عصبانی بود و چشماش و بست و دهنش رو باز کرد و گفت:

 

تو نه تیپ داری, نه قیافه داری, نه اهل مهمون کردنی, نه اهل مهمونی رفتنی, نه کادو میخری, نه تولد یادته, نه جایی میبری دور بزنیم, نه خرج میکنی, نه پول میدی, نه اهل رستوران رفتنی, نه اهل بیرون اومدنی, نه منو میبینی... آخه چی داری که یه زن بخواد به تو نزدیک بشه؟؟؟

 

گفتم: خب تو چرا آویزون منی? هی میگم برو رد کارت ول کن نیستی!؟

 

حالا که بادش خالی شده بود گفت چرب زبونی!

 

گفتم من چرب زبون نیستم, همه اون چیزایی که تو بالا بهم گفتی, اصلا چه اهمیتی دارن, آره نیستم؛ ولی سربزنگاه اگه به چیزی نیاز داشته باشی یه جا گیر کرده باشی به من زنگ میزنی و رو من حساب میکنی, اون سری یادته کجا گیر بودی 500 کم داشتی بهت گفتم کی پس میدی و رو حرفت حساب کردم و تو کسر ثانیه پول ریختم تو حسابت, یا تو پرونده بدهی ت دو میلیارد به نفع ت برات رأی گرفتم, یا سر موضوع طلاق ت و رابطه هات نشستی زار زار گریه کردی و خیالت راحت بود به حرفات گوش میدم و علیه ت ازش استفاده نمیکنم و تازه کلی هم راهنمایی ت کردم , اون موقعی که نیاز به تعریف شنیدن داشتی ازت تعریف کردم, اون موقع که نیاز به شنیدن داشتی حرفاتو شنیدم و ...

 

تو میدونی میتونی رو من حساب کنی, واسه همین ول نمیکنی؛

 لال شده بود, بهش گفتم حالا برو گمشو و دیگه با من تماس نگیر آشغال عوضی نمک نشناس بیشعور!