۶ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

عمر گران میگذرد....

هفته پیش چشمام موقع خوندن یهو دودو زد، یهو درد گرفت و تقریبا همه جا تیره و تار شد و نمیتونستم درست ببینم، یکم استراحت کردم و رفتم پیش چشم پزشک ...

 

دکتر دید، گفت برو بینایی سنجی، یه قطره ریختن تو چشمام، انگار برای بازشدن مردمک چشمه، آقای بینایی سنج وقتی سرمو گذاشتم تو وسیله شو و چشمامو نگاه کرد گفت چند سالته؟ گفتم بهش؛ گفت طبیعیه تو این سن یواش یواش چشم پیر میشه و این ضعف ناشی از اونه ...

 

خیلی ناراحت شدم، دید ناراحت شدما ولی نفهمید چرا ...

 

با خودم گفتم فردا لابد عمل قلب باز میکنم،‌ سینمو میشکافن ...

فردا میخورم زمین لگنم میشکنه، باید عمل کنم

فشار و قندم بالا میره باید کنترل ش کنم ...

کلی قرص باید بخورم

تو بیمارستان بهم سوند وصل کنن، لگن بذارم برام و ...

بیافتم تو خونه ...

زمین گیر بشم ...

 

اگه زنده بمونم تا اون موقع، خیلی دور نیست!

 

از اون روز یه غم و غصه عجیبی منو گرفته، باور کنین میدونم نصیحت اینجور آدما چیه ها، ولی نمیتونم از اینکه تو سراشیبی عمر قرار گرفتم خوشحال باشم!

 

+ من همیشه دکتر میرم استرس میگیرم، وقتی خانمه داشت قطره میریخت انگار داشت منو میکشت، خیلی سختم بود، میدونم هم خیلی ها تو سن کمتر عمل شدن و عینک زدن و هزارتا بیماری دیگه داشتن، اصلا بیماری داشتن اشکالی نداره، اینکه داری پیر میشی، خیلی ترسناک و دردناکه ... داره تموم میشه ... 

۲۵ مهر ۰۰ ، ۱۱:۰۱ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۵
این جانب

به ساده‌ترین شکل و در ساده‌ترین شرایط حالم خوب می شود

خانم سماواتی لطف داشتن و قابل دونستن مارو به یه چالش دعوت کردن.

از دیشب تا حالا دارم به این موضوع فکر میکنم که چه چیز ساده ای حالم رو خوب میکنه، چیزی پیدا نکردم ببخشید!

 

ولی یه چیز رو خوب میدونم، اونی که حالم رو خراب میکنه، خودمم، فقط خودم!

 

+ چه موقع بدی به این چالش دعوت شدم، از دوستان برای بدشدن احتمالی حالشون معذرت میخوام!

 

آقا غلط کردم، کلی چیزای حال خوب کن دارم، خدایا ببخشید، چقدر باید من نا سپاس باشم آخه

 

× دیدین بیخودی خواب عادله رو ندیده بودم :)))

۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۴:۳۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۵
این جانب

مرغ همسایه

شاید بیست سی سال پیش یه برنامه بود، تقریبا یه چیزی تو مایه های هزار راه نرفته، یادمه یه مردِ کارخونه دار، زار زار گریه میکرد که زندگیشو به دست خودش نابود کرده، یه زن کدبانو و خوب داشت ولی خب منشی ش با حیله های زنانه ازش دلبری کرده بود و زندگیش کلا از هم پاشیده بود ...

قشنگ یادمه میگفت همیشه همه کت شلوارام اتوکشیده تو کمد بود، همیشه عطر و بوی غذا تو خونه مون بود، همه چی سرجاش و تر تمیز بودن، بچه ها مرتب و سر به راه ... خونه م گرم بود، ولی من گند زدم به همش و الان هیچی سر جاش نیست ...

 

باور کنین با گذشت این همه سال، هنوز من قشنگ اشک ریختن و پشیمونی و تو چهره اون مرد یادمه

 

به تجربه برام ثابت شده یکی از بزرگترین اشتباهاتی که آقایون در تو زندگیشون میکنن، اینه که فکر میکنن مرغ همسایه غازه؛ در حالی که ... اونچه که خودشون خوبش رو دارن از بیگانه تمنا میکنن

 

:(

۲۰ مهر ۰۰ ، ۱۲:۲۲ ۱۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۴
این جانب

لاس زدن

چند روز پیش توی آسانسور با یکی از آقایون شیک محل کارم بودم، نمیدونم چرا بمن محل نمیذاشت، خیلی شیک با یه اخمی ایستاده بود، تا طبقه پنجم که اومد خانمی سوار شد، من خودم در حد سلام علیک میشناختمشون، ولی به ناگهان دیدم با تغییر ژست و لحن و نگاه  سر صحبت رو باز کرد و شروع کرد به حرف زدن راجع به مسائل کاری و این حرف زدن تا پیاده شدن پیش رفت...

 

من جدا شدم و خداحافظی کردم و کاری داشتم انجام دادم شاید یه بیست دقیقه ای طول کشید، برگشتنی دیدم همون دو تا کنار راه روی آسانسور همچنان دارن حرف میزنن ...

 

این مورد بارها در مورد خودمم پیش اومده، حالا شاید شکلش به این تابلویی نباشه ولی خیلی پیش اومده با خانم ها راحت حرف زدم و علاقه مند بودم بحثم طولانی تر بشه!

 

به نظرم یکی از زشت ترین کارهایی که یه مرد میتونه انجام بده، لاس زدن با زن مردمه!

 

شاید بعضی زن ها خوششون بیاد و پایه باشن ولی به نظرم اصلا خوشآیند هیچ کسی نیست کسی فقط به خاطر اینکه جنس مخالفشی باهات راحت لاس بزنه!

 

یکی دو تا وبلاگ دیدم نوشتن نامحرم در فضای مجازی هم نا محرم هست و خیلی رعایت این مسائل رو میکنن. و این خیلی درسته (هر چند خودم رعایت این چیز درست رو نمیکنم)

 

+ یه اتفاقی افتاده که اینو مینویسم و نمیدونم چطور باید این مساله رو مطرح کنم که درست باشه!

۱۷ مهر ۰۰ ، ۱۴:۱۸ ۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۵
این جانب

adele

پریشب خواب اَدِل رو دیدم؛

من همیشه اسمشو عادله صدا میکنم ولی تو خواب اسمشو ادل میگفتم!

تو یه خونه بودیم، انگار با هم یه نسبت فامیلی نزدیک داشتیم، بهم گفت میشه برم از هلیکوپترش یه وسیله بیارم، منم گفتم سوئیچ کجاست با ماشین برم، برگشتنی مسیر سر بالاییه سنگینه نمیکشم بیارم؛ اونم پاشد نماز خوند و بعدش رفت خوابید...

یه تی شرت سفید چرک و کوتاه تن ش بود...

بهم گفت آهنگامو دوس داری، منم گفتم بد نیست،‌ جالب بود که سِت فایر و هلو ایتس می رو بلد بودم، ولی نخوندم روش زیاد نشه، تازه باهاش عکس هم ننداختم با خودم گفتم در شأن من نیست باهاش عکس بندازم، که چی مثلا!

 

دو روزه ذهنم رو مشغول کرده این خواب؛ چطور میشه کسی و که تقریبا چند ساله هیچ آهنگی ازش نشنیدی اینطوری انقدر نزدیک بیاد به خوابت !!

اصلا خواب چیه؟؟

چطوری خواب میبینیم؟؟؟؟

چطوری یکی میاد اینطوری تو خوابمون ؟!

۱۲ مهر ۰۰ ، ۱۲:۳۱ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۴
این جانب

چرا باید اینطوری باشه ؟!؟!

بعضی وقت ها بعضی چیزها رو متوجه نمیشم، چند تا چیزی که در ادامه مایلم راجع بهش حرف بزنیم:

  1. به نظرم فوتبال و هواداری از اون و جنجال های پیرامونش یکی از بی ارزش ترین و بیخود ترین چیزهاست و سرآمد برنامه های بی فایده ای که وجود داشته برنامه نود بوده و بی خاصیت ترین اطلاعاتی که میتونه یه نفر داشته باشه رو فردوسی پور داره، حالا چرا انقدر مساله مهمیه که یه طیف خاص هم نه یه طیف گسترده ای از رسانه ها روی برگشتن این برنامه نه تنها بی خاصیت که به نظرم مضر اصرار دارن و شادمان هستن، برام عجیبه!
  2. به قول جناب مرآت بزرگوار اون موقعی که یه قشر خاصی شجریان گوش میدادن،‌ این سینه چاکان امروز شجریان مسخره شون میکردن، حالا چی شده که همونا افتادن دنبالش و یه جوری ازش حرف میزنن واسه کراشاشون هم اینجور احساساتی نمیشن!
  3. تا چند ماه پیش من فکر میکردم با اون جریان که داشت پیش میرفت، تا اسفند ماه به سن های بیست سال اینا برسه، چطور میشه مهر شروع نشده، بالای 12 ساله ها رو واکسن زدن، یه جای کار درست نیست، یعنی میشه و نکردن یا نمیشده و نکردن، اگر میشده خدا میدونه چه کارهایی میشده که نکردن!
  4. خاطرم میاد اواسط دولت احمدی نژاد، امریکا و اینگلیس طرح محدود کردن واردات بنزین و کلید زدن، که با اون بحران دولت رو زمین بزنن، الان حمل و نقل بنزین تو اینگلیس شده بحران، جالب اینجاست رسانه های اونها(دیلی میل و بی بی سی اینگلیسی رو بخونین متوجه میشین) انگار نه انگار اتفاقی افتاده ولی اگر واسه ما بود رسانه های داخلی و مردم همیشه سر در گوشی خودشون رو تام و جری میکردن که این دولت عرضه تهیه بنزینم نداره و بریزید تو پمپ بنزینا آتیش بزنینشون!(چقدر جالبه همون چیزی که تو کشور ما دنبالش بودن الان تو کشور خودشون گریبانشون رو گرفته)
۱۱ مهر ۰۰ ، ۰۸:۴۶ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۶
این جانب