از مرد معرفی میکنن، زن هم میره خونه باباش میگه شوهرم نیست!!) 
  • اگه مردی معتاد باشه، یا 5 سال بره حبس زنش میتونه طلاق بگیره(یعنی به پای هم موندن و نگه داشتن زندگی کشک! یعنی توصیه به اینکه باید تو سختی ها و مشکلات و بیماری ها با هم باشیم تا زندگی رو بسازیم هم با این قوانین خنده دار و احمقانه به نظر میاد)

 

اینا چند تا از درخشان ترین مواردی بود که توی شروط ضمن عقد به آقا تحمیل میشه، یعنی حقوق اساسی و اصیل مرد رو ضایع میکنن با این شروط بعد مدعی هستن که حقوق زنان که اساسا اینها نیست پایمال شده؛ البته بازم میگم اینایی که گفتم غیر از مهریه و نفقه و اجرت المثل ایام زوجیت و امثال اینهاستا، اونار رو که کلا مرد بمیره هم از ورثه ش میگیرن!

 

حرفی نمیزنم خودتون بخونین و مقایسه کنین، قانون و محاکم در این کشور بدون هیچ حمایتی از مرد در خانواده فقط ظاهرا برای زنی حامی شدن و نتیجه ش شده به جدایی کشیدن یک سوم ازدواج ها و پاشیدن و سست شدن خانواده و عدم تمایل مردان برای ازدواج به خاطر ترس از این قوانین و مجرد بودن کلی دختر و پسر این وسط و تبعات مفسده زاش ... این یعنی این حمایت ها نه تنها به نفع زنان نیست که کل جامعه ازش متضرر میشن

 

حالا کسی هست جواب این خیانت ها رو بده،‌ جواب این حمایت کورکورانه قوانین و رویه های جاری از زنان و ضایع شدن حقوق خانواده در این کشور و؟؟

 

+ جالبه یکی هنوز نخونده منفی داده، عین استدلال برخی ها که به متن عقد نامه هم مخالفن!

۲۷ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۱۵ ۳۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱۴
این جانب

عقد نامه (قسمت اول)

سلام

دیدین وقتی میرید بانک برای گرفتن وام یا افتتاح حساب چند تا کاغذ میذارن جلوتون امضا کنین و شما بدون خوندنش امضاش میکنین؟؟؟ هر بارم میگید باید بخونم ولی بازم نمیخونین و تازه اگرم بخونین و موافق نباشید و امضا نکنین اساسا حساب براتون باز نمیکنن!!

 

در مورد عقد نامه هم همینه، فکر میکنم درصد کمی از دوستان متن عقد نامه رو مطالعه کردن، مایلم در ادامه شاید در چند یادداشت به برخی موارد عقد نامه اشاره کنم:

 

شرایط ضمن عقد:

 

الف: ضمن (عقد نکاح/خارج لازم) زوج شرط کرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نبود، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند. توضیح: این بند بدین معنا است که مرد بعد از طلاق باید نصف دارایی خود که بعد از شروع زندگی به دست آورده است به نام زن کند.

 

این شرط یعنی شما بعد از 20 سال بخوای زن ت رو طلاق بدی به هر دلیلی، نتونستی باهاش بسازی، دهنت سرویس شده ، اعصاب و روانت رو داغون کرده و امثال این، باید نصف تمام دارایی ت رو بدی مفت و مسلم یه زن غریبه ببره بخوره به ریشتم بخنده!

این غیر مهریه است(چند تا سکه مهر کردی)

این غیر از نفقه است(کم کم ماهی دو میلیون از زمان عقد تا زمان طلاق یا گرفتن حکم ناشزه بودن زن، یعنی بی دلیل از خونه بیرون رفتن و امثال این)

این غیر از اجرت المثل ایام زوجیته(اینم حدودی ماهی دو تا سه میلیون از عروسی تا طلاق یا خروج زن هر چند سال که شده باشه معمولا کارشناسای رسمی که عمدتا خانم هستن برات میبرن!)

 

یعنی هم باید نصف کل دارایی ت رو باید بدی بره + مهریه رو بدی+ نفقه تمام این ماه هایی که زندگی کردین از زمان عقد رو باید بدی بره + اجرت‌‌المثل ایام زندگی مشترک مثل ظرف شستن و کارای خونه رو تو تمام این سالها باید بدی بره!

 

اینها قوانینی هستن که در جمهوری اسلامی در حال جریان هستن و عملا محاکم و دادگاه ها بدون محدودیتی این احکام رو اجرا میکنن و جالبه با این قوانین توقع دارند زن ها پررو نشن، مردها دل به ازدواج بده و بنیان خانواده محکم بمونه!

 

این فقط یک بند از چندین بند موجود در عقد نامه است؛ باقی بندها رو تو یادداشت بعدی بهش میرسیم.

به قول این هشتک زن ها:

#ضایع شدن حقوق زنان در جمهوری اسلامی

#گوهر وجودی زن

#زن ریحانه است 

# مردها ظالم و زورگو هستند

۱۶ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۴۹ ۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱۱
این جانب

زن و شوهر دعوا کنند ...

 

 

 

 

+ اونایی که منفی زدن منظورشون چی بوده؟

اونایی که مثبت زدن چی؟

۱۳ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۱۳ ۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۶
این جانب

طالبان - امریکا

من برام یه سوال مهم ایجاد شده، از این مطرب و رقاصه های فرنگ پرورش یافته افغانستانی که از حکومت طالبان فرار کردن و از ضایع شدن حقوق زنان دم میزنن سوال دارم:

 

طالبان در افغانستان بیشتر جنایت کرده یا امریکا؟؟

 

۰۶ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۴۷ ۲۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۷
این جانب

چند تجربه کرونایی + غلط کردم!

سلام

به جرات میتونم بگم عمده مطالبی که اینجا منتشر میشه حاصل تجربه و تحلیل های شخصی از مشاهدات پیرامونمونه، نکاتی که عرض شد یا عرض خواهد شد رو هم از این باب بخونین و ببینین؛ بر همین اساس مواردی که تو چند خط آتی خواهید خوند رو حتما جدی بگیرید:

 

  • تو بخشی که بچه ما بستری بود، از 30 تا بچه زیر سه سال 20 تاشون کرونا مثبت بودن، پس بچه ها هم میگیرن، اونم زیاد!
  • حاج خانوم با اینکه کمتر از دو ماه پیش دوز دوم واکسن رو زده بودن، دوباره کروناشون مثبت شد، تو رفت و آمدهای بیمارستان متوجه شدم خیلی ها هستن که واکسن زدن ولی باز کرونا گرفتن، ولی به قول دکترا خیلی شدید نمیگیرن و منجر به فوت نمیشن
  • تو این دو هفته تقریبا تمام روز رو وسط کرونایی ها گذروندم، ولی خدا رو شکر فعلا علامتی ندارم، به نظرم هیچ چیز مشخص و متقنی از این ویروس نمیدونیم، هیشکی نمیدونه
  • از اینکه هنوز یه عده نسبت به واکسن زدن مقاومت دارن، واقعا حرص میخورم و براشون دعا میکنم خدا فکرهاشون رو آزاد کنه!
  • بیمارستان های خصوصی بیشتر ازینکه امکانات داشته فوکول کراوات دارن و فقط میخوان پول بگیرن و در واقع بچاپن، واقعا امکانات بیمارستان های دولتی خیلی از بهتر از خصوصی هاست، هم دکترهاش هم دارو و امکاناتش

در مورد یادداشت قبلی هم با صدای بلند و تمام قد عرض میکنم شِکَر خوردم و از این به بعد سعی میکنم از این غلطا نکنم و از این اراجیف به هم نبافم، که سیر شدم و از این حرفاهای بیخود و چرند!

 

خدا یا ببخشید، واقعا ببخشیدا، نفهمی کردم!

 

 

۲۰ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۵۷ ۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۴
این جانب

محلول سیر شده

دیشب بچه برای اولین بار کله معلق زد، خیلی ذوق داشت که کار جدیدی انجام داده و هی تکرارش میکرد، ما هم تشویقش میکردیم ...

 

یک آن به خودم اومدم دیدم سالهاست چیز جدیدی من رو ذوق زده نمیکنه؛

 

  • خیلی ها تو همین بیان وقت کنکورشونه، ذوق کنکور و استرس اون رو دارن که برن دانشگاه 
  • خیلی ها دانشجو ان و مشتاق فارغ التحصیلی و یا مدارج بالاتر
  • خیلی ها فکر ازدواجن و هیجان ازدواج دارن و به انتخاب هاشون فکر میکنن
  • خیلی ها دنبال پیدا کردن کاری هستن که مورد نظرشونه
  • خیلی ها منتظر اومدن بچه هستن
  • خیلی ها تو تدارک یا آرزوی خریدن خونه هستن
  • خیلی ها برای خرید ماشین و لوازم دیگه پول جمع میکنن
  • خیلی ها تو افزایش معلومات و ارتقای سطح علمی و معرفتی شونن
  • خیلی ها تو فاز معنویتن و انجام امور اینچنین برای اعتلای جایگاهشون 
  • و....

 

 

من خیلی از اینها رو دارم، هرچند خیلی ذوق و هیجان داشتن اون چیزها رو نداشتم ولی دیگه حس میکنم سیر شدم، از الان برای ده - یازده سال دیگه که ان شالله بازنشسته بشم، دارم لحطه ها و روزها رو میشمارم که بیام خونه و بازنشست بشم و از اون موقع دوباره روزها رو بشمارم تا ... 

بدون اینکه هیچ کاری داشته باشم یا بخوام کاری بکنم ...

 

توی شیمی بود فکر کنم راجع به محلول سیر شده خوندیم، محلولی که دیگه نمیشه چیزی برای حل کردن بهش اضافه کرد ...

و چند سالی هست حس میکنم سیر شدم!

 

 

۲۷ تیر ۰۰ ، ۱۰:۲۵ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۶
این جانب

بعضی وقت ها ...

تو زندگی در برابر اتفاقات مشابه عکس العمل های متفاوتی میتونیم داشته باشیم، بعضی وقتها هم برعکس، بازخوردهای مشابه در مقابل اتفاقات مختلف...

 

و به قول اون شعره:

سام دَنس تو ریمِمبر

سام دَنس تو فورگِت!

 

مهم اینه که راهمون و کارمون درست باشه، هم راهمون و هم کارمون.

۲۳ تیر ۰۰ ، ۱۲:۵۵ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۵
این جانب

بکر زایی

بعضی حیوانات در عالم هستن که بدون نیاز به جنس ماده بکرزایی میکنن، یعنی بدون هیچ فعل و انفعال جنسی نر و ماده جنین تشکیل میشه.

 

البته این حیوانات از هر دو جنس وجود دارن ولی بدون جنس مخالف هم میتونن تولید مثل کنن،‌ برخی میگن بدون جنس نر و برخی بدون جنس ماده...

 

مهم اینه که از اجبار نیاز به جنس ماده در امان و راحت ن و بدون دغدغه ای میتونن بچه دار بشن؛

 

خوش به حالشون!

۲۲ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۲ ۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱۴
این جانب

رشوه

همین چند دقیقه پیش برای یه پرونده مالی یه مشتری لای یه کاغذ تاشده چند تا سکه گذاشته بود ...

 

بیرونش کردم ...

 

خیلی ناراحت شدم!

 

نه برای اینکه چرا باید به خودش جرات بده به من رشوه بده، برای اینکه احتمال میدم جاهای دیگه عادت کرده و دیگران هم ازش گرفتن!

 

خیلی ناراحتم ...:(

 

(خیلی جالبه بدونین، یکی دو دقیقه قبل از اینکه بیاد پرونده ش به جایی رسیده بود که خیلی به نفعش میشد)

۱۹ تیر ۰۰ ، ۱۰:۲۹ ۴ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۴
این جانب

خیانت های جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی خدمات زیادی برای ایران داشته ولی از خیانت هایی که جمهوری اسلامی در حق مردم این کشور کرده میتونم موارد زیر رو بر بشمارم:

 

الف)قوانین و رویه های ضد خانواده:

از جمله قوانین ضد خانواده رو در ادامه خواهم گفت، عمده این قوانینی که در حال اجراست کاملا با اصول فقهی و قوانین بالادستی در تضاده ولی جمهوری اسلامی به واسطه ملاحظاتی این اصول رو زیر پا میذاره:

  • دادن حضانت بچه تا هفت سال به مادر بر خلاف همه اصول قانونی و فقهی و ولایت قهری پدر و جد پدری بر فرزند.
  • اعمال جریمه عمومی و اعلام جنبه کیفری جرم برای ندادن نفقه و حقوقی به مهریه،‌ شاهد مثال هزاران زندانی مهریه و نفقه (انفاق یا اجرتی که مرد با زن برای استمتاع میده رو اگر حتی مثل خمس و زکات واجب هم بدونیم که نیست، عواقب ندادنش نمیتونه زندان و سوپیشینه کیفری باشه،‌ مگه تو خمس و زکات یه همچین مجازاتی وجود داره)
  • اجازه طلاق دادن به زن به واسطه ازدواج دوم و حتی اعتیاد
  • ترویج و تجویز استفاده از اختیاراتی مثل حق طلاق، حق تحصیل و حق محل سکونت و امثال این که عملا ارکان حاکمیتی مرد رو زیر سوال میبره و اینطوری باعث میشه عملا ارکان خانواده سست و بی بنیاد بشه
  • تبعات پررو شدن و ایجاد حق در حالی که اساسا هیچ کدوم از اینها حق نیست و تفویض اختیاره مشکلات زیادی رو در دوام و قوام زندگی ها پیش آورده

 

 

ب)کنکور:

رقابت برای رفتن به دانشگاه یه امر قابل قبوله، ولی وقتی سالهاست 60 درصد کنکوری ها و بالتبع قبولی ها خانمها هستن و همین ها بعد از فراغت از تحصیل  مسایل اجتماعی و فردی زیادی رو باعث میشن که در ادامه به برخی از اونها به نمونه اشاره خواهم کرد :

  • تحصیلات دانشگاهی توقع اشتغال میاره و این توقع فرصت های شغلی رو اشغال میکنه و همونطور که قبلا هم عرض کردم این اشغال فرصت های شغلی، باعث از دست رفتن شغل توسط مردان میشه، و این یعنی یکی از اصلی ترین ارکان ازدواج یعنی داشتن شغل برای یک مرد از بین میره و عملا تشکیل خانواده هم منتفی میشه. خسارت این هم دامن زن رو میگیره که شوهر گیرش نمیاد هم جامعه که سن ازدواج بالا میره، بعد زن و مردی که تو سن مقتضی ازدواج نکنن باعث و بانی بلاهای اجتماعی و فردی زیادی خواهند شد.
  • برای خیلی از زنان و برخی مردان قبول شدن در دانشگاه توهم فهمیدگی و شخصیت آفرینی میده، به خصوص اگر همراه با پر کردن عقده های فروخورده خودشون باشه، بعد همین شخصیت عقده ای و خود برتر بین، به واسطه مدرک دانشگاهی یا حوزوی توهم فهمیدگی پیدا میکنه و اون موقع است که اگر تصمیمی بر عهده ش بذارن، عقده گشایی میکنه و خدا میدونه چه صدماتی به جامعه و حتی خودش میزنه که داریم میبینیم.
  • همین توهمات ناشی از تحصیل سطح توقع برای ازدواج رو بالا میبره و به مرور کسی رو لایق خودشون نمیدونن و این میشه که آمار مزدوجین به شدت کاهش پیدا کرده و اتفاقا همین توهم خود برتر و حق پندارانه هم باعث افزایش طلاق شده چون خانمه تصور میکنه بیشتر میفهمه و درآمد داره پس زودی گزینه طلاق رو روی میز میذاره

 

 

ج)سایر موارد:

  • چند روز پیش یه خبر اومد که وزنه بردار فوق سنگین زن ما سهمیه المپیک گرفته، تازه خانم دستش رو عمل کرده و فعلا معلوم نیست بره یا نره، کلی جنجال رسانه ای به پا کردن به خصوص تلویزیون خودمون؛ واقعا برای خودم متاسف شدم که زن ایرانی یا اساسا هر زنی در جهان به فکر وزنه برداری بیفته اونم فوق سنگین!! اونم در حد المپیک .. سایر ورزش ها هم فرقی ندارن، وقتی همه توجه و تمرکز زن رو از خانواده ش به ورزش اونم ورزش هایی که به هیچ وجه در قالب های فیزیکی یک زن نیست جلب میشه اون موقع باید دغدغه های ورزشگاه رفتن زن ها تو وسط هزار تا فحش خواهرمادر آزادی بیافتن و امثال این چیزهای مبتذل میشه دغدغه رسانه ها و عده از ای زنان اونم با برچسب آزادی و برابری!!
  • وقتی کسی دزدی میکنه، چرا دستش رو قطع نمیکنن؟/ مگه این حکم اسلام نیست؟ (من میتونم از ابعاد فقهی و حقوقی راجع به این قضیه و قضایای بالا حرف بزنم، میدونم که از کدوم سوراخ سنبه های فقهی و حقوقی این موارد رو استخراج کردن (حق طلاق و اینها همه رو منظورمه) ولی از اونجا که میدونیم حقوق دانان و فقها همیشه چیزی در آستین دارن که ملاحظات سیاسی و بین المللی رو توجیه کنن و هیچ کس عصمتی برای علم حقوق و فقه قائل نیست لذا بر همین اساس عرض میکنم که تحقق هر شرطی برای اجرای حکم رو اگه به محاکم حقوقی و فقهی بسپاریم ده ها مدل میشه تفسیر کرد در حالی که حق این نیست!)

 

با نگاه عصبی و متعصب و عقده وار به این یادداشت نگاه نکنین، اتفاقا برعکس اونچیزی که ممکنه به ظاهر بیاد، این چیزهایی که در مقام حق برای زن در این کشور قائل شدن به شدت منافع کلان و خرد زنان رو نابود میکنه و اساسا ثبات ارکان جامعه رو به خطر میندازه، ولی تا دلتون بخواد تو همه فضاها بر ضد این مواردی که عرض شد و نشد مطلب و حامی وجود داره در حالی که خواسته یا ناخواسته با اون حرف ها و حمایت هاشون تیشه به ریشه خودشون میزنن.

خب زنها شاید اون میزان قوه تحلیل و تشخیص درست و غلط رو نداشته باشن و فکر کنن این موارد به نفعشونه، مردی که ادعاش میشه میفهمه و از این قوانین ضد خانواده و اجتماع حمایت میکنه چقدر باید کمتر و حقیرتر و نفهم تر باشه

۱۴ تیر ۰۰ ، ۱۳:۲۹ ۲۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱۳
این جانب

نکات متأهلی شماره یک

یه شوهر بیشتر از اینکه لباس سکسی و جذاب و آرایش غلیظ جذبش کنه، از زنش احترام و اطاعت میخواد.

 

اگه جایگاه و حرمت مردت رو حفظ نکنی جذاب ترین زن دنیا هم تو چشم مردش جایی نداره و جاشو میده به چیز دیگه ...

۱۰ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۶ ۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۶
این جانب

مطلب مردونه است - قسمت دوم

این مطلب مردانه است و مختص ایشونه. (سلسله مباحثیه که در ادامه هم به اون خواهم پرداخت)

 

بیشتر از هر چیزی این مطلب به درد دوستانی میخوره که در شرف ازدواجن یا به جرگه تاهل افتادن :

(قطعا مواردی که عرض خواهد شد مطلق نیست و استثنائاتی دارن و ممکنه در شرایط استثنائی اصلا اونطور نباشن)
 

 

 توی انتخاب و برخورد با زنها چه در مقام شوهر چه خواستگار مواردی رو باید مد نظر قرار بدین:

  • خیلی وقت ها این مطلب رو شنیدیم که زن ها ناقص العقل هستن، شاید به تحقیر و شوخی گفته بشه ولی واقعا این موضوع صحت نداره، و مطلب کذبیه؛ با یه مثال عرضم رو شرح میدم، مثلا اگر کسی دستش قطع شده باشه بهش میگیم نقص عضو پیدا کرده، ولی اگه اندازه دست یه شخصی که به اصطلاح کوتوله است یک سوم دست معمولی باشه بهش نمیگیم ناقص، بلکه میپذیریم که این اندام نسبتا" کوچیکتر، تعریف این فرده و مقایسه ش با اندام بزرگتر اصلا وجاهتی نداره، لذا در مقام قیاس با قدرت عاقله و تحلیل و تشخیص یک زن با مرد اساسا دچار اشتباه مبنایی هستیم و باید هر کسی رو در ظرف وجود و فرمت کارخانه ای خودش بررسی ش کنیم، پس بنابراین اگر ما در انتخاب ویا تعامل با همسر توقع قدرت استدلال، تشخیص و تعقل یکسان با خودمون داشته باشیم قطعا در اشتباه خواهیم بود؛ پس زن مون یا کسی که خواستگاریشم رو باید در اندازه و ظرف و میزان فهم و درک خودش ببینیم و قضاوت کنیم.(مثلا ما توقع بلند کردن یه وزنه سنگین از یه زن رو نداریم، پس چرا باید توقع تشخیص و تحلیل سنگین رو ازش داشته باشم؟) کاهش و اصلاح این توقع باعث میشه تا ما تو قضاوت و برخوردمون درک بهتر و معقول تری از طرفمون داشته باشم و حداقلش این باشه که کمتر از رفتارهای زنانه حرص بخوریم.

 

 

  •   زن ها برخی صفات خاص خودشون رو دارن، اینها هم صفات اکتسابی نیست، عمدتا صفات کارخانه ای و ذاتیشونه، مثلا زنها توهماتی دارن که به زعم ما توهمات احمقانه زنانه است ولی از نظر خودشون ده ها اسم روش میذارن، مثلا یکی میگه احساسات زنانه و .... ولی از نظر یک مرد این تحلیل ها و به خصوص تشخیص های متوهمانه در غیر قابل تصور ترین استنتاج ممکنه صورت پیدا میکنه و خیلی حق به جانبانه و با ترفندهای مظلوم نمایانه ممکنه عرصه رو دست خودشون بگیرن ولی ما که تو دلمون میدونیم اساسا این تشخیص متوهمانه است و این نتیجه باطله ولی خب ابزار های دیگه ای برای تحکم خواست خودشون دارن و کلاغ رو قناری جا میندازن؛ یکی از دلایل تمایل به آرایش زنان هم همین خصلت فریبکاری و توهم وانمود کردن و جا زدن چیز موهومی در مقام واقعیته (دلیل میل به زیبایی و این حرفها بیشتر یک توجیه سطحیه)

 

 

  • قضیه احساساتی بودنشون هم یه موضوع خیلی مهمه، ممکنه فکر کنین سطح احساسشون خیلی وسعت داره ولی عموما" عمقی نداره، لذا نباید توقع داشته باشین که احساسات یک زن به شما به همون عمقیه که شما به یک زن دارید، خیلی سطحی تر از اونیه که فکرش رو میکنین.

 

 

 

  • اینها رو عرض کردم که بگم اولا" توقع مون رو متناسب با واقعیات پیش ببریم، ثانیا" متناسب با همین و اقعیات و توقع ایجاد شده برخورد کنیم، چون دو حالت عمده برای این قضیه میتونیم متصور بشیم البته سه حالت:
  1. یا بخوایم با این واقعیت بجنگیم و به راهشون بیاریم که تقریبا" غیر ممکنه به دو دلیل یکی که اونها نمیخوان و دوم اینکه نمیتونن که بخوان، که نتیجه ش جنگ اعصاب برای خودمون و خانوادمونه
  2. یا بخوایم کاملا تن بدیم، که اون موقع باید افسار خودمون و زندگیمون رو بدیم دستشون که اون موقع است که از اونها هم کمتریم و قافیه زندگی رو باختیم (البته آقایونی هستن که صفات زنانه غالب دارن و غلبه صفات باعث میشه که اون مردانگی لازم رو برای اداره زندگی نداشته باشن که این مورد بیش از هر چیزی خانم رو حتی اگه اداره همه چی دستش باشه آزار میده)
  3. یا در نگاهی متعادل، نقاط وهم و واقعیت رو خوب بشناسیم و بتونیم با مدیریتی هوشمندانه و مدبرانه افسار زن و زندگیمون رو دستمون بگیریم و اجازه ندیم که از دستمون خارج بشه، این مهم مستلزم اینه عوامل اقتدار مردانه دست خودمون بگیریم و نذاریم اختیارمون دست زنمون بیافته(به خاطر همینه میگم مهریه حتما باید زیر 14 تا سکه باشه، هیچ چیزی به نام همسر نکنین و نذارید اختیار خیلی چیزها دستش باشه، پدر و مادر و خواهر برادرتون رو به هیچ وجه به زنتون نفروشین، همیشه هوای اونها  رو داشته باشین و ...)

 

۰۶ تیر ۰۰ ، ۱۰:۴۳ ۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱۲
این جانب

نعمت زیادی

همسایه ما، دو تا بچه داره، زنش همیشه جیغ جیغ میکنه، البته اون اوایل که اومده بودن و یه ماشین چینی داشتن، زنه خیلی شاداب بود و سرحال، نشون میداد که رابطه ش با شوهرش خوب بوده، ولی الان بعد از چهار پنج سال سه تا ماشین 2018 ژاپنی دارن، از پیانو و دوچرخه برقی و تا انواع اقسام حیوون های خونگی و کفش های مارک و اینها میپوشن ولی هر روز تو خونه شون جنگ و دعواست. پریشب پدر مادر دختره و پسره باهم اومده بودن مشکلات اینها رو حل کنن، ولی ... زنه از اینکه چرا شوهرش تو عروسی فلان چیز رو انجام نداده و بهمان چیز رو نکرده میگفت و داد و بیداد میکرد ...

 

مدت هاست در این رابطه با خودم فکر میکنم، بنظرم خود خدا هم گفته اگه نعمت زیادی به کسی بدم، او طغیان میکنه و کفران میکنه، البته به تجربه هم برام ثابت شده همه اونهایی که ظاهرا یه نقضی تو مال و جان و موقعیتشون هست، به مراتب از اونهایی که هیچ نقصی ندارن بهتر زندگی میکنن؛

 

حس میکنم تو زندگی مشترک وقتی امکانات که زیاد میشه از خودشون خارج میشن، دنبال یه چیزی میگردن که یه تغییری بدن، و اینجوری بنای اختلافات من درآوردی ای ایجاد میشه که درست کردنش خیلی سخته؛

 

نعمت زیادی، اگه به غیر اهلش(که خیلی قلیل و انگشت شمارن) برسه، اصلا نعمت نیست؛ زیادی مال و ثروت و امکانات و بالابودن سطح اجتماعی و سواد و تحصیلات و از این قبیل(که حسرت خیلی هاست) بیشتر از اینکه خوب باشه، مایه عذابه، باور کنین. همه اینها رو تا نداریم، آرزوه، وقتی که بهش میرسیم میبینیم همچین آش دهن سوزی هم نبوده!

 

+ با یه بنده خدایی که مشکل اینطوری داشت که اومده بود مثلا ازم مشورت بگیره صحبت میکردم(فکر کنم پشیمونش کردم :)))

 بهش گفتم چه مرگته!؟؟ موقعی که مجرد بودی، دنبال شوهر میگشتی و حسرت شوهر داشتی، الان که شوهر کردی به فکر بچه بودی و همش در حسرت بچه بودی، خدا که بهت بچه داد، خونه نداشتین، خونه دار شدین،‌ الان بچه ت سالمه، شوهرت سالمه، خونه زندگیتون به راهه، واقعا چه مرگته؟!؟ چرا شکر نعمت هایی که خیلی ها ندارن و تو داری رو نمیکنی؟؟ چرا قدر نمیدونی آخه! سرتو بنداز پائین عین آدم زندگی کن، شماها چرا تا نعمتتون زیاد میشه با پا میزنین بهش!(البته تو دلم گفتم چرا تا کاه و یونجه تون اضافه میشه جفتک میزنین!)

۰۱ تیر ۰۰ ، ۰۸:۳۸ ۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۶
این جانب

تحلیلی شخصی از انتخابات

جا داره مطالبی رو در تحلیل انتخابات عرض کنم:

  • همونطور که عرض شد با توجه به فضایی که عملا نامزد مطرحی جلوی آقای رئیسی مطرح نشد و البته محدودیت های کرونا میزان مشارکت خیلی هم بالا بوده، عین زمان هاشمی دوم چون عملا رقیبی وجود نداشت ملت پا نشدن برن رای بدن، عین این میمونه که مثلا بازی ایران با کامبوج اونقدری تماشاچی نداره که بازی ایران با پرتغال! در واقع هر چی رقابت هیجانی تر، شرکت کننده در انتخابات بیشتر!

 

  • متاسفانه اختلالاتی که خدا میدونه عمدی بوده، غفلت بوده یا تقصیر یا خباثت یا هر چیز دیگه ای به شدت زننده و اخلال ایجاد کننده بود،‌لذا از این مهم هم نمیشه گذشت. جالبه تو پیام رهبر هم به این نکته اشاره شد؛ من جمعه ساعت 7 صبح تو حرم امام بودم تا حدودای 8 سیستم کار نمیکرد بعدها اومدم دیدم تا هشت و نیم و برخی شهرها تا ده هم درست نشده بود و کلی صف شکل گرفته بود. انصافا همه اومده بودن و خیلی بیشتر از انتظار و غیرتمندانه حاضر شدن، دم همه شون گرم!

 

  • چند سال پیش که دنبال خونه میگشتیم، یه بنگاهی منو برد تو یه خونه ای، متراژ خوبی داشت قیمتش هم ظاهرا مناسب بود، حدود 120 متر با قیمت خوب، رفتم تو خونه اولش باید از یه دالان 10-15 متری رد میشیدم و بعدش همه دیوارش کج و قناس؛ یعنی من به بنگاهی گفتم سازنده و معمار اینجا کیه، یعنی امکان نداره یه نفری بتونه یه زمین به این خوبی رو این طوری نابود کنه! این دولت هم تا میتونست و جا داشت، کار خاصی نکرد و کلی فرصت بود که سوخت و البته فقط و فقط امور جاری رو که اونم البته کار سختی به هر ترتیبی شد انجام داده، ولی باید از دولت جدید توقع جهش و حرکت داشت، امیدوارم تو انتخاب اعضای هیات دولت حتما دقت بشه و جریانات سیاسی نیافتن به جون رئیسی برای سهم خواهی

 

  • شاید این عرضم خیلی هم درست نباشه ولی به عنوان یه نظر میشه بهش توجه کرد، آرای باطله ادوار مختلف حدود 1.5 میلیون بوده، این دور به 3.5 میلیون رسیده، تفاوتی بیش از 2 میلیون؛ از طرفی آرای دور قبل آقای رئیسی 16 میلیون بوده و این دوره با وجود کرونا شده 18 میلیون و رای آقای روحانی 23 میلیون بوده، میتونیم نتیجه بگیریم 2 میلیون از سبد روحانی رفته تو سبد رئیسی، و دو میلیونش هم شده رای باطله، میمنونه 19 میلیونی که رای ندادن؛ هر چند به نظرم مسئول اتفاقات و شرایط این روزهای کشور همین 23 میلیون نفرن، جالب اینجاست به جای شرکت کردن و اصلاح اشتباه قبلیشون از روی نمیدونم چیشون حاضر به حضور در انتخابات نشدن، هر چند اونها حاضر بشن یا نشن،‌مسئولیت وضع موجود با اونهاست. این حقیقتیه که نمیشه ازش فرار کرد.

 

 

  • توصیه ای که برای دولت دارم اینه که همت کنه،‌ به جای تمرکز بیش از حد رو کارهای روبنایی و نه چندان مهم مثل مسکن سازی و پول پخش کردن چند تا کار اساسی بکنه، چون باقیات و صالحات همینه؛ دولت باید تا متونه رو سبک زندگی مردم کار کنه، مردم الان عموما دلال مسلک شدن و مادیات اثر زیادی روی رفتارهای اقتصادی و فرهنگیشون داره؛ مثلا یهو جنس گرون میشه همه هچوم میبرن بخرنش به امید گرون شدن و همه چیز رو تو معیارهای مادی فرض میکنن، حتی ازدواج رو؛ به نظرم مهمترین کاری که میشه کرد اصلاح ساختارهای مالیاتیه؛ مالیات بر عواید سرمایه و ارزش افزوده یکی از ضروریات اصلاح سبک زندگی میتونه باشه، شما خونه خریدی یک میلیارد، دو سال بعد میفروشی 2 میلیارد ، دولت دست کم باید 200 میلیون ازش مالیات بگیره، شما ماشین خریدی 100 تومن میفروشی 200 تومن دولت باید 20 میلیون مالیات بگیره و ... اینجوری هم دولت دچار کسری بودجه و چاپ بی پایه پول نمیشه و از طرفی سطوح عمومی قیمت افسارگسیخته بالا نمیره؛ البته مالیات بر سپرده های بانکی هم به عنوان سرمایه باید مدنظر قرار بگیره، و اینکه حسابهای بانکی باید پکپارچه سازی بشه و بره تو سازمان مالیاتی تا هر کسی رو بر اساس تراکنش های سالانه ازش مالیات بگیرن، اون موقع دیگه طلا فروش و پزشک و دلال و امثال این از مالیات دادن نمیتونن فرار کنن، و یه ثباتی تو جامعه با گرفتن مالیات از پولدارها و صرف امور عمومی کردن پیش میاد که به شدت چیز لازمیه!

 

 

۳۱ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۱۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۸
این جانب

پیش بینی انتخاباتی!

من خیلی وقتها پیش بینی هام درست از آب در میومد، ولی خب هیچ وقت جایی ثبتشون نمیکردم که بتونم بعدا بهش استناد کنم فقط همینطور دلی واسه خودم بود:

 

اولا" رئیسی باید رئیس جمهور بشه و اونم با رای بسیار بالا(مهمتر از رئیس جمهور شدن رای بالا آرودن ایشونه) چون بیشتر از اداره دولت بحث مقبولیت عمومی رهبر آینده مطرحه، پس به جای طرفداری از جلیلی و امثال اون چه انصراف بدن چه ندن، باید رای ها به سمت رئیسی سرازیر بشه. (بخشی از جامعه به خصوص حزب اللهی روی جلیلی تاکید دارن در حالی که اینجا بحث بر روی رئیسیه و جلیلی باید برای به دست آوردن پایگاه مهمتری کنار بکشه، نباید عین سال 92 خودخواهی و توهمات به ظاهر آرمان خواهانه مانع وحدت و تعاون بشه؛ تازه اون بخشی از جامعه که مخالف رئیسیه باید بدونه که رئیسی در هر شرایطی بهترین گزینه انتخاباته و واقعا انسان شایسته و قابیله و عملکرد قابل قبول و دورنمای خوبی هم میشه از عملکرد قبلیش ترسیم کرد، نکنه از سر لجبازی و بی فکری رآی هامون رو سمتی بببریم یا اساسا رای ندیم که دیگران بتونن بعدا سوء استفاده کنن و دودش تو چشم خودمون بره!)

 

ثانیا"، همتی یه رای زیر 4 میلیون احتمالا بیاره ولی رضایی رقیب بسیار جدی ای برای همتی تو مقام دوم شدنه، چون اساسا موضوعی رو مطرح کرده که رای بیارش باالاست، موضوع یارانه 450 هزار تومنی و حقوق به زنان خانه دار(موندم زنان خانه دار واسه چی باید حقوق بگیرن اونم از دولت!!)

 

ثالثا" مشارکت به احتمال زیاد، پایینه، حدودا 40 تا 50 درصد؛‌ عمده دلیل کاهش مشارکت در درجه اول و مهمترین دلیل بحث کروناست، در درجه بعد بحث عملکرد و وعده های دروغین و اشتباه دولت حاضره، و یه بخش کوچیک شاید نهایتا 2 تا 3 میلیون هم موضوع رد صلاحیت و داغ نبودن رقابته، چون عملا شخصیت قابلی تو انتخابات جز رئیسی و جلیلی حضور نداشتن و واقعا مهرعلیزاده و همتی شخصیت ریاست جهوری ندارن؛

 

رابعا" احتمالا جلیلی که به نفع رئیسی کنار میره، تو دولت میشه معاون اول ولی زاکانی و اونیکی بر میگردن مجلس، قاضی زاده رو منظورمه.

 

خامسا" نباید توقع معجزه از دولت رئیسی داشت فقط باید انتظار داشته باشیم کمی مسائل با سرعت بیشتری پیش بره، بهبود نسبی تو اوضاع اقتصادی و فرهنگی و سیاسی شاهد باشیم، واسه این میگم نباید انتظار معجزه داشت چون بدنه مردم، و ساختارهای اجتماعی و سیاسی این مملکت به صورت جا افتاده ای فشله و تغییرات رو به نفع خودش میکنه و دوباره خروجی همان خواهد شد که بود و قاعدتا تو این بستر بهترین برنامه ها هم ممکنه به انحراف کشیده شن ولی باز یه کارهایی انجام میشه که قابل لمسه.

 

سادسا" دولت روحانی اونقدرا هم فاجعه و خسارت نبوده، به هر حال هر دولتی و اساسا هر مدیریتی رویکرد و توجه خاص و انرژی عمده ش رو به سمتی متمایل میکنه و طبیعتا از سمت دیگه غافل میشه ولی به هر حال تو این شرایط سخت به خصوص اقتصادی و بین المللی و خاصه شرایط کرونا این کشور رو اداره کرده و پیش برده، اوضاع اونقدرا هم خراب نیست واقعا، نباید بی انصافی کرد، هر چند معتقدم میتونست بهتر باشه.(واقعا اداره کردن یه مجموعه یا کشور خیلی خیلی کار سختیه و نمیشه کنار نشست و هی نق زد و ایراد گرفت)

 

سابعا" تو خیلی مسائل باید ببینیم منافع کوتاه و بلند مدتمون کجاست، از طرفی باید ببینیم اونهایی که نمیخوان سر به تنمون باشه دارن چی میگن، پس خیلی بهتره که برای بهتر کردن وضع فعلی و کور کردن چشمای بدخواها و احمقا و خائنا حتما انتخاب درستی داشته باشم، بدون غرض، بدون مرض، بدون لجاجت و بدون بی منطقی!

 

خدا آخر و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه.

 

+ هرجا مخالفتی داشتین دوست دارم اینجا بنویسین، خوشحالم میکنه بدونم چرا مخالفین یا موافقین. 

۲۴ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۳۷ ۱۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۸
این جانب

عصبیت

تا وقتی جوونیم و یه خورده چیز میدونیم یه وقتایی پیش میاد که به چیزهایی که اعتقاد داریم میرسیم، و فکر میکنیم اعتقاد ما حق محضه و با عصبیت خاصی باید تحت هر شرایطی بر اساس اون اعتقادمون عمل کنیم، ولی وقتی پا به سن میذاریم و میفهمیم که هیچی نمیدونیم، کمی با ملاحظه بیشتری نسبت به اجرای اعتقادمون رفتار میکنیم.

 

 

+ من واقعا از ثبت این یادداشت ها، صرفا قصد تلنگری دارم، نه تحمیل چیزی؛ اگرم حرفی میزنم از باب بیشتر دونستنه نه القای ندانسته هام، اگه قبل تر ها بود با تندی و حرارت خاصی جواب میدادم (جوری که دهن مَهَن طرف و آسفالت نمیکردم ولش نمیکردم) ولی الان علاقه مندم بیشتر سوال بپرسم و بیشتر بفهمم؛ همین.

 

++ چون اغلب خواننده های این وبلاگ دختران عزیزم هستن به همه دخترای گلم این روز رو (البته دیروز که مثل امروز نیست،‌ هر چند هیچ روزی مثل امروز نیست) تبریک میگم :)) ان شالله عاقبت به خیر و سلامت باشید و همسرهای خوبی برای شوهرانتون بشین

۲۳ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۳ ۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۴
این جانب

پروستات

یه عزیزی نقل میکرد، برای پیگیری درمان پروستات پدرشون رفته بودن دکتر، از قضا یه صفحه از دفترجه مونده بود که دکتر تو اون صفحه آزمایش نوشتن و تا اومدن دارو بنویسن برگه تموم میشه و این عزیز برای اینکه راه بذارن جلوی آقای دکتر دفترچه مادرشون رو میدن که تو اون بنویسن، دکتر دست به قلم میشه که بنویسه یهو یه مکثی میکنن، ازشون میپرسن چی شد، دکتر میگن من داروی پروستات رو تو دفترچه یه خانم بنویسم داروخانه چی به من نمیخنده؟!؟!

 

حکایت ما هم همینه، تو یادداشت قبلی من از پروستات حرف زدم ولی دوستان تمایل داشتن راجع به پاپ اسمیر حرف بزنیم، باور کنین بعضی وقت ها بعضی از ماها یادمون میره به جای حل کردن موضوعی که داریم راجع بهش حرف میزنیم، نباید با مغالطه و فرافکنی بحث رو به سمتی ببریم که اصلا ربطی به موضوع نداره؛ این مساله رو تو مناظره هم میشد دید، یکی از مشکلات مربوط به میزان حجم نقدینگی میپرسید، اون یکی میزد به صحرای سینا از مدرک تحصیلی طرف ایراد میگرفت ....

 

میخوام بگم این منش و این نوع مشی رو میشه تو خیلی جاها و خیلی از رفتارهای خودمون هم ببینیم و عملا نمیشه ایرادی به دیگران گرفت تا خودمون مبتلا به اون ایرادیم!

 

+ تو بورکینافاسو چند روز پیش 114 نفر کشته شدن، بهتره بگم به قتل رسیدن؛ قاتلینشون دست نشونده های همین دولت های کراوات زده و غربی به ظاهر متمدن و پیشرفته ن که پیشرفتشون رو تو قتل و کشتار و عقب نگهداشتن سایر اقوام میدونن؛ خدا ذلیلشون کنه!

اگه مثلا تو فرانسه دو نفر ترور میشد الان جامعه جهانی خودش رو جر میداد که چه مصیبتی اتفاق افتاده ولی تو یه کشور فقیر این همه انسان به قتل رسیده واسه هیچ کسی اهمیت نداره؛

خدا یا ما رو ببخش!

۱۷ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۲ ۳ نظر موافقین ۸ مخالفین ۴
این جانب

انتخابات

کلمه انتخابات، جمع مونث سالم باید باشه، درسته؟

 

انتخاب رئیس جمهور هر چهار سال یکباره، یه مشخصه خیلی خوبش اینه که بیشتر از دو دوره پشت سرهم هم نمیشه  منتخب شد...تازه بعد از پایان دوره کلیه حقوق و مزایاش قطع میشه.

 

بعضی وقتها به این فکر میکنم، از انتخاب رئیس جمهور خیلی خیلی مهمتر، انتخاب زنه، چرا تو انتخاب رئیس جمهور اوون همه محدودیت هست، کلی برنامه ارائه میده، کلی تلاش میکنه و نهایتا هشت ساله کارش تموم میشه، حقوقش قطع میشه ولی تو انتخاب زن، محدودیتی نداره، از ارائه برنامه خبری نیست و امکان جبران خسارت هم تقریبا نداره و تازه کلی هم بدهی ایجاد میشه که حتی بعد از مرگ ش هم ورثه ش میتونن مطالبه ش کنن، واقعا چرا؟؟

 

+ آقایون! لطفا تو انتخاب زن خیلی دقت کنین، اولا زیربار تعهدی نرید که بعدا زیرش بزائید، زیربار مهریه بالای ۱۴ سکه بهیچ وجه نرید، ثانیا مراقب باشید از خانواده خوبی زن بگیرید و الا دهانتون آسفالته

+ خانومها! تورو هر کی دوست دارید انقدر شوهرهاتون رو عذاب ندید و اذیت نکنین

 

بعدا نوشت: خیلی علاقه مندم بدونم اون عزیزانی که منفی دادن چرا با این مطلب مخالفین؟؟ واقعا دلیلی دارید؟؟ 

۱۴ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۴۸ ۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱۶
این جانب

مافیا

تو مسابقه مافیا، رئیس مافیا برای اینکه شناسایی نشه، ممکنه بعضی وقت ها رای به خروج یکی از اعضای مافیا بده تا وضعیت خودش رو سفید نگه داره!

۱۰ خرداد ۰۰ ، ۰۷:۴۸ ۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۶
این جانب