۱۱ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

اعتماد

عصبانی بود و چشماش و بست و دهنش رو باز کرد و گفت:

 

تو نه تیپ داری, نه قیافه داری, نه اهل مهمون کردنی, نه اهل مهمونی رفتنی, نه کادو میخری, نه تولد یادته, نه جایی میبری دور بزنیم, نه خرج میکنی, نه پول میدی, نه اهل رستوران رفتنی, نه اهل بیرون اومدنی, نه منو میبینی... آخه چی داری که یه زن بخواد به تو نزدیک بشه؟؟؟

 

گفتم: خب تو چرا آویزون منی? هی میگم برو رد کارت ول کن نیستی!؟

 

حالا که بادش خالی شده بود گفت چرب زبونی!

 

گفتم من چرب زبون نیستم, همه اون چیزایی که تو بالا بهم گفتی, اصلا چه اهمیتی دارن, آره نیستم؛ ولی سربزنگاه اگه به چیزی نیاز داشته باشی یه جا گیر کرده باشی به من زنگ میزنی و رو من حساب میکنی, اون سری یادته کجا گیر بودی 500 کم داشتی بهت گفتم کی پس میدی و رو حرفت حساب کردم و تو کسر ثانیه پول ریختم تو حسابت, یا تو پرونده بدهی ت دو میلیارد به نفع ت برات رأی گرفتم, یا سر موضوع طلاق ت و رابطه هات نشستی زار زار گریه کردی و خیالت راحت بود به حرفات گوش میدم و علیه ت ازش استفاده نمیکنم و تازه کلی هم راهنمایی ت کردم , اون موقعی که نیاز به تعریف شنیدن داشتی ازت تعریف کردم, اون موقع که نیاز به شنیدن داشتی حرفاتو شنیدم و ...

 

تو میدونی میتونی رو من حساب کنی, واسه همین ول نمیکنی؛

 لال شده بود, بهش گفتم حالا برو گمشو و دیگه با من تماس نگیر آشغال عوضی نمک نشناس بیشعور!

۳۰ مهر ۰۱ ، ۱۰:۱۸ ۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱۱
این جانب

اس 300

سامانه ضد هوایی اس 300 روسی یه چیزی مثل پاتریوت امریکایی یکی از پیشرفته ترین سامانه پدافند هوایی برای رهگیری هواپیماها و موشک‌های کروز و موشک‌های بالیستیکه که اگه در جهان اولین نباشه, دومین سامانه پیشرفته و قدرتمند پدافند هوایی دنیاست.

 

نمیدونم چه درکی از این مطلب دارید, که روسیه به عنوان ابرقدرت نظامی و تسلیحاتی و فضایی با پهپاد ایرانی سامانه اس 300 مستقر در اوکراین رو هدف قرارداده و منهدم کرده, زدن سامانه ضد هوایی ساخت روسیه با پهباد ایرانی توسط خود روس ها رو بذارید کنار اینکه زمان جنگ ما حتی سیم خاردار هم نمیتونستیم بخریم, چه برسه به اینکه تولید کنیم.

 

نمیدونم توضیح بدم یا نه؛ عین این میمونه که مرسدس بنز برای ارتقای ماشین اس 500, از امکانات و قدرت مهندسی ایرانخودرو استفاده کنه و این کار و کرده و نتیجه هم گرفته. این الان چقدر خنده دار به نظر میاد ولی به مراتب بزرگتر ازاین به واقعیت رسیده.

 

یعنی دست آورد جمهوری اسلامی فقط اگه این باشه که از یک کشور که سیم خاردار هم نمیتونست تولید کنه تو این چهل سال برسونه به اینکه ابرقدرت نظامی دنیا برای غلبه در جنگ متوسل به پهپادش بشه و سامانه ضد هوایی خودش رو با اون پهپاد منهدم کنه یعنی یه پیشرفت و قدرت شگفت انگیز!

 

من میگم همه چی رو کنار هم ببینیم, تو کشور کلی عیب و نقض و ضعف و اینها هست ولی خیلی خیلی چیزهای مثبتی داریم که انقدر برامون عادی شده فکر میکنیم که اینا که چیزی نیست, تصور اینکه صنایع نظامی کشوری که همه جوره تحریمه اییییییییییییییینقدر رشد کرده که ابرقدرت نظامی دنیا از محصولاتش استفاده میکنه برای بیست سال پیش یه رویا هم نبود و کسی در مخیله ش هم نمیگنجید  ولی الان خیلی عادی از کنارش میگذریم.

 

همه چیز رو کنار هم ببینیم, مادامی که فقط سیاهی و کدورت و غم ها و ضعف ها رو فقط ببینیم همیشه غمگین خواهیم بود و برامون داشته هامون بی ارزش میشه ولی لیوان داشته های ما از خیلی از کشورهای دنیا خیلی پر تر و غنی تره .. فقط سر خالی لیوان رو دیدن اصلا درست و منصفانه نیست.

همین

:)

 

۲۷ مهر ۰۱ ، ۱۴:۵۵ ۵ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۹
این جانب

واکسن

داشتم جستجو میکردم کلمه واکسن رو طبق معمول اولین نتیجه این اومد:

 

"واکسن یک فراوردهٔ زیستی است که در برابر یک بیماری میکروبی مشخص، ایمنی فعال اکتسابی تولید می‌کند. در واقع سوسپانسیونی است از ریزاندامگان‌های کشته یا ضعیف‌شدهٔ ویروس یا باکتری یا پروتئینهای آنتی‌ژنیک به‌دست‌آمده از آن‌ها که برای پیشگیری یا بهبود یا درمان بیماری‌های عفونی تجویز می‌شود.

پروتئین‌های آنتی‌ژنی امروزه بدون استفاده از میکروب‌های ضعیف یا کشته‌شده و با به‌کارگیری فناوری دی‌ان‌ای نوترکیب تولید می‌گردند.

واکسن معمولاً برای پیشگیری از بیماری‌ها و ایجاد ایمنی در برابر آن‌ها استفاده می‌شود.اغلب برای ایمنی کامل و دائم در برابر بیماری نیاز به چندبار تزریق یک واکسن می‌باشد.

واکسن‌های با اجرام زنده که از قدرت بیماریزایی آن‌ها کاسته شده‌است، معمولاً با دوز واحد می‌توانند ایمنی مؤثر و طولانی نسبت به واکسن‌های کشته شده ایجاد کنند. این واکسن‌ها علاوه بر دستگاه ایمنی هومورال، دستگاه ایمنی سلولی را نیز تحریک می‌نمایند، این نوع واکسن‌ها تمایل دارند واکنش‌های مشابه شکل طبیعی بیماری به خصوص در افراد با نقص ایمنی را ایجاد کنند. برای اینکه با واکسن‌های کشته شده ایمنی کافی و به‌مدت طولانی به‌دست آید، بایستی این واکسن‌ها ابتدا در چند نوبت تزریق گردند و برای جلوگیری از کاهش سطح آنتی‌بادی و ادامه ایمنی اغلب لازم است که تزریق واکسن در آینده یادآوری شود."

 

منبع : مطمئن ترین منبع جهان, ویکی پدیا !!

۲۵ مهر ۰۱ ، ۰۷:۵۸ ۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۸
این جانب

خواهر

بعضی وقت ها پیش میاد مطالبی رو از خانم ها میخونم که نسبت به برادرشون و فرقی که خانوادشون گذاشتن حرف میزنن, البته با یه نفرت خاصی؛

راستش من درکی از حرفاشون نمیتونم داشته باشم, چون حس میکنم اساسا شباهتی بین من و خواهرم وجود نداره که مثلا تفاوت هایی که تو برخوردها هست من رو اذیت کنه ...

 

لااقل تو خونه ما, من حد و حدودی داشتم, خواهرمم حدود خودشون رو داشتن, اصلا ربطی به هم نداشتن, تو موضوع مشابه و نزدیکم هر چی خانواده م میگفتن میپذیرفتم اصلا هم بحث مقایسه و حسادت این وسط پیش نمیومد ...

              

البته همیشه هم با خواهرم دعوا میکردم, اصلا روحیات و خصوصیات خلقی مون به هم نمیخورد و همیشه باهم دعوا داشتیم, البته من چون کوچیکتر بودم دلم میخواست خواست من اجرا بشه که معمولا نمیشد واسه همین حرصم در میومد دعوا راه مینداختم یه روز که خیلی با هم دعوا کرده بودیم و من حرفای بدی بهشون زدم و حس میکردم چقدر از خواهرم بدم میاد, رفتم کوچه, از شانس من با  یکی از پسرای شر کوچه که همه رو اذیت میکرد برخوردی پیش اومد و یه دعوا راه افتاد, خب بزرگتر بود از من و تقریبا زورم بهش نمیرسید, آبجی که متوجه دعوامون شده بود از ته کوچه دوان دوان اومدن و چنان پسره رو نشوندنش زمین و هلش داد که یه آن تو دلم بغض آرامبخشی حس کردم ...

بعد بدون اینکه هیچی بگیم از هم جدا شدیم, راه افتادیم به سمت خونه, تو راه به آبجی گفتم با اون همه حرف بدی که بهت زدم چرا اومدی ازم دفاع کردی, گفت تو داداشمیا.

 

جالب اینجاست ممکنه هر چیز خوب واسه من بود همیشه, ولی این خواهرم بود که همیشه چیزای خوب رو برای من میخواست, خودش اصلا مدافع اول و آخر من بود و هست همه جا و همیشه. البته یه جاهایی همین الانشم ممکنه عیال جرات نکنه به من حرفی بزنه ولی گوش من و خیلی جاها میپیچونه که فلان کار خطا رو نکنم!

 

خدا همه خواهر برادر ها رو برای همدیگه در محبت و سلامتی نگه داره !

۲۴ مهر ۰۱ ، ۱۰:۰۶ ۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۸
این جانب

یک سوال مهم!

سلام 

تا حالا شده سوال پائین به ذهنتون برسه؟

 

"واقعا کی راست میگه و حق با کیه؟؟؟"

 

جوابی هم براش داشتین؟؟

۲۳ مهر ۰۱ ، ۱۱:۱۳ ۱۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۸
این جانب

عقده

تابستون سال 1371 از طرف مدرسه رفته بودیم اردوگاه دانش آموزی رامسر, خب از شهرهای مختلف اومده بودن, برخورد خیلی از شهرستانی ها با تهرانی ها یک جور حقد و کینه داشت, قشنگ میتونستم حس ش کنم, از نگاهشون از تیکه انداختناشون میشد فهمید ...

برام عجیب بود, روزای آخر با یکیشون حرف زدم, گفتم چرا اینطوری میکنن اینا, مگه ما ارث باباشون و خوردیم (حالا یه تعبیری شبیه این) گفت یه چیزی بگم؟؟ گفتم آره بگو راحت باش...

گفت اینا و خب ما فکر میکنیم شما تهرانیا حق ما رو خوردین و همه امکانات واسه شما بچه سوسولای تهرانیه و از ما گرفتن دادن به شما و...

 

برام خیلی عجیب بود, رو چه حسابی این حرف رو میزنن, از هر نظری اوضاع دانش آموزای تهران از شهرستان خیلی ضعیف تر بود, از سرانه فضای آموزشی گرفته تا حتی رسیدن کتاب و معلم تا چند ماه اول سال تا دو شیفت و بعضی وقت ها سه شیفت بودن ... ضمنا شرایط زندگی تو تهران به مرااتب سخت تر از زندگی کردن تو شهرستان از گرونی اقلام و خوراکی ها گرفته تا مسکن و امثال اینها ... 

 

یا بارها دیدم خیلی ها به پولدارها که نگاه میکنن با فحش و کینه بهشون نگاه میکنن و میگن که همه شون دزدن و کسی نمیگه شاید این بدبخت شب و روزش رو گذاشته و تلاش کرده و نخوابیده و نخورده که به اینجا برسه

مثلا فلانی, فلان ماشین و داره و چرا من ندارم, این حق منه که فلان ماشین و داشته باشم, کسی نمیگه چرا باید من این ماشین رو داشته باشم آخه و اصلا داشتن این ماشین یا موقعیت مگه چه ارزشی داره آخه!!

یا چرا من فلان موقعیت و مدرک رو ندارم و یکی دیگه داره ... با خودش نگفته شاید این بیچاره شب تا صبح نخوابیده و ماهها تلاش کرده و خونده و الان داره ثمره ش رو میچینه ...

یا زن هایی که طلاق میگیرن, یا از نامزدشون جدا میشن و حس میکنن بهشون بی توجهی شده و غرورشون جریحه دار شده و به خاطر همین حس نسبت به همه مردها عقده پیدا میکنن و....

 

با خودم فکر میکردم این آدم ها به واسطه خودخواهی, حماقت یا خودبرتر بینی و توهم با این اطلاعات و داده و تحلیل های غلط تو خودشون عقده درست کردن و هر روز عقده شون کور تر میشه ...

خیلی از رفتارهایی که میبینین توام با خشونت و توحشه, یا وقاحت و بی ادبی توش داره و هیچ مبنایی نداره و اصطلاح عقده بازی بهش بذاریم, ناشی از همین عقده های جمع شده است, باید این عقده ها رو جوری باز کرد و حل ش کرد و الا هم به شخص و هم اطرافیانش صدمه میزنه.

 

بعدا نوشت:

 تصور میکنم برداشت ناصوابی داره از این متن میشه و سمت و سوی قومیتی داره میگیره در حالی ک منظور اصلی من از مثال تهران و شهرستان نشون دادن این بود که اطلاعات غلط و یا بعضا یک سویه و ناقص و تحلیل های یک طرفه ایجاد عقده میکنه که تو هر زمینه ای مثلا در زمینه پول داری هم همین نتیجه رو داره, پس بنابر این ضمن ادای احترام به همه عزیزان و برادران و خواهران هموطنم غرضم از مثال اول فقط بیان این بود که بگم تو قضاوت ها و نتیجه گیریهامون همه واقعیت و همه جوانب واقعیت رو باید ببینیم نه فقط یک شکل و یک سمتش رو ...

 

بعدا نوشت دوم:

خیلی ها آروزی رفتن به خارج رو دارن, حالا چه به قول خودشون اپلای بگیرن چه مهاجرت کنن و چه پناهنده بشن, برای بعضیا خارج یه جای رویاگونه آزاده که از این جهنم دره زندان آزاد میشن؛ اتفاقا هفته پیش برادر خانمم گفت چیه این مملکت همه مون بدبخت شدیم, گفتم خارج خوبه؟؟ گفت آره بابا اونجا آزادی!

گفتم آزادی؟!؟؟!؟

ببین اینجا هر کاسبی ای میکنی یه قرون مالیات نمیدی, کسی بهت نمیگه خرت به چند, اونجا راه میری نفس میکشی باید مالیات بدی, اینجا همه ش دنبال فرار از قانون و رد کردن چراغ قرمزی, اونجا کافیه یه بار از چزاغ قرمز رد شی تا عمر داری تو سابقه ت میمونه ... فکر کردی مثل مملکت خودمونه که همه چی وله هر کی هر کاری خواست بکنه کسی هم بهش نگه خرت به چند !

همه این توهمات ناشی از اطلاعات و ناقص و تحلیل های غلطه و به مرور ایجاد عقده میکنه به خدا!!!

۱۹ مهر ۰۱ ، ۱۱:۲۵ ۱۹ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱۰
این جانب

عذاب وجدان...

بچه که بودم تابستونا میرفتیم خونه داییم تو شهرستان یکی دو هفته ای اونجا میموندیم, مرحوم پدرم برامون بلیط اتوبوس میگرفت مارو میرسوند خودشون بر میگشتن و ...

چند وقته با خودم میگم بابام اون دو هفته خیلی سخته ش میشده که هیشکی نبوده باهاشون باشه, تنها بودن ... :(

 

من خیلی به بابام بد کردم, خیلی خیلی رفتارم با پدرم بد بود, همیشه باهاشون دعوا میکردم و تقریبا یه لجاجت خاصی با پدرم داشتم, هیچ وقت با اینکه سرشار از علاقه و وابستگی به ایشون بودم رفتار مناسب و مهربانانه ای با ایشون نداشتم ... بد حرف میزدم, تند جواب میدادم و احترامشون رو نگه نمیداشتم, تا 10 شب سرکار بودم و کمتر پیششون بودم, دکتر بردنم با غر و دعوا و داد بود واین اواخر حموم بردنشون هم با داد و بیداد بود ... (خاک بر سرم :(((( )

 

یه بخش از این دلتنگی و اشک هایی که گاه و بیگاه و تقریبا هر روز دارم برای عذاب وجدانیه که نسبت به رفتار خودم با پدرم داشتم ...

 

اصلا نمیتونم خودم رو ببخشم که چرا با بابام رفتار خوبی نداشتم, الان تقریبا 6 ساله از دستشون دادم ولی روزی نیست که بغض نکنم, دلتنگشون نشم و اشکم سرازیر نشه ... :((((

 

حالم اصلا خوب نیست ...

۱۹ مهر ۰۱ ، ۰۷:۳۶ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۷
این جانب

باغ

چند وقت پیش رفته بودیم باغ یکی از اقوام, هم درخت داشت هم زمین ش رو کشت میکرد, یه چشمه داخل زمینش داشت و آب زلالی ازش بیرون میومد, خیلی با صفا بود ...

 

برامون توت فرنگی چید آورد خوردیم, چه عطری داشت, چه طعمی داشت, جاتون خالی ...

 

این بنده خدا برای خودش یه پا استاده و من عاشق آدم هایی هستم که تو کار خودشون حرفه ای هستن و حرف اول رو میزنن, خیلی علاقه مند بودم ازش سوال بکنم, شروع کردم از هر دری حرف زدن, بهشون گفتم این درختا مگه چقدر مراقبت ونگهداری میخوان؟ هفته ای یه بار آب میدین و چند ماه یه بارم کود بقیه روزها چی کار میکنین...

یه خنده استادانه ای کرد و گفت این درختا نگهداری میخوان فقط آب و کود نیست, بعضی درخت ها باید پیوند بخورن و الا بار نمیدن, هر روز باید بری نوازششون بکنی, علف های هرز در میاد باید مراقب باشی علف های هرزش رو تند تند قطع کنی, سم میخواد باید به موقع سم پاشی کنی, هرس میخواد باید به موقع هرسشون کنی, اگه به وقت شاخه های زائد رو نزنی سال دیگه بار خوبی نمیده, تازه بعد از مدتی ممکنه مریضی بگیره و آفت بزنه باید از بیخ قطعش کنی تا مریضی رو به باقی درخت ها سرایت نده, میوه هاش یه وقتی کرم میزنه بالاخره باید مراقب باشی کرم میوه ها به باقی درخت ها و میوه ها سرایت نکنه و از این دست کارا ...

 

بهش گفتم باغبونی هم کار سختیه ها, گفت دیگه خسته شدم... گفت پسرمم دلش به این کار نیست و دیگه منم توان شو ندارم ... گفتم اگه شما نباشید که این باغ خشک میشه و علف های هرز همه جاشو میگیره, گفت فعلا که هستم تا ببینم خدا چی میخواد ...

۱۶ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۳ ۱۳ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۸
این جانب

قانون دوم ترمودینامیک

دقت کردین وقتی ماشین کار میکنه, موتورش داغ میشه؟؟؟

تا حالا فکر کردین دلیلش چیه؟؟

 

 

من به شدت عاشق فیزیکم, حتی بزرگترین افتخارم 20 شدن فیزیک چهار سال آخر دبیرستان بود که معمولا به دلیل سخت بودن دو بار پشت سرهم برگزار میشد یا نمره ها رو رو نمودار میبردن که یه عده حداقلی قبول بشن, حالا بعد از نشون دادن علاقه م به فیزیک مایلم کمی راجع به یکی از قوانین فیزیک حرف بزنم که تو عالم بر قراره:

قانون دوم ترمودینامیک؛

بیان خیلی ساده ش اینه که هیچ ماشین گرمایی با بازدهی 100 درصد امکان پذیر نیست, این یعنی امکان نداره مثلا موتوری تولید کنیم که بازده 100 درصدی داشته باشه و همه انرژی مثلا بنزین تبدیل به نیروی محرکه بشه و همیشه یه مقدار زیادی از انرژی تلف میشه, تبدیل به گرما میشه و هدر میره؛

تقریبا ما موتوری با بازدهی بالای 50 درصد نداریم, و بیشتر موتورهای معمول و سامانه های اینچنینی بازدهی زیر 50 درصد دارن, یعنی به عبارتی 50 درصد اونچه که باید از منابع خودشون استفاده کنن تبدیل به گرما و تلف میشه.

 

یا مثلا وقتی ما غذایی میخوریم امکان نداره ضایعات نداشته باشه و همه مواد غذایی به صورت 100 درصد جذب بشه و بالاخره مجبوریم بخشی از غذای خورده شده رو به صورت جذب نشده دفع کنیم.

 

جالبه این جزو معدود قوانینی در فیزیک هست که محدودیت نسبی بازدهی رو در قالب یک امر قطعی بیان میکنه, یادمون باشه اساسا همه سیستم ها و ساختارهای بشری هم به نحوی تابع این قانون هستن و هیچ وقت بازدهی صد درصدی از ساختاری نمیشه داشت و تو هممممه ساختارها اتلاف انرژی و از بین رفتن منابع وجود داره.

 

و نمیشه به خاطر تلف شدن گرما و منابع کل ساختار رو خاموش کرد و فکر کرد اگه یه موتور دیگه به این ماشین ببندیم اتلاف منابع نخواهیم داشت.

 

+ چطور میشه با گزاره علمی متقن و قانون فیزیک هم مخالف بود؟!

۱۱ مهر ۰۱ ، ۰۸:۴۳ ۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۸
این جانب

نخبه یا نخاله, مساله این است!

موقع ساخت و ساز یه ساختمون, سازنده هر چیزی رو که بشه برای اون ساختمون به کار بیاد از گچ و سیمان و آجر و سنگ و سرامیک تا شیرآلات و غیره رو به در قالب یه نقشه ای استفاده میکنه, و هر چیزی که اضافه بیاد و نشه تو ساختمون استفاده بشه رو به عنوان نخاله دور میریزه.

البته اون سازنده ای زرنگ و کارآماده که تو کار ساخت و سازش کمترین نخاله ای بر جا بذاره و بتونه از همه امکاناتش استفاده کنه.

 

 

این روزها معمولا اگر به کسی بگن نخبه, یعنی یا رتبه کنکور زیر هزار داره, یا المپیادیه, یا سمپادیه, یا فوتبالیسته, یا بازیگره و ... یا یه چیزی تو همین مایه هاست!

 

درصد قابل توجهی از این نخبه ها به شدت تک بعدی هستن و فقط اون بعدی از شخصیت شون رشد کرده که تو اون زمینه نخبه ن؛

و همین تک بعدی بودنشون باعث میشه دچار آفت بشن و این نخبه خطاب شدنشون توهم همه چیز دانی و همه چیز فهمی و همیشه بر حق بودن  و مجاز به هر کاری کردن بهشون بده و فکر کنن اگر مثلا میتونن یه توپ رو با پاشون خوب کنترل کنن,چون رتبه کنکور خوبی دارن, چون بازیگر مطرحی هستن, چون جایگاه علمی یا سیاسی و اجتماعی و مالی بالایی دارن حق دارن تو همه مسائل اجتماعی و سیاسی و مذهبی و ... اظهار نظر کنن, غافل از اینکه نمیدونن اونها با امکانات این کشور رشد کردن که در زمینه ای که رشد کردن بعدا خدمات بدن نه اینکه بیان به چیزی که نمیفهمن و حداقل تحلیل و تشخیص رو ندارن نظر بدن, نظرات خودشون رو حق بدونن و باقی رو باطل و بعدشم بدون پذیرش مسئولیت حماقت هاشون با وقاحت تمام بگن این کشور جای موندن نیست و حقشون خورده شده و ...

این جور آدم ها بیشتر از اینکه نخبه باشن, نخاله ن.

 

به تجربه برام ثابت شده مدرک, جایگاه علمی, اجتماعی و مالی, مقبولیت عمومی و امثال اینها هییییییییییییییییییییییچ ارتباطی با میزان فهم و شعور و محترم بودن و درک داشتن آدم ها نداره.

 

+ یک یادداشت مرتبط

۰۹ مهر ۰۱ ، ۰۷:۵۳ ۲ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۸
این جانب

نمک!

 آدم هایی که مرام و معرفت و فهم و شعور دارن, یه خصلت خیلی بارز دارن, اینکه وقتی نمک کسی و میخورن مقیدن و معتقدن نمک دون نباید بشکنن؛ کلی مصداق به ذهنم میرسه از این نمک نشناسی و نمک به حرومی!

 

اینکه ما از این کشور کلی درآمد داشته باشیم بعد پاشیم ببریم اون سر دنیا حیفش کنیم یکی از نمک دون شکنی هاست

 

اینکه هر چی داریم از تلویزیون و فوتبال و موسیقی و بازار و ... این کشوره و میلیاردها درآمد ازش داشتیم و حالا که سیر شدیم و داریم خفه میشیم بگیم تلویزیون و کشور و ... اخ بوده و دیگه برنامه من و پخش نکن هم نمک به حرومیه

 

اینکه مدرسه و دانشگاهت رو این مملکت با کمترین هزینه بخونی و بعد پاشی بری نوکری یه عده غربی رو بکنی که بعد از دست شویی باسن خودشون رو نمیشورن هم نمک نشناسیه

 

اینکه یه عده اقلیت ناچیز بر خلاف نظر و اعتقاد ده ها میلیون نفر بریزن تو خیابونا و دست به قتل و غارت و جنایت به وحشیانه ترین حالت ممکن بزنن, گردن با چاقو ببرن, آدم بسوزونن, حکم مثله کردن و تیکه تیکه کردن بدن, قران آتش بزنن و آمبولانس آتش بزنن که خواسته خودشون رو به اون ده ها میلیون نفر تحمیل کنن و با کمترین خشونتی باهاشون برخورد هم نشه و باز مدعی باشن هم نوعی نمک نشناسیه

 

بچه ها بیایم یکم فکر کنیم, واقعا کجا نمک خوردیم و نمکدون شکستیم!

 

همه اونا یه طرف این آخری یه طرف دیگه, اینکه هر چی داریم از مرحمت خداست و اینطوری در برابرش موضع میگیریم و تقابل میکنیم از بزرگترین نمک نشناسی هاست.

۰۴ مهر ۰۱ ، ۰۷:۵۶ ۱۷ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۹
این جانب