ربط قلبی

چند روزه دارم به دوست داشتن فکر میکنم

ما چند جور دوست داشتن داریم

اولی علاقه پدر فرزتدیه، حالا یا مادر فرزندی...

دوست داشتن والدین نسبت به اولاد شبیه دوست داشتن اولاد به والدین نیست.

دوست داشتن بین بچه ها هم عین همه و پدرمادرا همه بچه هاشون و دوست دارند حالا ممکنه یکی شیرینتر باشه ها ولی دوست داشتن اگه ده تا هم بچه باشه محدود کننده نیست و مانع دوست داشتن بچه های دیگه نمیشه ... ولی بچه ها فقط پدر مادرشون رو دوست دارن، این حس دوست داشتن پدری رو به شوهر مادرشون ندارن، ممکنه ناپدریشون و دوست داشته باشنا ولی جای پدر نمیشه و به عنوان یه مرد و حامی خوب دوست دارند .

توی ازدواج هم یه مرد زن ش رو ممکنه دوست داشته باشه، عین بچه هاش اگر زن دیگه ای هم بگیره هم اون و دوست داره، حالا ممکنه یه زنی شیرینتر باشه ها ولی دوست داشتن یه زن مانع دوست داشتن یه زن دیگه نمیشه 

لطفا اینجا گیر نکنین و ادامه رو دقت کنین :

آدما ممکنه خیلی ها رو دوست داشته باشن عمدتا غریزی و نسبی ولی آدما معمولا به یکی ربط پیدا میکنن و فقط با یکی قلبشون میتپه، ربط بین قلب ها فقط یک بار و برای یک نفر پیش میاد .

۰۱ اسفند ۰۳ ، ۱۵:۲۷ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
این جانب

ملاحظه

اون روز مهمون یکی از اقوام بودیم، پدرشونم خونه شون بود، من خیلی دوستشون دارم ، پدرشون موقع میوه تعارف کردن گفتن ازت ممنونم همیشه هوای پسر منو داری حتی اقتصادی !

پسر ایشون وضع مالیش از منم بهتره، منظور پدرشون این بود که من حتی موقع برداشتن میوه و شیرینی اون کمترین و ارزون ترین و برمیدارم و ملاحظه صاحب خونه یا باقی مهمونا رو میکنم، با اینکه همه بهم احترام میذارن ولی همیشه سعی کردم موقع غذا کشیدن یا میوه برداشتن همیشه کمتر و کوچیک تره رو بردارم، اگه آجیل گذاشتن بیشتر نخود کیشمیشش رو بخورم تا پسته و بادوم ...

برعکس من یکی از اقوام وقتی میریم خونه کسی مهمونی با اینکه از همه پولدارتره به بچه ش میگه پسته بخور بادوم و فندق بخور ، موز بزرگه رو برادار ...

 

حس میکنم داشتن این عادت و رعایت اینجور ملاحظات ضروری و مهربانانه است.

۲۷ بهمن ۰۳ ، ۱۴:۵۴ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
این جانب

جنگ دلاری

وقتی نمیتونن حمله نظامی کنی

وقتی توان ش رو ندارن 

 

میرن سراغ یه جبهه دیگه، میرن سراغ جنگ دلاری...

جو میسازن، بازار سازی میکنن، شایعه پراکنی میکنن یهو در عرض چند شب بدون هییییچ منطق اقتصادی و سیاسی یهو دلار و چند ده هزار تومن بالا میبرن، پشت این قیمت سازی ها سربازهای جنگ دلاری هستن 

 

امریکا و اروپا واقعا هیییییچ چیزی نمونده که تحریم نکرده باشه، حداقل ده دوازده ساله که همه چیمون تحریمه و هیچ مولفه اقتصادی هم تغییر نکرده، صادرات و تولید نفت هم سرجاشه، تولید ناخالص ملی هم قرار نیست و نمیشه یهو این همه تغییر کنه، نقدینگی هم با یه درصد مشخصی داره افزایش پیدا میکنه، پس هیچ انگیزه سیاسی و اقتصادی تو افزایش نرخ ارز نیست جز اینکه وحشی های جنایتکار کودک کش و نوچه ها و خائنین داخلیشون دارن به چیزی که واقعیت نداره جو میدن، بازارسازی و نقاضاسازی تصنعی راه میندازن 

 

من چندهزار دلار داشتم اون هدیه دادم به مردم لبنان، الان اگه تقاضا نباشه این حباب مصنوعی جنگ دلاری خواهد ترکید، متاسفانه بازارسازهای کلان تو عرضه خساست به خرج میدن و این به افزایش مضاعف دلار خواهد انجامید ولی باید عرضه میدانی عموم مردم و بازارسازها به قدری باشه که این جنایتکاران کودک کش تو این جنگشون هم ناکام بمونن ان شا الله

 

۲۰ بهمن ۰۳ ، ۱۱:۲۸ ۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۵
این جانب

حقارت و ترس!

مجازات قاتل قصاصه، نه مذاکره!

نمیدونم چطور میشه انقدر حقیر و ترسو بود!

 

پسر ما رو کشته، سردار مارو کشته باید قصاصش کنیم، اون وقت چند تا ترسوی خائن به جای اینکه مطالبه قصاص خونشو بکنن بهش اطمینان میدن که ما بمب نمیسازیم!!!

 

 

شمایی هم که اینا رو انتخاب کردی تو این خیانت و حقارت و ترس سهم داریا!

۱۸ بهمن ۰۳ ، ۲۲:۵۳ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲
این جانب

ادب از که آموختی ...

چند وقته یه وبلاگ دیدم خیلی عقده وار داره از مردها بد میگه، یعنی هر جمله ش دو تا توهین و فحش به آقایونه ...

من تقریبا میتونم حدس بزنم این همه حقد و کینه و عقده ای که از آقایون دارن از چیه و چه دلیلی برای این توهمات دارن ولی نکته خبلی مهمی رو خودم کشف کردم، البته بهتره بگم لمس کردم اینکه بعضی از نوشته های خودمم به شکل افراط گونه ای داره این مدلی عقده گشایی میکنه، شاید درصد بالاییش واقعیت های پیرامونمون باشه ولی بالاخره این حجم زیاد و مداوم بیان صفات زنان نشان دهنده گره هایی است که ممکنه خودم داشته باشم و باید روشون کار کنم 

بازم خدا رو شکر، اون عقده گشایی متوهمانه به من بابت اشتباهاتم تو بیان افراطی تذکر داد!

۱۱ بهمن ۰۳ ، ۱۶:۳۰ ۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۴
این جانب

امام زمان

توی مکه سوار اتوبوسی بودم که مارو از مسجدالحرام برمیگردوند هتل، یه شبکه خیلی بزرگ اتوبوسرانی برای ایرانی ها ایجاد شده که واقعا بینظیره، من بودم و یه خانمی جلوم نشسته بود 

یهو شروع کرد از گرونی و خرج زیاد و اوضاعی که آخوندا واسه مملکت فراهم کردن حرف زدن، راستش عموما من حوصله سر و کله زدن با این جماعت و ندارم، ولی تصور کنین طرف پاشده اومده مکه از جمهوری اسلامی بد میگه!!!

 

ازش پرسیدم مگه واجب بود بیای، گفت پول نداشتم سکه فروختم، گفتم بالاخره سکه داشتی که فروختی، گفت خامنه ای پدر مردم و در آورده!

گفتم صدقه سر خامنه ای بزرگترین و بهترین خدمات عمومی و اتوبوسی رو ایران داره به زائراش میده، عصبانی شد گفت خدا کنه امام زمان ظهور کنه ریشه آخوندا رو بکنه که انقدر گرونی درست کردن!

گفتم مگه شما امام زمان و قبول داری! گفت وا کافر که نیستم

گفتم همین الان به امام زمان خودت فحش دادی، قبولش نداری فرضا امام زمانی که میگی هم بیاد مطئئن باش اون موقع هم بهش فحش خواهی داد ...

ی برو بابایی گفت و جلوی هتل ش پیاده شد

 

من شخصا اعتقاد دیگه ای به امام زمان و ظهور و این قبیل موارد دارم، ولی به نظرم کسی که نتونه در این اوضاع مشخص حق و باطل و تشخیص بده به فرض ظهوری هم باشه اون جا هم نهایتا گرفتار گوساله پرستی و انکار امام زمان خودش خواهد شد 

۰۶ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۰۶ ۱۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۴
این جانب

درد مشترک

امروز عصر با این آقای راننده ای که هر روز منو میاره خونه، سر صحبت باز شد ...

حرف از گرون شدن ماشینش شد، میخواست بفروشه یه خونه باهاش بخره، بهش گفتم خب ماشین احتمالا کمی بالاتر بره ولی خونه آخر ساله تغییر آنچنان نخواهد داشت ... گفتم فعلا صبر کن هم درآمد کسب کنی هم آخر سال اسفند ماشین گرونتر هم میشه ...

حرف از ماشین کشید به اینکه با خانمش دعواش شده و زنش میگه تو واسه من خرج نمیکنی، تازه کاری نمیکنی که میشینی تو ماشین گاز میدی فقط ...خندم گرفته بود و ادامه داد زن جماعت همه شون همینن، تا شوهر نکردن له له شوهرن به محض شوهر کردن از شوهر طلب کارن، همه پولی که در میارم و واسه ش خرج میکنم باز میگه تو واسه من پول خرج نمیکنی، دماغشو عمل کرد در حالی که اصلا نیاز نبود، گواهینامه شو گرفته، دانشگاهشو رفته و کلی طلا جواهر داره ولی باز طلبکاره ...

منم داشتم گوش میدادم و میخندیدم، بهم گفت آقای اینجانب چرا اینطورین بعضی زنها، گفتم ببین توهم سعی کن خیلی وا ندادی و شل نکنی، هیچ وقت همه مشتتو واسه زنت وا نکن، همه درآمدتو بهش نگو که، این جماعت عقلشون به چشمشونه نباید از خیلی چیزا خبر داشته باشن، بهتره درآمدت رو خیلی رو نیاری و مخفی نگه داری، تو که اول آخر همه درآمدتو میخوای برا خانوادت مصرف کنی، واسه تلف نشدن مال، خورد نشدن اعصاب و تحمل نکردن طلب کاری هاش بهتره بعضی چیزا رو مخفی کنی ...

گفت آقای اینجانب به خدا یخچال ما همیشه پره، شمردم اون روز ۲۳ تا شلوار داره، بیشتر از ۷۰ تا شال و روسری داره ... باز میگه تو واسه من خرج نمیکنی ...

دیگه داشتیم میرسیدم خونه گفتم ببین این جماعت سر و ته یک کرباسن و تقریبا همه شون همینن، متوهم و خودخواه و طلبکار ... تو سعی کن حرص نخوری چون هیچ جوره درست نمیشن، این گوش ت در باشه اون یکی دروازه ... حرص نخور صدی ۹۹ همینجورن، حالا هر کدومشون یه مدلی رو مخ میرن ...

آخرم خدافظی کردم و پیاده شدم.

 بیچاره دل پری داشت، یکم خالی شد.

 

یکی از معضلات جامعه آقایان اینه که همصحبتی برای تخلیه دردها و غصه هاشون ندارن و واقعا تحمل زن ها خیلی سخته، باید برای تخلیه فشار ناشی از توهمات احمقانه زن ها، آقایون روش هایی رو برای خودشون پیدا کنن تا کمترین صدمه رو ببینن.

۰۳ بهمن ۰۳ ، ۲۳:۱۱ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۶
این جانب

تیک تاک !

تیک تاک از امروز تو امریکا فیلتر شد 

گوگل پلی و اپ استور اجازه ندارن تیک تاک رو تو امریکا اجازه بارگزاری بدن و اگر بدن چند هزار دلار به ازای هر بارگیری جریمه خواهند شد...

 

مقایسه کنید با باز کردن واتس اپ و گوگل پلی در ایران !!

 

کاش فقط یک چیز امریکایی و غربی ها رو ما هم داشتیم، اهتمام به اجرای قانون!

۳۰ دی ۰۳ ، ۲۱:۰۸ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۳
این جانب

بچه های تنها

زندگی های امروز درگیر توهمات و حماقت هاییه که اثرات و تبعات منفی ش سالها بعد خودش رو نشون خواهد داد، یه نمونه ش و امروز صبح باهاش دوباره برخورد کردم...

سرمیز صبحانه حرف بچه شد، چند نفری گفتن یه بچه مارو گرفتار کرده الانم که تعطیلن خانمم کلی سختشه و ازین حرفا... فکر کنم جز یک نفر بقیه یا بچه نداشتن یا یکی نهایت !

من سکوت کردم، یکی برگشت گفت دلم واسه بچه های الان میسوزه بیست سال دیگه نه برادری، نه خواهری  نه پدر و مادری ... تنها و بی کس میمونن ...

 

منم غصه م شد، واقعا این نگاه متوهمانه و احمقانه ای  که اجازه تولد یه خواهر و برادر برای بچه رو به خانواده ها نمیده و زنان با خودخواهی و تنبلی شون مانع ش میشن رو بچه هامون باید تاوان بدن ...

 

بیچاره بچه های تنها

۲۴ دی ۰۳ ، ۱۰:۱۷ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲
این جانب

هم نفس

 من همیشه به این روانشناس ها میگفتم واسه حرف شنیدن پول مفت میگیرن چیزی هم حالیشون نیست، فقط یه گوشن واسه شنیدن!

 

از وقتی کار مشاوره میکنم یه نکته رو تجربه کردم، البته قبلش م میدونستما ولی الان بیشتر لمس میکنم، آدما دنبال یکی میگردن بهش اعتماد داشته باشن تا براش حرف بزنن، تا پیشش نگران نباشن، تا براش درد و دل کنن... این مهمترین دلیل مشاوره رفتنه ...و واقعا یکی از سخت ترین کارهای دنیا شنونده دردها بودنه، خیلی سنگینه مخصوصا واسه منی که خیلی قاطی میشم و اصلا نمیتونم بی خیال رفتار کنم ....

 

 بعضی وقت ها به این فکر میکنم، یه مشاور، یا یه انسان با کوله باری از درد وقتی دلش یه گوش شنوا بخواد که حرف بزنه با خیال راحت براش و کسی و نداشته باشه باید چیکار کنه؟؟

چه حس سنگینی داره آدم وقتی حرف داره، درد داره،  ولی گوشی برای شنیدن نداره

ضمنا دردهای واقعی با توهم درد خیلی فرق داره 

 

رسما اعلام میکنم، نمیکشم دیگه، واقعا بار دردهای دیگران رو نمیتونم بکشم و دیگه مشاوره قبول نخواهم کرد.

۱۰ دی ۰۳ ، ۰۰:۱۲ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱۵
این جانب

دلیل آرایش، توهمات زنانه است!!

چند روز پیش یه جایی مهمونی بودیم، خانم هامون رفته بودن یه جشن زنونه، ما چند تا آقا تنها بودیم و دو تا از بزرگترای فامیل، این فامیلمون از دست نافرمانی و ناسپاسی خانمش شکاره، هی به انحا مختلف اینو میشه از رفتار و بی احترامی های زنش که جایگاه شوهرش رو احترام نمیکنه و چهره شرمنده مردش فهمید ...

 

شب که شد خانم ها از مهمونی اومدن، خانم این آقا گفت من میرم لباسمو عوض کنم بیام شام بخوریم... حاج خانم گفتن شام و ببرید خونه خودتون، خانمش اصرار کرد نه، حاج خانم گفتن خب بذار شوهرشم با این لباس ببینتش ...

دیدم پسره، سری تکون داد ... 

معنای اون سرتکون دادنه رو فقط یه مرد میفهمه، اون زن هر چقققققدر خودش رو بزک و دوزک کنه و انواع و اقسام لباس های از نظر خودش جذاب و زیبا هم بپوشه مادامی که حرمت و جایگاه و عزت مردت رو حفظ نکنی، خودت زیباترین حالتی که ممکنه هم هست اصلا نگاتم نمیکنه ...

 

این اتفاق شاید دو شب پیش افتاد و در راستای اون نظر و باور خیلی از خانم ها تو یادداشت چرا آرایش میکنید؟! که شما زن ها واسه خودتون بزک دوزک میکنین هیچ مردی به آرایش هیچ زنی احترام نمیذاره، اینا توهمات زنانه است که با آرایش مردتون رو وادار به احترام میکنین!!

تو این آرایش کردن، آقایون کمترین عاملی هستن، نمونه و دلیلش اینکه زن ها تو مجالسی که کاملا زنونه است خیلی بدتر بزک میکنن ...

 

واقعا توهم زنانه است که مردها به آرایش زن ها حتی جذب میشن چه برسه احترام بذارن.

 

این آرایشه فوقش برای جلب توجه، همون طور که فاحشه های آمستردام و خیابونای تهران اون طور بزک میکنن که فقط فلاشر بزنن!!

لطفا برای توجیه توهمات خودتون، مردها رو بهانه نکنین!

 

۰۷ دی ۰۳ ، ۱۷:۴۷ ۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱۳
این جانب

خاک بر سر خائن و نفهمتون!

شورای عالی فضای مجازی واتس آپ و گوگل پلی رو رفع فیلتر کرده و به حکمرانی اینترنت تاکید کرده.

 

واتس آپ تو خیلی از کشورهای محدوده 

گوگل پلی عامل اصلی ترورهای رژیم تروریستی اسرائیل و آمریکاست.گوگل پلی به مراتب اهمیت بالاتری داره ...

 

این مصوبه ننگین و احمقانه تو روزی که دلار داره ۸۰ هزار تومن میشه یعنی بریم محله ارازل و اوباش شلوارمون و بدیم پایین بعد بگیم تاکید کنیم حیثیتمون حفظ بشه !!

 

یعنی خاک برسرتون با این مصوبه تون، دنیا داره هر چیزی که در حاکمیت  نیست رو محدود میکنه، شما دارید شلوارتون رو می‌کشید پائین!!!

 

باعث و بانی این خیانت احمقانه ، اینکه وسط این افزایش افسار گسیخته قیمت ارز، تعطیلی چند هفته لی و خوابیدن کشور، خاموشی های مکرر و ... شمایی هستی که به این جریان واداده رای داده، آره بزرگوار شما هم تو کشیدن پایین شلوارت مقصری!

۰۴ دی ۰۳ ، ۱۸:۳۱ ۲۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱۴
این جانب

چرا آرایش میکنید!؟

زن و شوهر کلی حرف زدن، هر چی این میگفت اون جواب میداد، و برعکس ... عمدتا هم چیزای احمقانه و مسخره ظاهری که مثلا من اینو گذاشتم اونجا اون برداشت نذاشت سرجاش و ازین حرفای بی اهمیت ...

خسته شده بودم، با عصبانیت به مرده برگشتم گفتم جناب حرف حسابت چیه، تو یک خواسته میتونی جمع ش کنی و فقط یه خواسته از زنت داشته باشی چی میگی، فقط یه دونه ها!

 

مِن مِن کنان، باور کن دو دیقه سکوت و فکر کرد، منم آروم منتظر بودم فکراشو بکنه و راحت بگه ... بالاخره با کلی حرف قورت دادن، گفت دلم نمیخواد زنم آرایش کنه!!

 

من یهو جا خوردم، اینا دو ساعت از اختلافات رفتاری و گرداری و گفتمانی حرف میزدن، یهو چیشد مرده حرف آرایش و زد ... هیچی نگفتم که بیشتر توضیح بده...

 

انگار یه عقده قدیمی ش وا شده بود شروع کرد به باز کردن اون گره ها ...

گفت دوست نداره آرایش کنه، دوست نداره وقتی میره بیرون لباس جذب و جذاب تر بپوشه و خوشگل کنه...

به خانمه، که هاج و واج مونده بود نگاه کردم که نظرشو بگه، اونم با کلی تعجب گفت آقای دکتر تاحالا حتی یکبارم بهم اینو نگفته بوده ...

 

زنه، یکم که فکرش و تونست جمع کنه شروع کرد فلسفه بافی، کلی حرف زد و تو یه جمله گفت خب جلوه گری ذات زن هاست و زن ها ذاتا علاقه به جلوه گری دارن .... من خیلی قاطع گفتم خب اینکه کار هرزه هاست نه زن ها ... کی گفته زن ها ذاتا طالب جلوه گری هستن  خب مردا هم ذاتا طالب تنوع طلبی جنسی هستن!!

 

زنه حرفی برای گفتن نداشت و فقط لاطائلات رایج تو فضای زنانه رو تکرار میکرد، منم بهش گفتم واقعا واسه چی آرایش میکنین؟؟؟

برای منم سواله، این چه رفتاریه؟؟ واقعا چرا میرید بیرون آرایش میکنین؟؟؟

 

اون خانم چهار تا اراجیف بی مبنا تکرار کرد ولی من هیچ وقت نفهمیدم یه زن چرا آرایش میکنه، واقعا نمیدونم کاش یکی بهم میتونست بگه!

۰۳ دی ۰۳ ، ۲۰:۴۱ ۲۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱۴
این جانب

روز مادر، روز زن نیست!

چون هیچ زنی، مادر نمیشه!

 

همین...

۲۹ آذر ۰۳ ، ۲۳:۴۶ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱۴
این جانب

شطرنج

تصور می‌کنم با بازی شطرنج آشنا باشید، همه هدف این بازی حفاظت از شاه خودمون و حمله به شاه طرف مقابله!

تو مرحله دفاع و حمله، ممکنه از سر نقشه و نیرنگ یا اجبار مثلا یه مهره ای هم از دست یدین، حتی ممکنه وزیر رو از دست بدیم برای حفاظت از شاه و یا قلعه برای حفاظت از وزیر و امثال این چیزها ...

 

تو بازی سیاست هم همینه، بده بستون داریم، ممکنه مهره ای رو از دست بدیم یا مهره هایی رو از حریف بگیریم، هیچ وقت حتی وسط بازی حتی موقع از دست دادن وزیر نباید بازی رو باخته بدونیم چه بسا بعد ازینکه قلعه مون یا حتی وزیرمون رو از دست دادیم تو یکی دو تاحرکت بعدی طرفمون رو مات کنیم.

 

یه چیز جالب هم که شطرنج داره اینه که مهره سرباز اگه به آخر خط برسه تا حد وزیر میتونه ارتقا بگیره ...

 

 

این روزها، خیلی ها نگرانن، کاملا هم حق دارن، وسط جنگی هستیم که کلی هزینه دادیم، بهرحال جنگه و خسارت جزو اجتناب ناپذیرشه، اولا یادمون باشه قبلا چی بودیم و الان به کجا رسیدیم و چقققققدر پیشرفت و رشد داشتیم، ثانیا مگه باورمون این نیست که حق با ماست و ما در جبهه حق هستیم، پس وقتی خدا با ماست ناامیدی معنی نداره و مطمئنیم از جایی که فکرش رو هم نمی‌کنیم نصرت و فتح نصیبمون خواهد شد، مطمئنم.

۱۹ آذر ۰۳ ، ۱۰:۵۲ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۵
این جانب

نفر اول زندگی

شام و که دادن رفتم بیرون هوا بخورم، از دور باهام سلام علیک کرد، منم با اشاره سر و لب جوابش رو دادم، اشاره کرد خواست بیاد جلو، با علامت دست بهش نشون دادم که حتما بیاد...

 

یکی از آشناها بود، عروس خاندان فلان، فکر کنم ده سالی از من بزرگتره، شاید حدود ۵۰ سالش شده، پسرش سربازیش تموم شده و یه دختر دبیرستانی داره ...

اومد و بعد از به مقدمه بهش گفتم چیه؟ حرفتو بزن چی شده!؟

 

گفت خسته شدم، گفتم باز با شوهرت ؟؟

گفت آره و شروع کرد کلی حرف زدن، خلاصه حرفش این بود که شوهرش بهش توجه نمیکنه و اون زن اول زندگی شوهرش نیست و هنوزم مادر و خواهر شوهره واسش مهم تر از اونن...

 

بهش گفتم، تو پسر داری دیگه خدا رو شکر، بیست و چند ساله داری تر و خشکش میکنی، از خودت زدی که پسرت خوب و راحت باشه، کلی واسه اینکه سربازی جایی که دوست داری بیافته به آب و آتیش زدی، پولاتو خرج نکردی جمع کردی که خونه و ماشین واسه پسرت بخری و چه شبها و روزهایی جون و توجه و عشق براش خرج نکردی، درسته؟؟

با سر تائید کرد، گفتم حالا پسرت یهو با یه دختری آشنا شه ازدواج کنه، دختری که مطلقا هییییییییییییچ تلاش و زحمتی برای پسرت تکشیده، بید قاپ پسرت بدزده و تو خونه تو و ماشین تو زندگی کنه و اون بشه نفر اول زندگی پسرت و کلا تو رو بذاره کنار بهش نمیگی نمک نشناس، نمیگی حیف من که جون دادم بارم رسوندم بدم یه بی لیاقت حاضری خور و یه دهن کجی هم برای من بکنه!!!!

 

چرا توقع داری یه مرد عاقل و سالم و با شعور مادرش بشه زن چندم  ش اون وقت زن ش باشه زن اول زندگیش؟؟ کجا این کار شرافتمندانه است، کجا اینکار عاقلانه است، ها؟؟؟ که تو توقع داری شوهرت باهات اینطور باشه ؟؟؟؟

 

هیچی نگفت بازم چند دیقه ای حرف زدیم شوهرش بهش زنگ زد و رفته بود ماشین و بیاره و اینم رفت که سوار ماشین بشه، موقع سوار شدنم از باب تشکر یه سری تکون داد و شبش بهم پیام داد ممنونم، یکم آروم شدم.

 

 

۱۷ آذر ۰۳ ، ۱۴:۵۸ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۷
این جانب

بوی نی نی

دیروز رفته بودم یه جایی که باید وسایلمون رو دم در تحویل میدادیم، یه خانمی با نوزادش هم اومده بود کیف و تلفنش رو تحویل بده، در و براش نگه داشتم بتونه راحت بیاد داخل، موقع تحویل بهم نگاه کرد گفت میشه بچه رو بگیرید یه دیقه من براش شیر درست کنم؟

 

منم ناخودآگاه بدون هیچ حرفی بچه رو بغل کردم یه نوزاد چند ماهه بود هنوز بوی نوزادی میداد، آخ خوش بو ترین بوی دنیا بوی نوزاده، بوی بدن نی نی ...

 

خیلی دلم نی نی میخواست زیر زبون قربون صدقه ش میرفتم تکونش میدادم، دلم نمیخواست ازم جدا شه که دختره بهم گفت آقا ممنونم و منم به زور بچه شو دادم بهش ...

 

وقتی بوش میکردم، از ته دل آرزو کردم هممممممه دختر پسرها بتونن بارها این بوی بهشتی و پاک رو بشنون و استشمام کنن 

 

وقتی داشت میرفت، بهش گفتم دخترم این بوش زود میره ها، تا میتونی بوش کن ... 

۰۵ آذر ۰۳ ، ۲۰:۲۳ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
این جانب

نق زدن های بی اساس

یه جلسه قرآنی شرکت میکنم که عموما آدم های به نظر انقلابی و متدین و مذهبی توش هستن.

این چندمین جلسه ای هست که تو این گروه شرکت میکنم، استاد جلسه هر بار سر تفسیر یکی از آیات یه ربطی میده به مسائل روز و بی عدالتی و فساد و فقر و امثال اینها، بحث عدم انجام تکالیف شرعی و اینها ... 

اینکه فقر بیداد میکنه، عدالت نیست، چرا ثروتمندان پولدار تر میشن، چرا کارگر بابد صبح تا شب کار کنه و چرا عدالت نیست و چرا اختلاس هست و  ... ازین حرفایی که خیلی ها میزنن

 

دو سه جلسه اول سکوت کردم و به احترام استاد هیچی نگفتم، ولی دیروز دیدم ول نمیکنه، جالبه تقریبا جو غالب هم با استاد  هم نظر بودن 

 

من شروع کردم با احترام گفتم استاد میتونم یه نقدی بهتون بکنم!؟

تعجب کرد و گفت بفرمایید

 

گفتم من فقط چند تا سوال میکنم، اینم بگم استاد ۴۰ سالشون نشده و عموم شرکت کننده ها داریم از ۲۵ سال تا ۷۰ سال ....

 

گفتم استاد، پدر شما تو سن شما ماشین و موبایل و لبتاب و اینها رو داشتن؟؟

استاد خونه پدری شما با اون همه بچه چند متر بود و چطوری میخوابیدین، الان علاوه بر اون خونه که سرجاشه آیا هر کدوم ازون بچه ها بالاخره یه خونه ای ماشینی چیزی ندارن؟؟

استاد جان، این سوالات رو هم از شما میپرسم هم دوستان در جلسه، میتونین هزینه ترمیم ریشه رنگ موی خانم ها چقدره، هزینه اصلاح و رنگ و مش و باقی موارد آرایشی، آیا پدر و مادرهاتون این همه برای این کارا هزینه میتراشیدن؟؟

چند نفر از شما تو بیست سی سال گذشته ماشین داشتین، چند نظرتون الان دارید؟؟

هزینه اینترنت ماهیانه تون چقدره؟؟ قبلا همچین چیزی داشتین؟؟

انصافا وقتی بچه بودین یا چند سال قبل ازین چند دست لباس تو کمد برای هر مجلس و شرایطی داشتین الان چند دست دارید؟؟؟

تو خونه تون کیا بچه بودن مبل و ناهارخوری و چند دست قابلمه فلان و سرخ کن و خم زن و گوشت کوب برقی داشتین ؟؟

پول آب و برق و گاز و بنزین گرون تره یا چیپس و پفک ؟؟؟

انصافا کدوم شخصی رو دیدین اهل کار و تلاش باشه و عقل معاش داشته باشه و درست مصرف کنه و به جایی نرسیده باشه؟؟ 

ولی آدم هم داریم اهل کار نیست، درست مصرف نمیکنه، معتاده، ولخرجه، عقل معاش نداره و البته الان ممکنه مشکل اقتصادی داشته باشه ولی انصافا آیا غیر ازین و آدمی که عذر موجه داره کسی که کار کرده باشه مشکل اقتصادی داره یا همه اون هزینه های بالا رو تامین کرده ؟؟

 

 

جو سکوت شد، خیلی ها که نق میزدن داشتن فکر میکردن چی بگن که گفته باشن من ادامه دادم،

 

کل اختلاس صورت گرفته چقدره که میگین اختلاس اختلاس؟؟؟ چند هزار میلیارد اختلافی که انجام شده باور کنین هزینه یک ماه حقوق فقط یک وزارت خونه هم نیست، تازه اختلاس که پول دزدیده نشده برگشته به حساب ... فساد و تخلف و اینا هست ولی آیا من و شما تو عمرمون معصوم زندگی کردیم، خب بالتبع جامعه هم عیوبی داره ولی این معنیش این نیست که همه دزدن، همه فاسدن جامعه به قهقرا داره میره و ازین حرفا ...

راستش من اصلا قبول ندارم جامعه ما مشکل اقتصادی داشته باشه، کلان جامعه رو میگم، اتفاقا جامعه ما زیادی هم داره  از بس زیادی داره نمیدونه چیکار کنه  میره غذای گربه میخره، سگ نگه میداره  انواع واقسام آرایش و لباس میگیره  ترکیه خونه می‌خره و قلیون و سیگار میکشه، آخر هفته بزرگراه های شمالی رو قفل میکنه و ...تازه همیشه هم نق میزنه و طلبکاره...

بله ممکنه یه گوشه کوچیکی از شهر چند نفرم مشکل داشته باشن ولی غالب جامعه اصلا مشکل اقتصادی ندارن.

 

یه چند ثانیه سکوت بود، استاد خواست چیزی بگه، نگفت و منم عذرخواهی کردم و نشستم سرجام و استادم ادامه بحثش و داد دیگه بدون تشر و تلنگر به وضعیت اقتصادی کشور 

 

۰۱ آذر ۰۳ ، ۱۳:۵۶ ۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۷
این جانب

اهمیت احوالات پدر زن

سلام

خیلی وقت بود مراجعه حضوری نمی‌رفتم و بیشتر تلفنی کار می‌کردم ولی به اصرار مسئول دفتر گفتن خانوادگیه خود خانم دکتر خانوادگی کار نمیکنه, اعصابش نمیکشه شما بیا منم رفتم...

 

 

 

یه زن و شوهر جا افتاده بودن، مرده خیلی آروم بود ولی معلوم بود خسته است و ناامید، اما زنه هنوز داشت دست و پا میزد و عصبانی و طلب کار بود ...

 

 

 

دیدم زنه نمیتونه بشینه ازش پرسیدم خانم برای چی اومدین اینجا ....

 

شروع کرد به آه و ناله کردن، گفت بهم توجه نمیکنه، همه ش با خانوادشه، بهم احترام نمیذاره، زندگیمون سرده، دونفری جایی نمیریم ... یه دونه بچه داریم تو کارا بهم کمک نمیکنه و ازین حرفایی که معمولا خانم ها میگن ....

 

 

 

خیلی منتظر بودم زنه تموم کنه ببینم مرده چی میگه، بالاخره تموم شد و ازش پرسیدم جناب شما بگید، گفت من حرفی ندارم، من که نخواستم بیام ایشون میخواستن ... بعد از کلی کلنجار رفتن بالاخره قفل دهن ش باز شد و شروع کرد به حرف زدن ... خیلی جالب بود، خلاصه ای از یک ساعت حرف هاش رو مینویسم ...

 

 

 

گفت آقای دکتر، من با یه مثال شروع میکنم، مثلا یک کیلو برنج رو به طور معمول برای چهار نفر استفاده میکنن، یه کدبانو میتونه این میزان برنج رو برای ۶ نفر استفاده کنه، این خانم این میزان برنج رو برای دونفر هم نمیتونه به با بیاره، نه اینکه بلد نباشه ها بلده نمیخواد انجام بده، فکر میکنه اگه دوبرابر یه چیزی و مصرف کنه بهتره، ذره ای هنر و سلیقه نداره، فقط بلده همه چیز و چند برابر قیمت معمول انجام بده، نقطه اوپتیموم این آدم یعنی مینیموم همه دنیا، میریم جایی محاله ممکنه نفر آخر بیرون نیاد...

 

آنقدر بیشعوره همین دیشب میبینه من خوابم ساعت ۱۲ شب تازه ماشین لباس شویی رو کار میندازه ، چرا چون صبح تا ۱۱ عین خرس می‌خوابه و بیست و چهاری گوشی دستشه و کل روز یا درازه یا خوابه یا پای موبایل یا گوشی در حال گزارش دادن.

 

عین مادرشه، به باباش احترام نمیذاره یه سور زده به مامانش تو بی احترامی، سه نفر آدمیم به جای اینکه مثلا تیکه خوب غذا یا میوه رو برای من بیاره میده به بچه و واسه من مونده اون خوراکی رو میاره ...

 

به من قبل از ازدواج قول داده بود بچه هر چند تا بیشتر بهتر، بعد از ازدواج زده زیرش اون یه دونه رو هم آورده که فقط بگه من آوردم، همممممه کاراش حداقلیه، میگم این بچه برادر خواهر میخواد با خودخواهی و لجاجت میگه من آمادگی شو ندارم...

 

ما الان چند ماهه باهم هیچ رابطه ای نداریم، علی رغم اینکه چند بار خواستم فقط ادا درآورده و ماه هاست جامون رو از هم جدا کردیم، اون با بچه می‌خوابه منم تنها ...

 

من هررر چی میگم فقط بلده بپره بهم و جواب بده ...

 

الان من سالهاست هیچ حرفی باهاش ندارم چون فهمیدم یه خودخواه و لجبازه،  فقط تو خودم میریزم چون حوصله دعوا باهاش و ندارم 

 

ببینین آقای دکتر این آدم یه بی‌شعور مطلقه، من اگه با گاو هم زندگی میکردم یه نفعی داشت واسم ، این آدم نه اندازه گاو میفهمه نه فایده ای داره 

 

این وسط هم زنش فقط می‌پرید وسط حرفاش و همه مسائل رو یا تکذیب می‌کرد یا یه چیزی میگفت علیه شوهره، مثلا شوهره گفت شب منو از خواب بیدار کرده با صدای رختشویی برگشت با تندی گفت تو هر شب میشینی فیلمای خاک برسری نگاه میکنی چطور بیدار میمونی !

 

 

 

مرده آخرش گفت ببین آقای مشاور، حرف زدن با این آدم احمقانه ترین کار عالمه، چون نه چیزی میفهمه، نه چیزی و قبول میکنه .... بعدش هیچی نگفت و پاشد رفت بیرون .

 

 

 

من موندم و زنه، یه چند دقیقه ای سکوت بود و بعد زنه شروع کرد گفت دیدین آقای دکتر چطور باهام حرف میزنه جلوی همه اینطوره ...

 

بهش گفتم از اولم اینطور بود، گفت نه، گفتم چیشد اینطور شد گفت نمیدونم ...

 

 

 

من حرف دیگه ای نزدم ، گفتم شما خودت برو با مشاور خانم مرکز صحبت کن، من باید یکی دو جلسه خصوصی با آقا صحبت کنم، نیازی نیست حضوری همون تلفنی کفایت میکنه، پا شد رفت.

 

امروز صبح دیدم یه پیام اومد من فلانی هستم فرموده بودین تماس بگیرم گفتم ساعت ۱۱ تماس بگیرید، زنگ زد، بعد از حال احوال ازم بابت رفتارش عذرخواهی کرد ... بهش فقط گفتم چاره ای نداره فقط باید صبر کنی و خودت رو با یه کاری فعالیتی درگیر و مشغول کن و نذار دخترت رو شبیه خودش بار بیاره خیلی با دخترت وقت بذار تا عین مادرش نشه هرچند خیلی سخته، چون قطعا ازین مادر، دختری خواهد اومد که با دامادت همین کار و میکنه که با تو کرده ...

 

بهم گفت من اوایل میدیدم پدر زنم اصلا مورد احترام و توجه مادر زنم نیست ولی باور نمیکردم خودمم همون سرانجامی رو تجربه کنم که پدر زنم کشیده ...

 

بهش گفتم متاسفانه خیلی درسته، پدر زن شما دورنمای خود شماست، اینو خیلی ها تا تجربه نکنن نخواهند فهمید.

۲۲ آبان ۰۳ ، ۱۵:۵۱ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۵
این جانب

برای غزه و لبنان چه کارایی نکردم؟!

خدا رو شکر نه خودم در ادامه نیتم و نه از منظر لااقل اون عزیزانی که نظراتشون رو دادن یادداشت قبلی منفی و ناصواب نبود، برای همین تو ابن یادداشت سعی دارم ادامه کارهایی که میتونم نکنیم و تقریبا هزینه  ای هم نداره رو بگم:

تو این مدت امکان و تمایل سفر به امارات و ترکیه داشتم ولی خب حقیقتا حتی قبل از طوفان الاقصی هم دوست نداشتم برم ترکیه و امارات و به اون کشورهای خائن اندازه یه مسافر و درآمدی که از من عایدشون میشه کمک کرده باشم.

وقتی مکه هم بودم غیر از چند تکه طلایی که خریدم به نظرم درحد کمتر از یک میلیون تومن اونجا خرج کردم، یعنی تقریبا هیچی، البته فکر کنم این سوغاتی نیاوردنم از مکه باعث شد بعضیا خیلی خوششون نیاد و منتظر چیز چشم گیری بودن که من نهایتا به نزدیک ترین کسان خودم هم یه بطری آب زمزم و یه تسبیح دادم و خلاص.

این روزا به جای گوگل کروم از بومینو همراه اول استفاده میکنم، اتفاقا خیلی هم خوبه و راحت، کار منو که راه میندازه. اینجوری کمک کمتری به جمع آوری اطلاعات و جاسوسی کروم میکنم 

توان خرید گوشی اپل رو همیشه داشتم ولی هیچ وقت دوست نداشتم تا ناچار نشم ازین محصول آمریکایی که دستش تو خون کودکان فلسطینی و افغانی و باقی مظلومان جهان آلوده است سهیم شم.

این روزا میتونم ماشین خارجی بخرم ولی ترجیح میدم سوار ماشین ایرانی بشم که کارگر ایرانی تو کارخونه ایرانی ساخته، حالا کیفیت ش فوق عالی نیست ولی نیاز منو تامین میکنه. به جای بی ام و سوار دنا میشم تا اقتصاد آلمان شریک همیشه جنایتکارها رو رونق ندم و محصول کشور خودمو خریدار باشم.

به شدت از خرید نشان های تجاری ترک مخصوصا تو پوشاک و غیر پوشاک خودداری میکنم و حساسیت به خرج میدم نکنه شریک اقتصادی باشم که دستش با اسرائیل تو یه کاسه است.

غیر از وقتایی که بن هایپر استار میدن و مجبورم فقط ازونجا خرید کنم دوست ندارم ازین شرکت چند ملیتی اصالتا فرانسوی خرید کنم تا آلوده نکنم جنسی که به خونه میبرم رو ...

 

و موارد دیگه ای که خیلی سعی میکنم رعایت کنم.

ان شالله همه مون تو هر جایی که هستیم، اندازه خودمون، سهم خودمون رو ادا کنبم

۱۵ آبان ۰۳ ، ۲۰:۳۶ ۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۵
این جانب

برای غزه و لبنان چه کاری کردیم؟؟

نمیدونم این ریا است یا نه، راستش تازه فرض کنید هم ریا بشه ولی من فکر میکنم علنی بگم بد نباشه

 

از وقتی که همایش ایران همدل راه افتاد و اسکان خانواده های لبنانی مطرح شد، در قدم اول آمادگی پذیرایی تو خونه خودمون برای چند ماه رو اعلام کردم و گفتم فوقش ما میریم خونه حاج خانوم اینا و اون عزیزان بیان خونه ما، بعلاوه یه خونه خالی که حاج خانوم داشتن و به عنوان تفریح و ویلا تو یکی از شهرستان ها ازش استفاده میکردیم رو کاملا در اختیار عزیزان لبنانی قرار بدیم، البته ظاهرا بحث اسکان شون فعلا آنقدر گسترده نشده ولی خب ما اعلام آمادگی کردیم.

 

وقتی دیدم خونه به کار نیومد، بحث دادن طلا شد، خب متاسفانه فعلا ریالی مشکل داشتم و حدود ۴ هزار دلار داشتیم که اون رو تقدیم این راه کردیم تا شاید ان شالله مشمول جهاد با مال شده باشیم. در زمانی که مجال جهاد با جان نداریم و از قضا جهاد با مال اولویت هم داشته .

 

خدا کنه ما رو در جهاد راه خدا سهیم بدونه.

 

الان تو خونه خیلی ها، کلی طلا و ارز تلنبار شده و جمع کردیم برای روز مبادا، به نظرم روز مبادایی ازین مبادا تر نداریم، ان شاالله بتونیم دل بکنیم از مال دنیایی که برای هیشکی نمونده و دل بدیم به جهاد در راه خدا که همیشه ماندگاره. 

 

 

بنده اشکالات زیاد اخلاقی، رفتاری، شخصیتی و ایمانی دارم، قطعا معصوم نیستم و کلی گناه کردم و میکنم، ولی این معنیش نیست که مثلا یه جایی یه کار کوچیک نکنم، اینو گفتم که بگم اگر چیزایی ازین دست میگم برای اینه که بگم درسته داغونم ولی سعی میکنم خودم رو شبیه آدم های خوب کنم، همین.

۱۱ آبان ۰۳ ، ۲۰:۲۶ ۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۴
این جانب

آیفون و فیلترینگ

شما کافیه با آی پی کانادا وارد اینستاگرام بشید وقتی بخواین وارد صفحه مثلا بی بی سی بشید یا هر شبکه خبری دیگه پیامی که میده :

درپاسخ به قوانین دولت کانادا، اخبار در کانادا قابل مشاهده نیست.

 

دولت کانادا قوانین فیلترینگ سختگیرانه ای در خصوص شبکه های خبری داره و شبکه خبری ای غیر از شبکه های داخلی کانادا توفضای مجازی حق نشر و مشاهده در کانادا نداره ...

 

این یه نمونه از قوانین سفت و سخت در مدیریت و فیلترکردن فضای مجازی در یکی از ظاهرا مدرن ترین کشورهای دنیا ولی یه عده در بهترین حالت احمق و در واقع خائن دنبال رفع فیلترینگ هستن ...

 

در جاسوس بودن اپل و نفوذ اون و تحت کنترل بودنش توسط دولت متخاصم و وحشی و جنایتکار تقریبا هر بچه ای میدونه، اینکه یه عده در بهترین حالت احمق و در واقع خائن دارن از رفع ممنوعیت فعالیت و ثبت گوشی های اپل حرف میزنن و دغدغه ش کردن باید خون دل خورد .

تازه از اپل بدتر گوگل، گوگل پلی رسما و علنا شریک جنایت های آمریکا هستن که به خوبی تو غزه و لبنان خودشون رو چندباره لو دادن ...

 

من واقعا تعجب می‌کنم ازینکه به جای تشدید فیلترینگ، به جای ایجاد دیواره های ممانعت کننده از فعالیت فیلترشکن ها و سختگیری بیشتری برای عدم فعالیت گوگل پلی، اپل و سایر ابزارهای جاسوسی و تسلط دولت وحشی و جنایتکار و تروریست آمریکا، دولت مردان، رسانه های مزدور و خودفروخته، و یه عده عامی احمق دغدغه شون شده رفع فیلترینگ و ...

واقعا داشتن یه ذره حداقلی از عقل و درک و خودخواهی حتی مانع این میشه ما منافع ملی مون رو فدای خیانت و حماقت یه عده قلیل کنیم .

 

بازم میگم ما مسئول انتخاب هامون هستیم!

هر کسی به این گروه رای داده ، یا این مدلی فکر میکنه مسئول تبعاتش خائنانه و احمقانه ش هم هست

۱۰ آبان ۰۳ ، ۰۰:۲۶ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
این جانب

بازنده و برنده این جنگ کیه؟؟

میگم اگر امام حسین علیه السلام اون جور ناجوانمردانه به شهادت نمیرسیدن، یا خانواده شون اونطور به اسارت نمیرفتن یا اگر حضرت عباس اون طور دستاشون قطع نمیشد و اونجور شجاعانه مقاومت نمیکردن الان آیا اسمی از اونها و راهشون بود؟؟

به نظرتون برای خدا کاری داشت با اون جماعت سراپا مسلح ابن مرجانه کاری کنه که اون اتفاقات برای نوه رسول خدا پیش نیاد؟؟

همون موقع مگه آل امیه و آل زیاد از کشته شدن و تیکه تیکه شدن آل احمد صلوات الله علیهم اجمعین خوشحال و شادمان نبودن؟؟ 

و الان آیا راه و پیروان امام حسین زنده است یا پیروان راه یزید؟؟

 

االانم همینطوره اگر سیدحسن نصرالله اون جور با اون همه بمب به شهادت رسیدن، یا فرمانده یحیی سنوار با دست و پای قلم شده حتی جرات نداشتن بیان سمتش و تک تیرانداز حرمله صفتی اون جسم تکه تکه شده رو به شهادت رسوند هم یعنی تکرار تاریخ و اینکه راه حق همیشه پیروزه و هر روز پیشرفت میکنه و راه ظلم همیشه به تباهی و نابودی میرسه 

و یه عده ای هم خوشحالن و اون عده از آل یزید و آل زیادن و همیشه بودن

 

اگر در راه حق باشیم، همیشه پیروزیم، چه پیروز ظاهری میدان جنگ باشیم چه به شهادت برسیم در هر صورت پیروزیم ولی وقتی جبهه باطل باشی در هر صورت بازنده ای، چه ظاهرا پیروز باشی چه کشته و هلاک بشی در هر دو صورت بازنده ای.

 

این کلام خداست و چه کسی راستگو تر از خداست، اینکه جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا.

 

این فیلم شهامت و شجاعت فرمانده شهید یحیی سنوار واقعا در حین مظلومیت، افتخار آفرینانه و حماسی و غرور برانگیز بود، باید افتخار کنیم به خودمون و خوشحال باشیم که رهبران ما آنقدر شجاع و شریف و والا مقام هستن و دشمنان ما پست و حقیر و وحشی و بی شرف .

 

الحمدلله به خاطر رهبران مون

الحمدلله برای این جنگ که خیلی چیزها رو روشن کرد واسمون

۲۷ مهر ۰۳ ، ۱۸:۱۳ ۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۲
این جانب

از نتانیاهو و اسرائیل کثیف تر و بدتر ؟؟

اردوغان و ترکیه است.

۲۳ مهر ۰۳ ، ۱۷:۰۴ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
این جانب

آقاییِ جمهوری اسلامی ایران.

اسرائیل هر روز داره تهدید میکنه که امروز فردا جواب مرگباری به حمله ایران میده

رویترز دوبار رسما اعلام کرد آقای خامنه ای به مخفی گاه امنی نقل مکان کردن 

 

اون وقت رئیسِ جمهوری اسلامی فردای موشک باران میره قطر

وزیر خارجه ی جمهوری اسلامی همون روزا میره بیروت و دمشق و یه هواپیما بار میبره باخودش و یه عده ای البته

رهبرِ جمهوری اسلامی در اوج تهدید اسرائیل بعد از پنج سال میاد نماز جمعه میخونه اونم با اون جمعیت زیاد طرفداران جمهوری اسلامی، نماز عصر میخونه، قبلش مراسم ختم میگیره با همممممه مسئولین و منسوبین ش

و آخرم رئیس مجلس شورای جمهوری اسلامی خودش خلبان پرواز میشه و هواپیما میرونه و پا میشه یه طیاره میبره لبنان اونم وسط بمباران و پا میشه میره جنوب لبنان و وسط خرابی های بمباران مصاحبه میکنه ...

 

و اسرائیل غیر از ترور و کودک کشی با حمایت آمریکا و اینگلیس و آلمان و کانادا و فرانسه و استرالیا و ترکیه و امارات و ... هییییچ غلطی نکردن!

 

تو ۲۵۰۰ سال حکومت در ایران، یا در سراسر جهان حکومتی بوده به اندازه آقایی ِ جمهوری اسلامی رسیده باشه؟؟؟

 

ماشالله، خدا حفظت کنه جمهوری اسلامی

بهت افتخار می‌کنیم آقای جمهوری اسلامی 

 

۲۱ مهر ۰۳ ، ۲۱:۴۷ ۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۲
این جانب

امیر کبیری، سیدعلی.

من با اینکه امکانات و ادعای دشمن تا دندان مسلح و حمایت بالاترین فناوری های به روز همه کشورهای وحشی و جنایتکار پیشرفته دنیا با چند تا موشک کلا هوا میره کاری ندارم 

 

با اینکه اسرائیل تهدید کرده بود میزنه، رویترز دو بار خبر پنهان شدن ش رو داد و فردای موشک باران تو حسینیه امام خمینی با چهار تا دانشجو و دانشمند جلسه میذاره هم کاری ندارم

با خوندن نماز جمعه امروزش هم کاری ندارم، همه میدونیم نماز جمعه امروز یعنی چی، خیلی ها از جمله خودم همه ش میگفتم صلاح نیست نباید این موقع کاری کنن ولی خب حقیقتا شجاعت و غیرت میخواسته که بیان ایشون و البته ملت هم اومده بودنا، آره با ایناش کاری ندارم همه میدونین چیه

 

من فقط با یه چیز کار دارم اینکه نماز عصر رو خودشون خوندن، در حالی که هیچ وقت نماز عصر رو خودشون نمیخوندن...

 

یعنی رضا شاه کبیر رو یه پخ کردن فرستادنش موریس اونجا از بین رفت و پسرش با التماس از انگلیس و آمریکا جنازه باباشو آورد، محمدرضا شاه آریامهر هر جا میترسید پا میشد برای استراحت و فرار میرفت خارج و بعد از کودتا بر می‌گشت؟؟؟

 

یعنی شجاع تر و حکیم تر و موقعیت شناس تر از سید علی خامنه ای این مملکت تا به حال به خودش ندیده، من افتخار میکنم هم عصر آقای خامنه ای هستم و سلطان و امیرم آقام سیدعلی خامنه‌ای هستن.

 

خدا حفظت کنه آقا، حقیقتا امیر کبیری آقا، و نعم الامیر !

۱۳ مهر ۰۳ ، ۱۸:۲۵ ۳ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۲
این جانب

اشک شوق

نمیدونم خاصیت و دلیل اشک چیه!

 خوشحالم اشکم میاد، شوق و ذوق دارم گریه م میگیره، دلتنگ میشم چشم هام خیس میشه و...

 

و امشب هم فقط دارم اشک میریزم ...

 

خوشحالم برای عزیزانم در فلسطین و لبنان 

مشتاق برادران نظامی خودمون هستم

و دلتنگ سیدحسن و حاج قاسم و یارانشون

 

:((

 

 

الحمدلله

شکرلله

ماشاالله 

استغفرالله 

سبحان الله 

لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

و قطعا و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی

۱۰ مهر ۰۳ ، ۲۲:۳۵ ۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
این جانب

بر همه مسلمانان فرض است:

" که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند."

 

این یک فریضه شرعی است، مثل نماز، مثل حج، مثل جهاد ...

 

 

فقط نمیدونم چیکار کنم؟؟ 

چطور و با چه امکاناتی در کنار مردم لبنان و حزب الله بایستیم و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث یاریشون کنیم!؟

 

نکته ای که جا داره بگم و تاکید کنم نافی و رافع مسئولیت ما در قبال دفاع از حق و مظلوم و مستضعف نمیشه اینه که حق همیشه پیروزه و خدا با ماست، مطمئن باشید  در هر حالی جبهه حق پیروزه، همون طور که امام حسین پیروز بودن و هستن.

۰۷ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۰ ۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
این جانب

نزدی، خوردی...

وقتی ۴۵.۰۰۰ نفر رو میکشن و قتل عام میکنن، وقتی مدرسه و بیمارستان و خونه و زن و بچه و پیر و جوان رو میزنن، وقتی وسط امن ترین جای تهران مفتضحانه اسماعیل هنیه رو ترور میکنن، و ما هیییییچ غلطی نمی‌کنیم اقلا زر نزنیم و اگر سید رو بزنن خبر دور از انتظاری نیست، تازه اگه بیت رو هم بزنن من تعجب نمیکنم...

 

وقتی زدن، جواب ندادی، دوباره محکم تر میخوری آقای محور مقاومت

 

وقتی ۴۵ هزار نفر ازشون نکشتی مطمئن باش بازم ازت میکشن

 

وقتی رهبرمون رو زدن، رهبرشون رو نزدی میان دنبال سید و بعدشم معلومه کیو بخوان بزنن ...

 

من نمیدونم این همه تعلل، این همه کوتاهی برای چیه، وقت دارید میخرید که چی بشه؟؟ دنیا علیه رژیم اسرائیل بشه، اصلا چه اهمیتی داره؟؟؟

 

 

 

خون در برابر خون

 

نفر در برابر نفر

 

حداقل کاریه که برای تامین امنیت خودمون باید انجام بدیم.

 

جهاد در راه خدا پیش کش!

 

 

 

اینو دیشب نوشتم گفتم ولش کن منتشر نکنم ولی الان که خبر خیلی جدی شده نمیدونم چه خاکی باید تو سرمون کنن

آهای شماهایی که به جریانی رای دادین که هنوز منتظر آمریکا آدم حسابش کنه، تحویل بگیرید، ثمره انتخاب شما اینه، شما در خون های ریخته شده سهم دارید، دستاتون رو بشوریدم پاک نخواهد شد

آهای شمایی که توان علمی و تحصیلیتون رو برای آمریکا و اروپا و دنیای کفر دارید خرج میکنین، شما هم تو این قتل عام ها سهم دارید

 

 

انا لله و انا الیه راجعون ...

و البته

نصر من الله و فتح قریب .

 

۰۷ مهر ۰۳ ، ۱۳:۱۸ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
این جانب

عفو چیست!؟

شما میتونی هر غلطی تو این مملکت بکنی، غلطهایی که اگه یکی ش رو هر جای دنیا بکنی کمترین مجازاتت اعدام یا حبس ابده، مثلا میتونی بزنی دسته جمعی جوون مردم و حافظ امنیت این کشور رو بکشی، به جای اعدام بفرستنت چند روز شهرستان البته به اسم تبعید! یا تو رسانه ت هرررر مزخرفی بگی و همه رو به جون هم بندازی به عبارت خیلی ساده هر فساد و جنایتی میتونی بکنی بکن، چون چند روز دیگه یه عیدی چیزی پیش میاد تو رو عفو میکنن، تازه بعد از عفو هم میتونی بری دولت  سمت و مقام بگیری!

 

به عبارت اولی جمهوری اسلامی قضای حاجت نموده با این عدم برخورد با متخلف و عفو کردن جنایتکاران سیاسی و غیرسیاسیش, جا داره یاد کنیم از شهید عجمیان و شهید علی وردی هم که پروندشون مختومه شده، درست عین قاتلین و شورشی هایی که باعث و بانی قتلشون شدن!

 

۰۳ مهر ۰۳ ، ۰۸:۱۶ ۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱
این جانب

به یاد پدر

پنجاه و چند پدر تو سانحه معدن طبس فوت شدن، این خبریه که این دو سه روزه خیلی ها شنیدن ... 

راستش اومدم به بازمانده ها تسلیت بگم دیدم دلم خیلی برا اون پدر ها سوخت، گفتم یکم از مظلومیت پدرها بگم ...

 

پدرهایی که صبح تا شب کار میکنن، شب تا صبح فکر و ذکرشون تامین مادی و غیر مادی خانوادشونه و کمترین انتظار و توقعی از بچه ها و زنشون ندارن؛ این پدرها که از دست رفتن شمایی که پدر داری و همسر داری قدر ا ین گوهرهای بی ادعا و خاموش رو بدونین و این همه اذیتشون نکنید که وقتی از دستشون میدین تازه می‌فهمید کی و از دست دادید!

 

برای همه پدرهای در قید حیات آرزوی سلامتی، خوشی و رضایت میکنم، برای همه پدرهایی که از دست رفتن هم آرزوی غفران و رحمت الهی میکنم و برای اونهایی که پدر دارن آرزوی کنار گذاشتن خودخواهی و محبت بیشتر با پدرها، و برای همسرانشون آرزوی فهم و شعور و کمی عاطفه که شوهر شما پدره، یکم سعی کنین توهمات احمقانه تون رو کنار بذارید و توقعات خودخواهانه و عقده های وانشده تون رو سر همسرتون خالی نکنین، بذارید این پدر کمی نفس بکشه ...

 

خاصه روح همه پدران طبسی و البته غزه ای هم غرق در رحمت الهی

 

 

۰۲ مهر ۰۳ ، ۱۳:۴۲ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
این جانب

رام و رم !

وقتی نوجوون بودم یادمه به اصرار خانواده کلاس های سخت افزار یارانه یا همون کامپیوتر رو گذروندم، اطلاعات خوبی یاد گرفتم، امروز نمیدونم چی شد، یهو یاد حافظه رم و رام افتادم، جستجو کردم دیدم تو تعریف Ram و Rom این اومد:

رم ram برای اجراکردن تمامی نرم‌افزارها مورداستفاده قرار می‌گیرد و یک حافظه با دسترسی تصادفی و موقت است؛ اما رام  Rom یک حافظه دائمی محسوب می‌شود که توسط شرکت سازنده سخت‌افزار تنها برای یکبار کدنویسی می‌شود و ما از آن استفاده می‌کنیم. در رام یک‌سری اطلاعات دررابطه‌با BIOS سیستم و دیگر اطلاعات سخت افزاری قرار گرفته است.

 

داشتم به این فکر می‌کردم که ما آدم ها هم خیلی شبیه اینیم، رابطه وعلاقه مون با خیلی ها برامون تو رم تعریف میشه ولی فقط یک نفره که علاقه و رابطمون رو تو رام تعریف میکنیم.

 

خیلی مهمه قبل از راه اندازی و نهایی سازی هر رابطه ساختارمندی کیو قراره تو رام وجودمون ثبت ش کنیم.

۲۵ شهریور ۰۳ ، ۱۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
این جانب

ازین احمق تر هم داریم!؟

واقعا این روانشناسا خیلی طبیعیه بعد از یه مدت خودشون روانی بشن، یعنی من ماهی یکی دو مورد میبینم، میخوام یه وقتایی سرم رو بکوبم به دیوار ازین حجم حماقت و بلاهت و بیشعوری که تو خیلی از آدم ها موج میزنه ...

 

یه مورد بود، مرده بچه میخواست زنه از بس گشاد و بی مصرف و بی خاصیت بود نمی‌آورد، دلم برا مرده خیلی سوخت که مجبوره جرثومه حماقت و لجاجت و بلاهت رو تحمل کنه و آرزوهای خودش رو به گور ببره و چند وقت دیگه وقتی که پیر شد خشک و خالی و بی کس بمونه به خاطر زن احمقش ...

من خیلی قاطع و صریح جلوی زنش به مرده گفتم برو یه زن دیگه بگیر، متاسفانه زنه باتوجه به اینکه قوانین در محاکم جمهوری اسلامی کاملا یک طرفه به نفع زن هاست شروع کرد به تهدید مهریه و نفقه و اجرت المثل و امثال این، منم محل سگ به زنه ندادم، مرده بنده خدا همه دارایی ش رو واسه زندگیش خرج می‌کرد بهش گفتم ببین اصلا نترس میخواد پولتو بگیره ازت، بنداز جلوش بذار همممه ش مال اون بشه، تو بچسب به زندگیت، زنی که نه میده نه بچه میاره ادعاشم آسمون و جر داده به درد لای جرز هم نمیخوره چه برسه نگه داشتن .

 

زنیکه داشت از حرص میمرد ولی ازونجا که خودش شوهرش رو آورده بود و اصرار زنه بود که حتما با من مشاوره بگیره نه خانم دکتر مرکز نمیتونست بگه غلط کردم، منم حسن استفاده رو کردم و شوهرش رو راحت کردم... 

 

نمیدونم چه مرگشونه، این چندمین زنیه که شوهره بچه میخواد زنه نمیخواد؛ یعتی احمق تر ازین زن ها جایی ندیدم و اصلا نمیشه تصور کرد.

 

الان باز یه عده میان میگن خب یه مردایی هم هستن بچه نمیخوان، الان من راجع به اون احمق ها هم حرف نمیزنم، راجع به این جماعت نادون حرف میزنم.

۱۹ شهریور ۰۳ ، ۰۷:۴۲ ۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۷
این جانب

اصل و باطل

همین الان از پنجره اتاق سرم رو بیرون بردم دیدم جلوی در مسجد جمع شدن، خواستم زنگ بزنم به پلیس نکنه دزدن، دقت کردم دیدم یه تعدادی زن و بچه ن ... 

یاد یه اتفاق واسه چند شب پیش افتادم که بچه خردسال من چند روز پیش دم دمای غروب عصبانی از مجلس روضه مسجد محل اومد خونه و به من با عصبانیت تمام گفت بابایی این زنا روضه تموم میشه وای نمیستن نماز بخونن ... من حتی به خانم جلسه ای گفتم به زنا بگه نرن واسه نماز بمونن ولی خانمه هیچی نگفت منم عصبانی شدم سر زن ها داد زدم وایسین واسه نماز دیگه ...

 

یا مطلب اون پسره که نماز نمیخوند ولی کلی عاشق رفتن اربعین بود، یا مراسم عزاداری ای که حتی یک چندمشون اهل نماز نیستن ولی تا دلت بخواد قائلن به اینکه عزاداری واجبه، گناه ها رو پاک میکنه درحالی که تره واسه حجاب و نماز خورد نمیکنن، سگ بغل میکنن، سیگار و قلیون میکشن، سر هم کلاه میذارن و راحت دروغ میگن و...

 

خدایا من لااقل تو اعتقاد و کمی تو عمل ازین دسته نیستم، خدایا من واسه کوبوندن در مسجد جایگاهی قائل نیستم، چندم ماه صفر رو خوش یمن واسه خرید نمیدونم، خدایا من حتی واسه عزاداری هم جایگاهی قائل نیستم ولی واسه احکام مسلم ت حتی اگه عمل هم نکنم جایگاه و ارزش قائلم !

۱۵ شهریور ۰۳ ، ۰۰:۲۷ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
این جانب

مقام، پول، ازدواج؛ سه عامل تغییر

آدم ها تغییر میکنن، این حرف رو خیلی جاها دیدیم، مثال های زیادی تو ذهن خودم دارم که میتونم یاد کنم ازشون ولی دوست دارم دسته بندی شون کنم و از چند تاعامل مهم تغییر تو آدم ها حرف بزنم

 

 

 

اولین چیزی که آدم ها رو عوض میکنه، جایگاه و کار و میزه؛ دقت کردین خیلی از آدم ها وقتی میرن پشت میز زمین تا آسمون با این ور میز عوض میشن  خیلی ها وقتی جایگاه و مقامی پیدا میکنن اینطورن ... 

 

دومین چیز پوله، بله پول؛ لامصب یکی از قدرتمند ترین چیزایی که آدم‌ها رو تغییر میده پوله، کافیه یکم پولدار بشن و یه محله بالاتر برن و سطح اقتصادی‌شون بالاتر بره کلا هوا برشون میداره و عوض میشن

 

سومین چیزی که آدم ها رو عوض میکنه ازدواجه، طرف تا قبل ازدواج و مجردی له له شوهر بوده و هزار جا نذر و نیاز میکرده که یه کچل کوتوله ای هم شده بیاد اینو بگیره، حالا که شوهر کرده کلا عوض میشه و شوهرش اگه سوارکار اسب سفید خوشبختی هم باشه میگه پیاده شو من سوارت بشم ... واسه همینه که من به همه پسرهای مجرد توصیه میکنم اول برید ببینین پدر زنتون تو زندگیش داره لذت میبره، داره خدمت میگیره و مادر زن آیندتون احترام و عزت شوهرش رو نگه میداره یا نه، چون شما قراره در آینده یکی بشین عین پدرشوهرتون، و واسه همین ادا و اصول قبل از ازدواج نامزدتون رو کلا براش تره هم خورد نکنین چوم مطمئن باشین اون دختر بعد از ازدواج یه نسخه خیلی داغون تر از مادرش واسه باباش برای شما خواهد شد 

 

چیزای دیگه ای هم هست، الان اینا به ذهنم رسید، اگه چیزی به ذهنتون میرسه اضافه

۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۱:۵۵ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۶
این جانب

کابینه

به نظرم مساله مهم کابینه به اصطلاح وفاق ملی اینه که یه گروه وزرا رو که بیشتر نقش خدماتی دارن، عین وزارت دادگستری، نیرو و امثال این و بذل و بخشش کرده و متعادل های این ور رو داده تا دهن برخی رو ببنده 

 

ولی وزارت خونه های مهم و اثرگذار مثل نفت، تعاون و کار، اقتصاد، برنامه و بودجه و حتی بهداشت و کشاورزی رو دقیقا رادیکال ترین های چپ رو گذاشته...

 

 

 

آقایون خیلی زرنگ تر ازین حرفان، حتی اومدن و رفتن ظریف هم بیشتر شبیه بازی زرگری میمونه تا یه قهر و آشتی  واقعی!

 

البته مسئولیت تبعات این مدیران درس پس داده با کسایی هست که انتخابشون کردن، همون اکثریتی که لا ... و لا ... خطاب شدن همیشه!

 

** یکی از نکات جالب رای اعتماد وزیران به این کابینه تغییر موضع و ثبات موضع برخی از نمایندگانه، نمونه بارزش شمس الدین حسینی وزیر سابق اقتصاد در تغییر موضعی خیلی آشکار و بنیادین از تیم کاملا فشل و مساله دار اقتصادی دولت حمایت جانانه میکنه و ازون طرف ثابتی بسیار اصولی و درست نقدهای خودش رو همون جور که این سالها کرده دوباره مطرح میکنه؛ به نظر من هم باید بر اون مرزها و معیارهایی که مارو با خائنین به وطن، هدردهندگان و حیف کنندگان فرصت ها در یک سمت میدونه و دلسوزان و طرفداران و حامیانش جدا مرگ فرستاد!

 

به قول رسانه های خودفروخته مجلس حداقلی به دولت وفاق ملی رای اعتماد داد!

۲۸ مرداد ۰۳ ، ۲۱:۲۷ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
این جانب

پوست شکلات

تو ایام حج، اعتقادم این بود که داغون ترین آدم اونجا خودم بودم ولی از طرفی هم حس میکنم خدا بیشتر از همممممممه اونها به من لطف و عنایت و رحمت داشت، راستش واسه این داستانی که براتون تعریف میخوام بکنم حس میکنم هیشکی از من بیشتر از ایام حج امسال بهره نبرد:

 

هفته های آخر حضورم تو مکه نیت کردم چند روزی در مسجد الحرام معتکف بشم، شب دوم بود که حال خوبی داشتم و حدودای ساعت ۲ نصفه شب پاشدم برم نماز شب بخونم، تو رکعت ۱۰ نماز شفع بودم نیت کردم تو قنوتم ۱۰۰ نفر رو دعا کنم ...

فکر کنم حدودای بیست جزئی هم تو اون سه روز قرآن خوندم، مخصوصا نصفه شبها، تقریبا نزدیک بود به مقام محمود نائل بشم، کلی هم طواف کردم و همونجا هم صدقه میدادم و ...

یعنی رسما هم عاکف بودم، هم طائف بودم، هم مستغفرین فی الاسحار بودم و هم منفقین و هم متهجدین من الیل و کلا هر چیزی که از اعمال عالی انسان میتونست داشته باشه رو داشتم درو میکردم ...

 

داشتم میگفتم ازون صد نفری که داشتم دعا میکردم فکر کنم به ۸۰ اینا رسیدم، چون تقریبا دونه های آخر تسبیح بود، دقیقا پشت مقام حضرت ابراهیم و تو صحن مسجد الحرام... یکهو دیدم یه خانمی با روسری ای با گلهای درشت و یه مانتو عبایی اومد جلوی من صندلی گذاشت نشست قرآن خوندن ...

 

تو کسری از ثانیه تو دلم وسوسه شدم کاش با این خانمه بتونم سر حرف و باز کنم و یکم باهم باشیم، بعد بلافاصله به خودم نهیب زدم گفتم ولش کن بابا من زن و بچه دارم برفرض هم بخوام رابطه ای برقرار کنم یه مدت کوتاهه اونم با هول و فضیحت ولش کن بابا، تو همون ثانیه ای که وسوسه شدم پرونده شو بستم و دیگه بهش فکر نکردم....

 

قنوت نماز شفع رو با تموم شدن اون صد نفر تموم کردم و سلام دادم و گفتم یه چند صفحه قرآن بخونم و بعدا نماز وتر و بخونم ....البته بگم اون ساعت و اونجایی که نشسته بودم نه خیلی خلوت بود نه خیلی شلوغ، تقریبا  هر یکی دو متر آدم نشسته بود ...

 

آره داشتم میگفتم داشتم قرآن میخوندم که یکهو همون خانمه برگشت و به سمت من شکلات تعارف کرد، من یه شکلات برداشتم و فقط یه لبخند زدم و تشکر کردم، شکلات خوردم، ولی پوستشو نگه داشتم ...از کیفی که داشت و لباساش معلوم نبود ایرانیه یا نیست ولی کلی ذهن منو به خودش درگیر کرد، هی این دست اون دست کردم منم بهش از کیفم چیزی تعارف کنم و سر صحبت و باز کنم اما غرورم اجازه نداد و هی میگفتم در شآن تو نیست و نباید خودتو کوچیک کنی، اون زنه تو نباید بیافتی دنبالش و ازین حرفا ... تو این فکرا بودم که پاشد و از جلوی من رفت، منم بدون اینکه نگاهش کنم کار خودمو میکردم ...

چند دیقه ای همونجور بودم ولی دیگه طاقت نیاوردم پاشدم برم دنبالش ک دیدم رفته و نیست چند ساعتی همه جا رو چشم چشم کردم اما نبود....

تا اذان صبح همه ش دنبالش بودم، البته تابلو نه ها ولی دلم دنبالش بود چشمم می‌گشت... 

 

نماز صبح رو شروع کردم ولی بازم حسرت اینکه چه فرصتی رو از دست دادم میخوردم که یکهو اواسط رکعت دوم نماز صبح به خودم اومدم که خاااااااااااااک بر سرت حاجی! وسط اعتکاف تو مسجدالحرام، وسط نماز شب خوندن، دلت رو با یه پوست شکلات بدزدن و تو اندازه یه پوست شکلاتم بهت اعتباری نیست...

 

حقیقتا اگر این سفرم هیج ثمری نداشت و فقط همین یه تلنگر ره آورد سفرم بود باید هزارهزار بار از خدا شاکر میبودم و واقعا حس میکنم هیچ کسی اندازه من آورده از حج نداره و خدا لطف خاص ش رو شامل حال من کرد و خوب بهم فهموند که بدون خدا هیچی نیستم!

۱۳ مرداد ۰۳ ، ۰۸:۴۶ ۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۳
این جانب

گزارش یک جشن

با سلام و عرض ادب و احترام 

در مقدمه عرض میکنم زبان اینجانب ناقص و الکن هم نبود مفاهیم و اتفاقات و حالاتی رو که میخوام بگم اساسا در کلام و بیان نمیگنجید و هر چیزی که میگم رو هزار هزار بار بزرگتر کنین؛ البته تا خودتون نچشید مطمئنم درکی از چیزی که میگم نخواهید داشت, ولی خب به اعتبار وصف عشق با این بیان ناقص م گوشه کوچکی رو براتون بیان میکنم:

 

اواسط خرداد بود که راهی شهر پیامبر صلوات الله علیه شدم, فوق العاده بی نظیر بود, کنار حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نماز خوندن واقعا توفیقیه که حتی اگر یک بار هم در عمر انسان رخ بده انسان رو از هررر چیزی تو دنیا بی نیاز میکنه, این دقیقا حسی بود که تو مدینه داشتم و به خدا گفتم خدا یا من هییییییییییییچی از دنیا دیگه ازت نمیخوام!

 

فکر کن موقع سلام نماز, سلام میدی السلام علیک ایها النبی و ورحمه الله و برکاته و مزار ایها النبی همین جا در چند قدمی توه, واقعا نمیدونم چطور میشه این حال رو وصف کرد....

  

نکته جالبی که مدینه داره, غربت عجیب حضرت زهراست, حتی ائمه بقیع هم بالاخره یه جایی دارن آدم یادشون میافته ولی حضرت زهرا خیلی غریب بود و روز آخر تازه من یادم افتاد و کلی با مادرم حرف زدم و واقعا بی نظیر بود.

 

فکر کن تو شهری نفس میکشی و قدم میزنی که پیامبرت سلام الله علیه قدم گذاشته و همه امامان و صحابه و زنان پیامبر و فرزندانش و اغلب اولیا بالاخره روزی اونجا بودن و نفس کشیدن و پا گذاشتن ... تصور اینکه جایی هستی که اون بزرگان اونجا بودن و من بی مقدار و بی چیز و نالایق اینجام خودش یه دنیاست و انگار همه دنیارو بهت دادن.

 

روزی که از مدینه میای بیرون, خب طبیعیه دلت تنگ بشه ولی قراره از مدینه بری یه جای خیلی بزرگتر یعنی مکه, خونه خدا؛ شوق زیارت خونه خدا دلتنگی مدینه رو التیام میده...

هر چقدر تو مدینه راحت میتونی دعا کنی تو مکه من هییچ دعاییم نیومد, با دیدن کعبه فقط من رو بهت گرفته بود, اعمال عمره تمتع م رو انجام دادم و فقط قدم میزدم, طواف کردنم فقط قدم زدن بود و همین قدم زدن البته واجب بود و هییییچ حرفی حتی از ذهنم بیرون نمیومد... اینکه میگن با دیدن کعبه سه تا آرزو و دعا مستجابه, مغز و قلبم هیچی از خدا نمیخواست, الان که فکر میکنم به نظرم از کنار کعبه بودن بالاتر هم مگه میشه خواست!

چندین روز تو مکه فقط سکوت بودم و تماشا, حرفی وسط نبود ...

 

بعد از عمره تمتع که شامل طواف و نمازش و سعی بین صفا و مروه است باید صبر میکردیم تا روز 9 ذی حجه یعنی عرفه, که بریم صحرای عرفات وقوف در عرفات یکی از اعمال حجه, تو چادرهایی که تو صحرای عرفات بنا کردن ... راستش تو عرفات هم حرفم نمیومد, فقط وقوف کرده بودم فقط ...

 

صبح روز عید قربان باید تو مشعر بین نماز صبح تا طلوع آفتاب وقوف کنیم, مشعر یه صحرای کوچیکه, که همه جمعیت حاجی ها باید روی اون صحرا بدون هیچ سقفی از نماز صبح تا طلوع آفتاب وقوف کنن و بمونن؛ مشعر واقعا صحرای محشر بود, همه حاجی ها یکدست بودن و هیچ تفاوتی بین هیچ کسی نبود و عجیییب احساس غربت و تنهایی میکردم اونجا, هیچ کس رو نمیشناختم همه رو نگاه کردم ولی انگار همه غریبه بودن ... واقعا صحرای محشری بود ...

 

روز عید قربان بعد از طلوع آفتاب باید صحرای مشعر رو ترک کنیم به سمت منا؛ 

بریم به سمت چادرهای منا, برای رمی جمرات و سنگ زدن به نماد شیطان ...

چند ساعت پیاده روی از مشعر تا منا بود و بعد از نیمچه استراحتی راهی جمرات یعنی محل سنگ زدن شدیم ... روز عید قربان فقط باید به یکی از سه نماد شیطان سنگ بزنیم,حس تنفر از شیطان حس غالب اونجاست, انگار واقعا شیطان رو میخوای زا خودت دور کنی... سنگ رو که زدیم خبر میدن گوسفند هامون رو بکشن, گوسفندهای قربانی رو که سر بریدن اطلاع میدن و بعدش باید موهامون رو از ته بتراشیم و نشون بدیم که ما بنده ایم ...از ته زدن مو حس فوق العاده بندگی و عبد بودن به آدم میده, دقیقا عین حس بردگی و بندگی میده البته بردگی الله, بندگی خدای سبحان.

 

البته دو روز بعد هم در منا هستیم و هر روز باید سه تا از نمادهای شیطان رو رجم کنیم و سنگ بزنیم و بعد از سه روز برمیگردیم کعبه و اعمال طواف حج تمتع رو انجام بدیم و طواف نسا و کلا برنامه حج تموم میشه ...

منا به لحاظ اعمال و محیط واقعا سخت بود, کلی آدم به خاطر سختی و گرما و خستگی تلف میشدن و به شدت مستعد مرگ بود, اونجا حتی میترسی نکنه بمیری, سه روز تو چادرهایی که کولر مناسب نداره و خسته ای عرق کردی و هر روز 5 کیلومتر پیاده توگرما پیاده بری و بیای و واقعا سخت بود ولی لذذذذذذت بخش ترین بخش این سفر منا بود, من هنوزم دلتنگ اون سه روز وقوف تو منام ...من هر کی و میبینم میگم همه حج یه طرف منا یه طرف, واقعا منا عالی بود ...

 

عصر روز دوم تو منا بود خیلی هوا گرم بود, واقعا داشتیم هلاک میشدیم که یهو یه ابر به اندازه صحرای منا اومد بالای سرمون و بارید ... میگن هر سال این موقع ها ابری میاد و میباره ... و نمیدونین چه لذتی داشت زیر بارون بودن تو صحرای منا ... آخ دلم هوای منا رو داره هنوز ...

 

الان که دارم اینها رو مینویسم قند تو دلم داره آب میشه, برای همه تون آروز میکنم حتما حتما حتما یه روزی مشرف بشید حج تمتع؛ حج عمره هم خوبه ها ولی تمتع یه چیز دیگه است...

 

روز آخری که از مکه داشتیم میومدیم خونه به خدا گفتم خدایا من ازت راضیم, خیلی هم راضیم, خیلی ازت ممنونم راستش تو ایامی که تو مکه بودم خیلی نمیتونستم از خدا چیزی برای خودم بخوام وقتی زبونم باز شد که به خدا گفتم خدایا تو از من چی میخوای؟؟ تو من و بنده خودت بپذیر....

 

یه چیزی که میتونم مطمئن بگم اینه که داغون ترین و روسیاه ترین آدم اون جمع من بودم ولی بیشترین بهره و هدیه و لطف رو تو اون جمع خدا به من داشت.

 

برای همه انسان ها آرزو کردم ایام حج تمتع رو درک کنه, چون هییییییییییییییییچ لذتی, نمیدونم بگم حال, نمیدونم چی بگم, بگم نعمت واقعا نمیدونم چی بگم, هیچ چیزی مزه حج تمتع رو نمیده واقعا عین جشن بود یه جشن استثنایی و منحصر به فرد... خدا روزی تون بکنه ان شالله 

 

 

۲۷ تیر ۰۳ ، ۰۸:۲۰ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
این جانب

باورم نمیشه!

کمتر از یک ماهه اینجام و هنوزم هر بار تو صحن مسجد الحرام و درست رو به روی کعبه که قرار میگیرم همه ش به خدا میگم من اینجا چی کار میکنم؟؟!!

هنوزم باورم نشده کنار کعبه خدا راهم داده!

من رو سیاه سراپا تقصیر و گناه و خطا کجا، اینجا کجا

 

حقیقتا و از عمق جان برای همه آدم های دنیا آرزو میکنم همچین سفری رو تجربه کنن، ان شاالله خدا روزی و قسمت شما و همه عزیزاتون کنه

 

برای همه تون دعا کردم، برای کشورم دعا کردم که انتخاب درستی رو مردم انجام بدن، برای دنیا دعا کردم که آرامش و ایمان و امنیت حکم فرما بشه، برای همه اموات که در جوار حضرت رحمن مغفور باشن ....

۰۷ تیر ۰۳ ، ۱۶:۳۶ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۴
این جانب

اینترنت رایگان ۲

امروز ظهر حرم بودم

جای همه تون خالی

 

از خیلی ها برای رفتن خداحافظی کردم و طلب حلالیت کردم

بیشتریا بخشیدن و زبونی هم که شده حلال کردن یکی دوتا هم بودن که هنوز تو توهم خودحق پنداری بودن و به جای حلال کردن تازه فحاشی کردن، خب توقع بیشتری ازشون نبود

 

به هرحال جای همه تون خالی، واقعا خیلی جای خوبیه 

 

این یادداشت رو با اینترنت رایگان یکی از هتل ها تو مدینه النبی براتون منتشر میکنم

از همه تون حلالیت میخوام و دعا گوی همه تون هستم 

خدا قسمت همه تون کنه

 

عجب جای بی نظیریه، در حین کثرت و تعدد رنگها، پوشش ها و حتی برخی خرده عقیده ها وحدت رو میتونی واضح لمس کنی و چقدر توحید اینجا عیانه ...

خدا قسمت و روزی همه تون بکنه از صمیم قلب آرزو میکنم برای همه مون

۱۲ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۲۲ ۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۳
این جانب