خدایا بابت حکومتمون ازت ممنونم.

دیروز ورزشگاه آزادی پر بود از جمعیتی که برای محفل قرآنی اومده بودن, وقتی توی مراسم بودم از خدا بابت اینکه جمهوری اسلامی ای وجود داره از ورزشگاه برای قرآن استفاده میکنه خیلی ذوق داشتم و خوشحال شدم.

از همه اقوام بودن، از کردستان، از آدربایجان، از سیستان، از خوزستان، از افغانستان و از سراسر این امت و مملکت بودن و باذوق و شوق وصف ناپذیری بودن یه خانواده پشت سر من یه افغانستانی بودن، چقققدر دوست داشتنی و همراه بودن، وقتی سرود آخه من یه دخترم رو میخوند دختر کوچولوشون آنقدر با احساس میخوند کلی کیف کردم

 

ده ها هزار نفری که اومده بودن و فضای مسموم ورزشگاه رو عطرآگین کردن و فضای شهر رو متبرک کردن خیلی برام ارزشمند بود, باید از جمهوری اسلامی بابت اینکه همچین فضایی رو ترتیب داده تشکر کرد, کلی نیروی انتظامی و امنیتی و خدماتی بودن که دست تک تکشون رو میبوسم و خدا خیرشون بده, یعنی تو امنیتی و رفاهی که فراهم بود زن و بچه مردم با خیال آسوده یه برنامه به اون عظمت رو انجام دادن و در آسایش و آرامش رفتن به خونه هاشون ...

 

من هزاران دلیل دارم از اینکه جمهوری اسلامی حاکم بر این کشوره از خدا تشکر کنم, بارها بابت سلامتی همه ارکان و نیروهاش دعا کردم و صدقه دادم و این رو با صدای بلند و رسا اعلام میکنم که خدایا بابت حکومتی که بالای سرمون گذاشتی ازت ممنونم.

 

دلیل و نمونه برای تشکر از خدا خیلییییی زیاده, همین میلیونها سفری که زن و بچه مردم در امنیت و آرامش و رفاه انجام میدن, همین که به جای فضاحت جشن هنر, برکت جشن محفل رو دارن, همین که درصد عمده این مملکت تو فضای امن روانی و ایمانی دیندارن و معتقد باید خدا رو شاکر بود, همین که ...

کلی میشه مثال آورد از دلیل برای تشکر از خدا بابت حکومتمون, هر کسی برای خودش تو فضای ذهنی و شخصی خودش میتونه مثال بیاره

 

شما وقتی میخوای خونه بسازی آخرش یه مقدار نخاله اضافه میاد باید دور بریزیش، حتی بدن آدم هم موقع خوردن غذا ضایعات ش رو دفع میکنه، لذا تو هر جامعه و هر جمعیت و بالتبع حکومتی یه عده نخاله هم پیدا میشه, ممکنه از یه جایی ش هم ناراضی باشیم ولی مساله کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی بر این کشوره که برام ارزشمند و ستودنیه, الانم قطعا یه عده خودتحقیر و خود فروخته و نخاله میان متلک میندازن, یعنی اگه نندازن باید نگران سلامتیشون بشم ولی حقیقت هیچ وقت با متلک و مسخره کردن و تیکه انداختن عوض نمیشه, حالا شما حرص نخور, بیا پسته بخور! :))

۰۸ فروردين ۰۳ ، ۰۸:۳۶ ۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
این جانب

کشش

دیشب رفته بودم نمایشگاه قرآن؛ برای بچه ها محوطه های بازی مختلفی فراهم کرده بودن, کنار محوطه بازی یه دختر پسر شاید 10-12 ساله نظر من رو جلب کردن, اولش تو فوتبال دستی و بازی های دیگه باهم کل کل کردن, بعد باهم هم بازی شدن خیلی نرم و یواش یواش به هم نزدیک شدن و خیلی دوست داشتن که باهم بازی کنن ... 

خیلی خوب میشد کشش بین شون رو دید, خیلی عیان بود ...

فکر کنم دو سه ساعتی که اونجا بودم و با بچه خودم بازی میکردم حواسم به اون دو تا بود و رصدشون میکردم...

 تو راه خونه به دو تا چیز داشتم فکر میکردم:

 

اول اینکه منم وقتی تو سن اینا بودم و یا جوون 20-30 ساله بودم همین نوع کشش رو به زن ها داشتم؟

دوم اینکه الان چرا حسی به زن ها ندارم (یا لااقل فکر میکنم) هیچ حس و کششی که ندارم هیچ, تازه سعی میکنم از این جنس فرار کنم!

 

برای سوال اولم هر چی فکر کردم یادم نیومد اون حس و کشش درونیم رو, یعنی نتونستم اون کشش رو دوباره برای خودم بازیابی کنم, یاد رفتارهام میافتما ولی نمیتونم بفهمم چی درونم بوده, چی دلم میخواسته!! ولی برای حس دومم شاید تجربه های رابطه های زیاد و فهمیدن پوچ و مزخرف بودن این روابط باعث شده که بفهمم عطای این کشش رو باید به لقاش بخشید و باید حتی ازش منزجر و فراری بود!

 

همین الان به همکارم این مساله رو تعریف کردم, گفت پیر شدی رفت, بهش گفتم بابا خیلی پیرمردا تازه خطرناک تر و خانوم باز تر میشن, چرا من فراری ام!

همین اتاق بغلی چند تا خانم داف و خوش صحبت داره و بامنم رفیقن و راحتن و من تو این سالها حتی یک بار هم اتاقشون نرفتم و باهاشون گرم نگرفتم - نه اینکه من اهل گرم گرفتن با زن ها نباشما, نه - ولی اصلا تمایل و علاقه و کششی برای گرم گرفتن با این موجودات ندارم و نداشتم.

 

درسته پا به سن گذاشتن و بهتره بگم به دست آوردن تجربه خیلی تو نگاه و حس و حتی حالات و احوالات آدم ها تاثیر داره ولی نکنه چند سال دیگه عوض بشم و سر پیری تازه معرکه بگیرم!

 

بعدا نوشت:

من مخالفت برخی پست ها رو میتونم بفهمم چه نگاهی دارن ولی مخالفت با این یادداشتم و نمیتونم بفهمم چرا, واقعا چرا باید به این یادداشت منفی داد! من احوالات خودم رو گفتم دیگه منفی دادن ش یعنی چی!

۰۵ فروردين ۰۳ ، ۰۸:۵۲ ۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۸
این جانب

تروریست ها

شما خاطرتون نمیاد, راستش منم خاطرم نمیاد, مرحوم پدرم میگفتن برای شهید مظلوم بهشتی تا قبل از جنایت هفتم تیر مجاهدین خلق, شعار درست کرده بودن به این مضمون :

بهشتیمو... ریش دارم, یه خونه تو تجریش دارم, یه ویلا توی کیش دارم...

 

اساسا تروریست ها بیشتر از هر نوع تروری به ترور شخصیت و حیثیت علاقه دارن, مخصوصا تروریست های شیک و مجلسی و اروپا رفته!

 

این روزها خط ترور شخصیت و حیثیت سمت و سوی معنی داری علیه روحانیت و مراجع مذهبی پیدا کرده, پشت و عقبه و آتش بیارهای معرکه ش هم که مشخصه یه مشت جنایتکار غربی و کاسه لیس ها و خودتحقیرها و مزدورهای داخلی هستن .

آقای صدیقی نه اولین سوژه تروره و نه آخرینش خواهد بود.

 

یاد هفتم تیر کردم, میگن جنایت تروریستی و وحشیانه بمب گذاری مقر حزب جمهوری اسلامی رو یه نفر نفوذی سازمان جنایتکار مجاهدین خلق به اسم محمدرضا کلاهی که دانشجوی دانشگاه علم صنعت بوده انجام داده

 

موقعی که این ترورها اتفاق میافته, نیاز به کار خاصی نیست, نیاز به تحلیل خاصی نیست, همین که ببینیم کی پشت و حامی این جور اخباره متوجه میشیم که باید چه موضعی بگیریم.

۲۸ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۰۴ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۷
این جانب

زردی من از تو، سرخی تو از من!

دیشب مثل سالهای گذشته، رفتیم پشت بوم آتش درست کردیم و کنار آتش گرم شدیم و آجیل خوردیم و کباب تو آتش زدیم و عکس انداختیم و خوش و خرم برگشتیم خونه هامون.

صدای انفجارهای مهیبی میومد، درسته میترسیدیم ولی خیالمون راحت بود که فقط صداست ...

 

اما دیشب تو غزه تو صف های گرفتن غذا از انفجار فقط صداش به گوش نمیرسید، بلکه همون صف ها منفجر میشدن ...

یا اینکه بچه های غزه بال مرغ نداشتن تو آتش کباب کنن، فقط تنِ خسته و رنجورشون رو با آتش زدن تکه های وسایل زندگی ویران شدنشون گرم میکردن...

 

و آخر اینکه خیلی دیشب به این فکر کردم که سرخی خونهایی که در غزه به زمین میریزه از ماست ...

۲۳ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۹
این جانب

رمضان مبارک

ماه مبارک رمضان درسراسر عالم شروع شده و البته در غزه مظلوم و تنها.

 

در غزه با ایمان مردم غذا ندارن بخورن، نوزادها اگه از شدت انفجار تکه تکه نشن، از گشنگی تلف میشن اون وقت ما به فکر چهارشنبه سوری و سفره هفت سین خرافیه عید نوروزیم!

 

ایمان واقعی یعنی جشن گرفتن ماه مهمانی خدا، اونم تو اوج گرسنگی و زیر بمباران بمب های آمریکایی و بی غیرتیه باقی مسلمین.

 

درهر حال این بابرکت ترین روزهای عالم رو تبریک میگم ان شاالله بتونیم از این روزها خوب کاسبی کنیم

 

چقدر خوب گفتن:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

یادمون باشه این روزها به جای توجه به سلیطه بازی ها و حماقت ها به واقعیت ها و حقایق متمایل بشیم.

 

۲۱ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۳۹ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱۰
این جانب

ناهار همین امروز

امروز مثل هر روز رفتم رستوران محل کار برای صرف ناهار, جاتون خالی قرمه سبزی داشت چون من از قرمه سبزی متنفرم غذای رژیمی گرفتم, دنبال یه میز میگشتم یه نفر آشنا باشه تنها غذا نخورم, بالاخره چشم چشم کردم و دو نفر از دوستان یه گوشه نشسته بودن رفتم کنارشون نشستم...

 

دیدم دارن حرف انتخابات میزنن و من اصولا موقع غذا خوردن فقط غذا میخورم و با لذت و ولع خاصی که انگار از گشنگی برگشتم غذا میخورم و هر بار میگم این خوشمزه ترین غذای عمرم بوده ...

ول کن نبودن, هی سوال میپرسیدن چرا اینطور شد و تو به کی رای دادی و دیدی استقبال نشد و از این حرفا منم گفتم غذاتون رو بخورین کیف کنین, هی داشتن تیکه مینداختن و مسخره میکردن و به زمین و زمان ایراد میگرفتن و آمارهای من در آوردی اعلام میکردن ... آخر سر غذام که تموم شد برای بار چندم سوال پرسید یکیشون که رئیس من هم بود گفت ببین فلانی حکومتتون برای این 75 درصدی که شرکت نکردن برنامه ای نداره, نیمخواد کاری کنه!؟؟

 

گفتم ببین من الان سیر شدم, اگه میخوای درست بحث کنیم چند تا نکته بهت میگم دقت کن, به شرطی که آخرش مسخره بازی در نیاری, اونم گفت باشه!

 

اولا حکومت خیلی راحت میتونست یه آمار من درآوردی اعلام کنه و بگه که مثلا 59 درصد یا 62 درصدمردم شرکت کردن, کسی آیا میتونست بگه آیا آمارت غلطه یا درست؟؟ پس اینکه حکومت در نهایت صداقت آمار واقعی رو اعلام کرده خودش خیلی عالیه و باید تحسینش کرد.

 

ثانیا, بذار یه مثال بزنم, شما بازی استقلال با نساجی مازندران ورزشگاه آزادی پر میشه یا بازی استقلال پیروزی؟؟ یا بازی رئال بارسا بیشتر بیننده داره یا رئال ختافه؟؟ این سری تقریبا میشه گفت رقابتی به اون معنا نبود, رقابتی که ایجاد هیجان بکنه؛ یه درصدی از این عدم رقابت به خاطر عملکرد البته بهتره بگم بی عملی جریان چپه, که مردم تقریبا اعتمادشون ازشون سلب شده, یه بخشی هم به خاطر عدم ورود چهره های شناخته شده اون جریان بوده و با این اوصاف وقتی رقیب قَدَر نباشه خب مشارکت طبیعیه که پایین میاد ....

 

ثالثا در تمام دوره ها 30 درصد مردم هیچ وقت شرکت نمیکردن, 30 درصد با هیجان و موج و جریان تکون میخوردن و 40 درصد هم تحت هر شرایطی رای میدن؛ اون سی درصد هیجانی مثلا تو هیجان انتخابات 88 و قبلش احمدی نژآد با رفسنجانی شرکت میکنن و میشه اینکه بیشترین رای به لحاظ تعدادی رو هنوز متعلق به احمدی نژاده, اونم به خاطر هیجان رقابت ولی امسال اون هیجان رقابت نبود, خب خیلی طبیعیه که آمار سی درصد هیجان طلب شرکت نکنن ...

 

بنابراین اتفاق خاص و غیر قابل پیش بینی ای نیافتاده که کسی نگران بشه, یا بخواد کار خاصی کنه, حکومت حتی تو اغتشاشات سال گذشته یه مشت اراذل کرایه ای و آدم های نادون با نهایت سیاست و خویشتن داری رفتار کرد که قضایا با آرامش تموم شه, تازه با اون همه فشار بین المللی و سازمان های جاسوسی فعال و خائنین و وطن فروشان داخلی, اون موقع در اوج اقتدار کارهاش رو انجام داد, الان که چیزی نشده که کار خاصی بخواد بکنه!

 

 تا حرف به اینجا رسید گفت تو بی منطق حرف میزنی و بهتره بریم .... منم عین همیشه بهشون لبخندی زدم و راهمون رو گرفتیم به سمت محل کارمون ...

۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۴:۲۲ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۴
این جانب

به کوری چشم دشمن هامون...

طرف تو غزه بجه ش زیر بمباران کشته نشه از گرسنگی شهید میشه، ولی غزه رو ول نمیکنه، علیه حماس اقدام نمیکنه و تازه تا پای جونش پای فلسطین ایستاده

 

یا یه طرف دیگه از جون خودش میگذره تا گزندی به مردم کشورش نرسه و جریان اعتقادی ش ایمن بمونه حالا ممکنه تو مرز شلمچه یا تو مرز خان طومان سوریه 

 

اون وقت من اندازه یک رای هم برای کشور و اعتقادم کار نکنم؟؟

برای کوری چشم دشمن های خونخوار و جنایتکار و خائن این مملکت و ملک و دین که دوس ندارن رای بدم، رای میدم!

۱۱ اسفند ۰۲ ، ۰۹:۰۴ ۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۳
این جانب

اگر دین ندارید ...

خاطر همه ما هست و شنیدیم علمای بزرگ, مراجع تقلید و مفتی های اعظم در موارد زیادی حکم جهاد صادر میکردن, حکم تحریم صادر میکردن و مسلمون ها بر اساس اون احکام اقدام میکردن, نمیدونم چرا حدود 30.000 انسان کشته شده و تقریبا از هیچ عالمی صدایی در نیومده و حکمی صادر نکرده؛ حتی اندازه تنباکو هم اون 30.000 انسان و مسلمان ارزش نداشتن لابد

 

تازه ترکیه و اردن دقیقا تو همین ایام بیشترین صادرات مواد غذایی رو به رژیم وحشی و کودک کش اسرائیل داشته, قطر و امارات و برخی کشورهای عربی خطوط هوایی و پایگاه های تامین بمب های امریکایی به سمت اسرائیل هستن ...

 

اون وقت یه سرباز امریکایی به اسم آرون بوشنل خودش رو جلوی سفارت اسرائیل تو امریکا آتش میزنه به خاطر اینکه تو نسل کشی ای که امریکا سهم اصلی ش رو داره شرکت کرده, یا داسیلوا رئیس جمهور برزیل اعلام قطع رابطه با اسرائیل میکنه به خاطر نسل کشی اسرائیل و افریقای جنوبی علیه نسل کشی اسرائیل تو دادگاه لاهه اقامه دعوا میکنه, حالا ما مسلمون ها چی کار کردیم و میکنیم؟!؟

 

بچه های غزه دیگه فقط از بمب نمیمیرن, نوزادهای غزه دارن از گشنگی میمیرن و ما اینجا منتظر انتخاباتی با شکوه و حماسه ای دیگر هستیم و داریم سفرهای اروپایی عید نوروزمون رو رزرو میکنیم و دولت هم با تشویق به سفر خارجی ارز مسافرتی رو از 500 به 1000 دلار بالا برده تا عملا سفر به ترکیه برای رفتن به کنسرت نوروزی رایگان در بیاد!

 

میتونین فکرش رو بکنین 30.000 نفر در عرض چند ماه کشته بشن و کسی صداش در نیاد و اقدامی نکنه!؟ اصلا میشه انقدر نامرد و بی شرف بود و بی غیرت؟؟

باورم نمیشه!

اندازه اون خلبان امریکایی هم شرف داشتیم خودمون رو باید آتش میزدیم از این همه ظلم و خیانتی که داره اتفاق میافته

۰۸ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۱۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
این جانب

عادی شده نه!؟

دیدین بچه ها وقتی بازی های خشن انجام میدن بعد از یه مدت از کشته شدن و مردن خیلی عادی حرف میزنن و براشون مهم نمیشه دیگه 

یا مثلا تو بیمارستان ها این کادر درمان خیلی وقت ها مردن آدم ها به قول خودشون اکسپایر شدنشون خیلی عادی شده و دیگه بهش عادت کردن

 

ما هم روزی چند صد نفر از غزه رو کشته بشن عادی شده انگار, نه خبری نه دغدغه ای نه چیزی ...

 

امروز خیابون فردوسی بودم, پرچم اوکراین هنوز تو سفارت خونه آلمان و انگلیس برافراشته است!

 

اونها تو خباثت و ددمنشی و جنایتشون باهم متحدن و ما تو حقانیت و مظلومیت خودمون متفرقیم!

 

۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۳۳ ۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
این جانب

پیتزای پونصدهزار تومنی!

چند روزیه سعید رو میبینم تو خودشه، خیلی ناراحته، رفتم سراغش ازش پرسیدم چی شده؟ اتفاقی افتاده ... اولش نگفت ولی بعدش شروع کرد به گفتن :

 

چند شب پیش موقع شام با خانمم حرفم شد سر اینکه چرا داره خرج اضافه میکنه، آخرای شام یکی از دوستام اس داد میای باهم شام بریم بیرون، نمیدونم چرا نتونستم بهش نه بگم ...

وقتی رسیدم بهش گفتم من که شام خوردم فقط واسه تو شام میگیرم ... گفت حالا که اومدی بریم فلان پیتزایی معروف کلی راه رفتیم رسیدیم و حدودا ۵۰۰ هزارتومن کارت کشیدم ...

بهش گفتم دیرم شده باید برگردم خونه، اونم شامشو برداشت و رسوندمش دم خونه ش و برگشتم....

 

ازون شب اعصابم خورده من واسه زن و بچه خودم ۵۰۰ تومن تاحالا پیتزا نخریدم بعد این زنیکه فکر کرده من کیف پولشم ...

حالم از خودم بهم خورد چرا چیزی که برای زن و بچه خودمه رو واسه یکی دیگه که هیچ نسبتی باهام نداره خرج کردم....

 

راستش هیچی بهش نگفتم و فقط سرم و به علامت تاسف و شرمندگی خودم تکون میدادم

۲۹ بهمن ۰۲ ، ۱۵:۳۲ ۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
این جانب