عروسی

جاتون خالی دیشب رفته بودیم عروسی یکی از اقوام عیال؛ خب من تقریبا هیشکی و نمیشناسم و بهتره بگم صمیمی نیستم, نشستم سر جام یه موز خوردم دو سه تا شیرینی

 

خب دی جی خیلی خوب بود, خوشم اومد, کردی ش عالی بود, ترکی ش هم خوب بود, یه دستم مازندرانی گذاشت خیلی حال داد, یه پسره بود خیلی فعال بود همه ش و درست میرقصید ...

ولی چون غریب بودم اصلا بالا نرفتم و خیلی زودم حدودای ساعت 9 و نیم تموم شد ...

به قول معروف قر تو کمرم موند! (یادش بخیر عروسی دوست خواهرم بود, چون دور بود منم باهاشون رفته بودم البته خانوادگی دعوت کرده بودن, جوون بودم دیگه انقدر رقصیده بودم تو اون همه غریبه دوست همشیره کلی از من تشکر کرده بود و گفته بود اگه فلانی یعنی من نبودم مجلس مردونه کلا به قهقرا میرفت خخخخخ)

 

یادمه جوون تر که بودم همیشه حاج خانوم دو دست لباس برام میاوردن تو عروسی ها, وسط مجلس یه دست شبم خونه عروس داماد یه دست دیگه عوض میکردم چون خیس خالی میشد... یادش به یخیر, آدم پا به سن که میذاره دیگه ذوق و حال این چیزا رو نداره ...

 

مادر بزرگ داماد دو سه ماه پیش فوت کرده بود و دایی های داماد نیومده بودن, راستش من خودم یادمه پدرم که مرحوم شدن عمه م میخواستن عروسی پسرشون رو به هم بزنن, همگی خانواده ضمن مخالفت با این کار اتفاقا عروسیشون هم رفتیم چون میدونستیم روح پدرمم از این وصلت خوشحاله و دلیلی نداره دلتنگی و غصه فراغ ما از پدر شادی از دیگران بگیره و سوای شادی وصلت رو به تاخیر بندازه ... تازشم عمه م درسته عزادار برادرشه ولی برای پسرشم ذوق داره چرا باید ذوقش رو کور کنه.

 

هدفم از نوشتن این یادداشت ضمن تجدید خاطرات شیرین و آرزوی خوش بختی و عاقبت به خیری واسه همه جوان ها و پیدا کردن زوج مناسب برای مجردها و... میخواستم اینو بگم, من خودم دو دست کت شلوار مجلسی دارم که تو ده دوازده سال گذشته یکی در میون مجالس یکی ش رو میپوشم, فقط کراوات عوض میکنم اونم مناسب فضا و حوصله؛ این سری با کلی دعوا و بحث و اقناع سازی و مظلوم نمایی تونستم بالاخره عیال رو هم مجاب کنم که لباس جدید برای دو ساعت نخره و یه لباس مجلسی از لباس های قبلش رو استفاده کنه, واقعا نمیفهمم هررررررررررررررررررررررر بار باید چند میلیون بدم یه لباس بخره که فقط دو ساعت بپوشه و بذاره کنار و مراسم بعد لباس جدید!!

مسخره است به خدا !

چی میشه لباس تکراری بپوشن این زنا, چرا با این تفکرات و رسوم احمقانه مخارج سنگین دست شوهرا و پدرا میذارید که مردها عزا بگیرن عروسی یکی از فامیل اینا باید پولشون رو هدر بدن و مخارج سنگین بیافته رو دوششون؛ حالا من دارم میتونم بخرم دیگران شاید نداشته باشن چرا باید به این فکر زنانه احقمانه دامن بزنم؟؟ 

تازه از این تفکر احمقانه زنانه بالا تر اینه که مگه منم احمقم که یه چیزی بخرم که دو ساعت مصرفشه و بعدش باید بندازم بره!؟؟ این اوج بلاهت و حماقته!

 

مطالب مرتبط:

عروسی یک آخوند

امشب دل من هوس رطب کرده!

 

پی نوشت مهم:

با توجه به منفی مطالب مرتبط قبلی میشه دوستانی که میخوان منفی بزنن حالا شناس یا ناشناس دلیلش رو بگن.

 

۱۷ آبان ۰۲ ، ۱۳:۰۳ ۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۴
این جانب

عادی شد, نه!؟

دیروز چند صد تا کشته شدن

روز قبلش هم چند صد نفر زن و بچه و پیر و جوون کشته شدن

با بمب های امریکایی...

به نظرم دیگه عادی شده!

بازم تاکید میکنم جنگ و سیاست قواعد خودش رو داره و ماها چیزهای پشت پرده رو خبر نداریم, ولی الان نمیخوام تحلیلی و جامع و عمیق به مساله کشتار وحشیانه فلسطینیان توسط امریکا و سگ قلاده پاره کرده ش اسرائیل بپردازم, اونها موضع روشنی دارن, میخوام کمی از خودمون بگم.

 

دقت کردین یک و نیم میلیارد مسلمون و ده ها کشور مسلمون قدرت مند حتی نتونستن یه قطعنامه آبکی علیه اسرائیل تو مجامع بین المللی صادر کنن

 

از اون بالاتر دقت کردین از همین کشورهای اسلامی آذوقه و مهمات وسوخت داره به اسرائیل صادر میشه!!

 

از اون بدتر هییییییییییییییییچ اتحادی بین مسلمون ها در برخورد سخت با اسرائیل و امریکیا وجود نداره و همه وسط تیکه تیکه شدن بچه های بیگناه دنبال راه حل دیپلماتیک هستن, امریکا و اینگیلیس و فرانسه و امثال این رهبرانشون رو فرستادن اسرائیل با وعده حمایت.. دریغ از یه نفر و یه حمایت از کشور های مسلمون که ما براتون سلاح میفرستیم تا از خودتون دفاع کنین, لااقل حرفشو بزنین از چی میترسین از تبعات بین المللی ش, چرا اونها از این تبعات نیمترسن و باهم تو ظلمشون متحدن!؟؟!؟!

 

یه عده دیگه دل خوش کردن هیمنه اسرائیل داره از بین میره, در حالی که نمیبینن هر روز صدها کودک داره پر پر میشه... (مگه حاج قاسم رو زدن ما چی کار کردیم, خب منم جای اونا بودم میکشتم که نسل مسلمونا منقرض شه چون مطمئنا مسلمونا کاری نخواهند کرد)

 

به چیزهای کوچیکی دل خوشیم و عزیزانمون هر روز دارن از بین میرن و ما دست روی دست گذاشتیم و نهایتا دو تا خمپاره انداختیم!

 

بازم ماشالله به غیرت حوثی های یمن, بازم اونا از اون راه دور چند تا موشک زدن, هر چند, موشک های امریکایی کجا مشوک های یمنی کجا! اون یکی در جا 500 نفر رو تیکه تیکه میکنه, این یکی باعث سوختن و جراحت چند ماشین و نفر میشه ...

 

خیلی ها منتظر صحبت های سیدحسن نصر الله بودن؛ یه عده که میگن ابهام بیشتر شد و اسرائیل رو هوا مونده, در حالی که اسرائیل داره هر روز میکشه, و ما دلخوشیم فکر میکنیم اسرائیل رو هوا نگه داشتیم!!!

 

من هر روز دارم به این فکر میکنم الان چند تا بچه شهید شدن, الان چند انسان توسط اسرائیل کشته شدن و چرا کسی چلوی این شیطان رو نمیگیره!

نمیدونم کی و چطوری قراره این وحشی دد منش متوقف بشه ولی هر چی که هست, من در خودم احساس بی غیرتی و بی عرضگی دارم, نمیدونم!

 

با همه این بی غیرتی ها و تشتت و فشل بودن کشورهای مسلمان, از همه بالاتر ایمان و عقیده راسخ اهالی غزه برام شگفت آور بود, زیر بمباران بی رحمانه اسرائیلی امریکایی بازم از خدا میگن و قران و تکبیر به لب دارن ... ایمان داشتن تو این شرایط سخت نشونه مومن بودن, نه اینکه تا تقی به توقی میخوره عالم و آدم و زمین و زمان و همه بالا پائین رو یه عده به فحش میکشن!

۱۳ آبان ۰۲ ، ۱۱:۱۱ ۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
این جانب

تو زمین کی بازی می کنیم؟؟

تو هر پدیده ای تو عالم هر چقدرم که بد باشه, چیزهای خوبی میشه ازش در آورد؛ همین جنایات اسرائیل علیه مردم غزه و فلسطین نکات خوبی رو میتونه برامون روشن کنه, علاقه مندم یه چند تا چیز در موردش بگم:

 

 

 

  1. جنایت های رژیم اسرائیل بر هیچ کسی پوشیده نیست, به قدری که حتی دبیرکل سازمان ملل هم دیگه نمیتونه خودش رو کنترل کنه, تازه فرض هم کنیم اون 500 نفر بیمارستان کار اسرائیل نبوده باقی اون ۶ هزار نفر و چند هزار کودک چی؟ اونم کار اسرائیل نبوده؟؟
  2. جامعه بین الملل, شورای امنیت, به خصوص دولت های غربی نشون دادن که مردن و کشته شدن کودکان و حقوق بشر واسه شون هیییییییییییچ ارزش و جایگاهی نداره و تحقیقا هر ادعایی در خصوص حقوق بشر یه دروغ بزرگه برای حفظ منافعشون؛ تفاوت برخورد ها و عکس العمل ها نسبت به دو جنگ جاری و طرفداری از طرف های جنگ رو ببینین! حجم کمک های سیاسی نظامی و مالی امرکیا و انگلیس و فرانسه و...به نفع اسراییل شاهد این مدعاست. آیا اونها نمیبینن کودکان دارن کشته میشن, ببینین از یه کودک و تصادفی کشته شدن حرف نمیزنما از ۲ هزار و خورده ای کودک دارم حرف میزنم که هر روز دارن کشته میشن, از کودکانی که قبل از طوفان الاقصی هر روز کشته میشدن!
  3. از دولت های اسلامی حرفی نمیزنم چون واقعا حالم به هم میخوره هیچ وحدتی بینشون نیست و همگی متفرق دارن محکوم میکنن و بعضیا هم از توبره میخورن هم از آخور عین ترکیه, هر چند عکس العمل ها بعد از بمباران بیمارستان کمی شفاف و درست تر شد ولی بازم واقعا این عدم وحدت بین کشورهای مسلمان واقعا غیر قابل قبوله در حالی که دولت های حامی کودک کشی همه هم پیمان و متحد باهم هستن(هرچند ظاهری)
  4. ملت ها واقعا مثل همیشه خوب بودن ولی چه فایده ملتی که حکومتش خائن و جانی و ترسو باشه ملت بیچاره ایه
  5. مهم تر از همه اونهایی که با دیدن هزاران کودک و زنی که کشته میشن و هنوزم خیلی ملوس و ممتنع به جنگ نه میگن و مشخص و صریح نمیگن مرگ بر اسرائیل واقعا برام عجیبن, عین روز روشنه که اسرائیل و امریکا و اروپا دارن جنایت میکنن ولی به عده کلی و مبهم راجع به بانیان جنگ و نفس بد بودن جنگ ها حرف میزنن. اینها هم یک جوری حامیان زیرپوستی همین جنایتکاران هستن.
  6. تو مقاطع مختلفی از تاریخ سیاسی این مملکت بارها دیدم رژیم کودک کش اسراییل از کارهایی تو کشور خودمون حمایت کرده, آیا وقت اون نرسیده وقتی دیدم کاری مورد تائید اسرائیله یه تجدید نظر در خصوص درستی یا غلطی اون کار بکنیم؟؟ با خودمون تا حالا فکر کردیم ما تو کدوم زمین داریم بازی میکنیم؟؟؟ تو زمینی که مورد تائید اسرائیله یا تو زمینی که مورد خصم و کینه اسرائیله!؟

دو روز دیگه سالگرد شهادت آرمان عزیز و همین ایام سالگرد شهادت ده ها نفر از عزیزانمون بوده که اسرائیل از شهادتشون شاد شد و حتی فوت عده ای که تحریک شده بودن و خونشون بی دلیل پایمال شد, یادمون باشه اسرائیل از فوت اتفاقی اون دختره هم خوشحال شد از اینکه یه عده آدم خائن و نادون دنباله روی کردن, حمایت کردن, فحش دادن, بوق زدن, تائید کردن، شعار دادن، سکوت کردن، حق دادن و از این قبیل، حتی اونهایی که الان با بی‌حجابی عامدانه و لجوجانه شون دارن همون اهداف اسرائیل رو همراهی میکنن و همون کاری رو میکنن که اسرائیل دوست داره، تو جنایت هایی که اتفاق افتاد و خون های بیگناهانی که ریخته شد سهیم هستن, هر کسی به اندازه میزان حمایت و همراهیش با خواست و مطلوب اسرائیل و امریکا تو قتل اون کودکان سهیمه چه قبول کنه چه نکنه!

 

× ایمان مردم غزه رو میبینین؟ آیا ما هم مثل اونها ایمان قوی و مستحکم داریم؟؟

 

مطالب مرتبط:

آرمان عزیز

قورباغه های هفت تیرکش

۰۴ آبان ۰۲ ، ۲۳:۱۸ ۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
این جانب

عروس های اسدالله خان

این روزا ساعت 9 شب شبکه آی فیلم مجموعه پدرسالار رو داره پخش میکنه, واقعا خاطره انگیز و دوست داشتنیه ...

 

چقدر من از اون دو تا عروس اسدالله خان همون موقع حرص خوردم, یکی خودخواه و لجباز و بی ملاحظه, اون یکی هم فتنه و آتش بیار و نمک نشناس و آبزیرکاه؛ از اون خواهر زن حسود و کینه ای که چشم نداشت شوهر خواهرش و البته خواهرش یه روز خوش ببینن؛

و با نهایت تاسف دیدیم و میبینیم که یه عروس بد میتونه یه خانواده رو به هم بریزه!

 

علاقه و ارادت من به عروس ها از همون موقع ها شکل گرفت! 

 ازونجا که مصادیق زیادی از این نوع عروس ها رو هم تو اطراف مون میدیدم و همه مون دیدیدم, از همون موقع فهمیدم زن در مقام خواهر و مادر و دختر خیلی خوبه ولی وقتی در مقام عروس و همسر میاد میشه بلای جان!

البته همونطور که عروس دختر نمیشه, داماد هم پسر نمیشه ها و بالاخره یه جایی زهر خودش و غریبه بودن خودش رو نشون خواهد داد.

 

خیلی از عروس ها از مادرشوهرهاشون حرف میزنن در حالی که خود عروسه آیا همون رفتار و توقع و عکس العمل رو با مادر و خانواده خودش هم داره یا داشته؟؟


من در برخورد با عروس های خودخواه, فتنه و طلبکار و نمک نشناس همیشه دعا میکنم خدا یه پسر بهش بده, بعدش یه روز یه عروس عین خودش نصیبش بشه, تا بفهمه پسری رو از مادرش گرفتن و تمامش رو مال خودش دونستن و همیشه طلبکار بودن و احترام و کرنش نکردن به خانواده داماد و مادر شوهر یعنی چی!

 

+ یه بعدا نوشت دارم که بعدا خواهم گفت!

۰۱ آبان ۰۲ ، ۱۴:۲۱ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۳
این جانب

موشک جواب موشک!

با توئیت

با پست و استوری

با بیانیه

با تظاهرات

با شعار

با مذاکره

با این چیزا درست نمیشه...

جواب موشک، موشکه!

جواب خون، خونه!

جواب کشتن، قصاصه...

 

وقتی حاج قاسم رو زدن، رهبری گفتن باید قوی شیم، من اینو میفهمم، نمیشه با ضعف جلوی قدرتمند پیش رفت باید قوی شد، الان که نزدیک قله ایم چرا کاری نمیکنیم؟؟؟

الان که قدرت موشکی و پهپادی داریم چرا کاری نمیکنیم؟؟؟

 

میدونم باید صبر کنم، میدونم باید به حرف بزرگان سیاسی اعتماد کنم چون اونها چیزایی میدونن که من خبر و تحلیلی ازش ندارم، میدونما ولی دلم طاقت نداره، از صبح پر از خشم و اشک م، بند نمیاد، آروم نمیشه...

نمیدونم چی کار کنم، هیشکی هم هیچ کاری نمیکنه جز مذاکره و بیانیه و ...

 

امروز میدون انقلاب بودم همه با شعر اون آقاهه که شعر خوند، خیلی هم کوتاه بود اشک ریختن و خشم داشتن ولی چه فایده، مرهمی نداشتیم که به هم بدیم و کاری جز صبر ازمون بر نمیاد...

به خودمم فکر میکنم میگم من نه توان و جرات جنگیدن دارم، نه کار امدادی و پزشکی دارم، تازه اگه نیرو بخوان من به چه دردی میخوام بخورم، هیچ هنر و تخصص به درد بخوری ندارم :(

 

 

خدایا، به هیییییچ کسی امیدی نیست، جز خودت!

خودت یه کاری کن!

 

۲۶ مهر ۰۲ ، ۲۱:۳۹ ۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۲
این جانب

دو آیه از قرآن

امروز آخوند مسجد دید همه برافروخته و خشمگینیم دو تا آیه قران برامون خوند, خیلی خوب بود, گفتم باهاتون به اشتراک بذارم, تا حالا این آیات رو ندیده بودم: 75 و 76 سوره مبارکه نساء

 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا ﴿٧٥﴾

شما را چه شده که در راه خدا و مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید؟

آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. (۷۵)

 

الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ ۖ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا ﴿٧٦﴾

آنان که ایمان آورده اند، در راه خدا می جنگند؛ و کسانی که کافر شده اند، در راه طاغوت می جنگند. پس شما با یاران شیطان بجنگید، که یقیناً نیرنگ و توطئه شیطان سست و بی پایه است. (۷۶)

 

 

+چقدر قران خوب و محشره ... همین چند دقیقه پیش بایدن گفته فکر میکنه حماس بیمارستان رو بمباران کرده و امریکا در کنار اسرائیل ایستاده!

شیطان بززرگ داره کید میکنه که این جنایت رو بندازه گردن طرف مقابل ... 

 

بعد یه عده جیره خور و کاسه لیس و غرب پرست این چیزا رو ته ذهنشون داشته باشن هر وقت دیدن آمریکا و اسرائیل از چیزی حمایت کردن یه ذره شک کنن که اونها شیطانن و همیشه دارن دروغ میگن.

۲۶ مهر ۰۲ ، ۱۲:۵۲ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
این جانب

جنایت کاران بزرگ عصر جدید

امریکا، فرانسه و انگلستان امروز پیشنویس قطعنامه شورای امنیت۱ برای آتش بس تو غزه رو  وتو کردن، ۶ تا کشور رای ممتنع دادن...

 

ده دوازده روزه بمب های ساخت آمریکا داری خونه ها رو نابود و زن بچه فلسطینی رو قتل عام میکنن و ما همینجور ساکت نشستیم

 

واقعا با دیدن صحنه های جنایت آمریکا، چرا هیچ کاری نمیکنیم، چرا موشک نمی‌زنیم چرا نیرو اعزام نمی‌کنیم،  چرا چرا ...

 

امریکا و مزدوراش، اروپا و نوکران و کاسه لیس هاش و حامیان اونها و ساکتین این جنگ همه در این جنایت سهم دارن، تا برسه به اونهایی که واسه یه سطل ماست خودشون و جر دادن و واسه سوختن و تیکه تیکه شدن زن و بچه مردم به دست موشک ها و حمایت های آمریکایی و اروپایی لال شدن هم تو این جنایت سهم دارن 

 

 

 

۱ این قطعنامه 9 رای موافق لازم را دریافت نکرد. علاوه بر روسیه، چهار کشور چین، امارات، گابن و موزامبیک از آن حمایت کردند. ولی این سند با مخالفت ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و ژاپن مواجه شد. شش کشور دیگر عضو شورای امنیت- آلبانی، برزیل، غنا، مالت، سوئیس و اکوادور - به آن رای ممتنع دادند.

 

+

همین چند لحظه پیش رژیم جنایتکار و کودک کش اسرائیل بمب آمریکایی انداخته بیمارستانی تو غزه و حداقل 1000 نفر کشته شدن، باورتون میشه؟؟

هزاااااااار نفر 

بعد هیچ کدوم از دولت های بی عرضه و بی غیرت مسلمون هیچ کاری نمیکنن!

جمهوری اسلامی این همه موشک داره، نگه داشته واسه کی؟؟؟

بزن آقا بزن حیفا و تل‌آویو رو با خاک یکسان کن، مرگ یه بار شیون یه بار

از ایران نمیزنی از سوریه بزن از لبنان بزن

پهپاد ساختی واسه کی؟؟؟؟؟

 

 

نمیدونم چطور میشه امشب خوابید، چطور امشب میشه نمرد و زنده موند

 

قوله تعالی:

﴿وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ﴾ (الشعراء: ۲۲۷)

۲۵ مهر ۰۲ ، ۲۱:۰۳ ۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
این جانب

بچه های کوچولوی من!

دیشب دیر رسیدم خونه, بچه خواب بود, رفتم روش و بوسیدم و نگاه کردم دیدم داره نفس میکشه خیالم راحت شد خوبه ...

 

اومدم تلویزیون رو روشن کردم جنایت های کودک کشی رژیم اسرائیل رو نشون میداد, یهو یه ترس و غصه بزرگی منو گرفت, با خودم گفتم اگه من جای اون پدری بودم که بچه کوچولوش رو بهتره بگم جنازه بچه ش رو بهش میدن چی کار میکردم!

 

همین الانم با هر عکس و فیلمی که میبینیم حس میکنم بچه خودم رو از دست دادم ...

 

غم بزرگی تو سینه دارم برای اینکه کاری از دستم بر نمیاد جلوی این ظلم بزرگ و آشکار رو بگیرم.

نمیتونم درک کنم پدران این بچه ها چی کشیدن فقط از خدا میخوام خدا بهشون صبر بده و ریشه ظالمین رو از بیخ بکنه, هم ریشه ظالمین هم طرفداران ظالم و هم ساکتین این ظلم!

:((

 

14020724000010_Test_PhotoN.jpg (745×375)

 

۲۴ مهر ۰۲ ، ۱۴:۱۰ ۲ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
این جانب

ترسوهای کودک کش

دنیای سیاست دنیای پیچیده ایه, دنیای فکر و تحلیل و دوراندیشیه ...مثل بازی شطرنج باید چندتا حرکت بعدی طرف مقابل رو هم پیش بینی کرد ...

 

شاید اگه کمی جوون تر بودم, به واسطه شر و شور جوونی اگه دست من بود حکم میدادم که چند تا موشک از سوریه و لبنان به تلاویو بزنن و نیروی زمینی گسیل کنن از سمت بلندی های جولان و همزمان شمال فلسطین و حمله همه جانبه شروع کنن ولی خب سیاست چیز دیگه ای میگه, تو سیاست دنبال بهینه ترین حالت میگردن, کمترین تلفات برای بیشترین دست آورد

هرچند این صبوری سیاسی هم یه جایی به سر میاد به نظرم...

 

برای بجه های غزه, برای زنان و مردان غزه و فسلطین که این کشتار رو هفتاد و پنج ساله دارن تجربه میکنن خیلی ناراحتم ولی نمیدونم چیکار کنم, کاری از دستم بر نمیاد ... ولی آرزو میکنم و البته مطمئنم این اسرائیل کودک کش بالاخره به دست یکی از این کودکان نابود خواهد شد ان شا الله/.

 

جالبه این قوم وحشی در طول تاریخ همیشه یک مدل توحش داشتن, همیشه اهل کشتن آدم های مظلوم و بی دفاع بودن و جرات جنگیدن رو در رو نداشتن و همیشه در حال خیانت و فتنه بودن, از جنایت های مجاهدین خلق گرفته تا جنایات اغتشاشات اخیر تو کشتن امثال شهید آرمان و شهید عجمیان تا کشتن بچه ها تو شاه چراغ و داعش و الانم تو فلسطین و کشتن زن و بچه بیگناه ... تا برسه به شمر و خولی و یزید

و جالبه همه چیز رو وارونه میخوان جلوه بدن, جای ظالم و مظلوم رو عوض کنن و ... غافل از اینکه حق پوشوندنی نیست.

 

این روزها دارم خیلی به این فکر میکنم که به قول شهید مطهری باید شمر و یزید زمانمون رو بشناسیم و یادمون باشه امام حسین زمانمون الان کجاست که بریم کمکش و یزید زمانمون کیه که علیه ش موضع داشته باشیم و براش نوکری و مزدوری نکنیم!

۲۲ مهر ۰۲ ، ۱۳:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۲
این جانب

این کجا و آن کجا !

دیروز موقع نهار خوردن یکی از همکاران گفت که دلم برای کشته شدگان این جنگ میسوزه و جنگ چه چیز بدیه و همش کشت و کشتار آدم های بیگناه ...

 

یکی از بچه ها عصبانی شد و گفت تو چقدر آدم ِ (قطعا بی شعور و گاو منظورش بود ولی گفت) بی فکری!

 

بعد از اینکه یکم جر و بحث شد بهش گفتم اولا اونی که تجاوز کرده و بچه های و نوجوون های فلسطینی رو 70 ساله هر روز داره میکشه و بهشون میخنده اسرائیله, اینا 70 سال ظلم و غارت و تجاوز و قتل دیدن حالا میخوان تلافی کنن, تازه همه اینا به کنار اونی که در مقابل کفر و ظلم وایمیسه اگه کشته بشه شهید میشه و زنده است, اینو خدا گفته ها, آخوندا از خودشون در نیاوردن و اگه بکشه طرف مقالبش نفله میشه ..آخه این کجا و اون کجا, چه مقایسه احمقانه ایه میکنی تو ...

 

یادتون میاد پارسال همین موقع ها قرار بود جمهوری اسلامی ساقط بشه؟؟!! :))

 

کلا با خدا و هر کسی که با خداست نمیشه شوخی کرد و در افتاد!

وقتی با خدا باشی با پاراگلایدر بزرگترین و مجهز ترین ارتش ها رو شکست میدی, در حالی که اونا دارن تو اتوبان F16  بکسل میکنن!

 

الان وقتشه که این دو تا آیه رو بخونیم:

وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً

 

یادداشت کاملا مرتبط:

کی قراره راه رو باز کنه؟؟

 

 

بعدا نوشت:

 تو زمان فتح و نصر خدا و تسبیح و استغفارمون یادمون نره عزیزانمون تو افغانستان زیر آوار زلزله گرفتارن, خدایا بهشون رحم کن, همونطور که به حملات وحشیانه اسرائیل به غزه خدا باید رحم کنه

همین الان صدها بچه و زن ومرد و پیر و جوون در معرض خطرن

۱۷ مهر ۰۲ ، ۰۸:۴۵ ۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۲
این جانب

سبزی های بسته بندی شده

پنج شنبه ای رفته بودیم سبزی بخریم, گفتیم بریم باغای جنوب تهران ازونجا سبزی زمستون رو بخریم ... یه بیست کیلویی سبزی خریدیم و حاج خانم و عیال نشستن کنار باغ و همونجا سبزی ها رو پاک کردن و منم گفتم که نزدیک شاه عبدالعظیمیم برم اونجا تا کارتون تموم میشه ...

 

نشسته بودم تو صحن اصلی که دیدم دو تا گُنگِشک تازه نورسیده که داشتن لابد برای ازدواج و آشنایی حرف میزدن... من خیلی خوشم میاد وقتی دختر پسرا باهم حرف میزنن اونم تو این فضاها و برای این موضوعات (خب از قیافه و حالات و فاصله و مکانی که نشسته بودن مشخص بود که اومدن برای صحبت ازدواج)

دختره روش به من بود و پسره پشتش, پسره انگار نگران بود و مضطرب ولی دختره خیلی خوشش اومده بود همه ش نیشش باز بود و از قیافه ش معلوم بود که داره تو ذهنش خیال پردازی میکنه که دیگه شوهر داره و کلی خیالبافی میکرده  

 

یاد خودم افتادم, آخی جَوونی, چقدر با دخترا حرف میزدم, هووف ...

انقدر زیاد بود که آمارش از دستم در رفته, بعضیاشون رو یادم میاد و خیلی هاشون رو یادم نمیاد, با بعضیاشون هنوزم در ارتباطم و هنوزم دوسشون دارم ولی خب دیگه نیستن یا شوهر کردن یا نیستن کلا ...

 

تو ذهنم این اومد که چی چی به هم میگفتیم؟؟

یادم افتاد که زندگی همین سبزی خریدن هاست, همین چیزای عادی و به ظاهر پیش پا افتاده است و اون خیالپردازی های اول ازدواج کمتر مجال وقوع داره و خط کش های اون موقع خیلی به درد زندگی واقعی نمیخوره و تقریبا بیشتر چیزایی که تو این صحبت ها گفته میشه تو زندگی واقعی محلی از اعراب نداره و کلا این صحبت ها کاربردی و واقع گرایانه نیست و بیشتر خیال پردازانه است ... ( مخصوصا واسه آقایون؛ چرا که خانم ها تا قبل از عقد یه جورن و بعدش کلا عوض میشن و خواسته ها و نیازاشون کلا رفع میشه تا قبل از عقد فقط میخوان شوهر کنن و خیالاتی دارن که بعدش عوض خواهد شد, و مردها خیلی کمتر عوض میشن)

به نظرم سخت گیری و معیارهای عجیب و غریب رو باید گذاشت کنار و کسی که از سلامت نفس و شخصیت برخورداره رو شباهت های کلی باهامون داره رو هر چه زودتر انتخاب کنیم و بریم سر خونه زندگیمون و سبزی هامون رو بسته بندی کنیم!

 

 

یادآوری و بازخوانی مطالب مرتبط خالی از لطف نیست:

  1.  وقتی میخوای زن بگیری قسمت اول

  2. وقتی میخوای زن بگیری قسمت دوم

  3. جواب این دختر پسرها رو کیا میدن؟؟

  4. عاشق زن همسایه شدم!

  5. ملاک های انتخاب همسر

  6. مجردان

  7. نکات متأهلی شماره یک

  8. مطلب مردونه است - قسمت دوم

  9. وقتی میخوای زن بگیری

  10. مادر و ببین دختر و ببر ؟

  11. مطلب مردونه است - قسمت اول

  12. مطلب برای خانم های متأهل

من چقدر مطلب زناشویی نوشتم. :))

۱۵ مهر ۰۲ ، ۱۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
این جانب

من دیگه خورده شیشه ندارم.

دو ماهی میشه که بین انگشت شصت و انگشت کناری پام متورم شده و درد خفیفی داره, به حساب اینکه جوش یا چیزی شبیه این فشارش میدادم درد میکرد انگار یه چیزی توش باشه بخواد بزنه بیرون ...

 

چند روزی بود که زخم شده بود, یه تیکه دنبه و زردچوبه گذاشتم که زخمش عفونت کرده, عفونتش رو بگیره, موقعی که داشتن پانسمان دنبه رو عوض میکردم دستم به یه چیز تیز خورد دیدم نوک تیز یه شیشه است ... با ناخنم کشیدمش بیرون, یکم خون اومد و دیدم یه تیکه شیشه نازک تقریبا یک سانتیه ...

رفتم تو سوابق پزشکیم نگاه کردم دیدم سال 92, مرداد ماه, یه جراحی پا داشتم!

 

داستان این بود که یکی از اقوام زن و شوهر باهم دعوا کردن, خانمه زنگ زد فلانی پاشو بیا منم خودم رو رسوندم و دیدم تمام شیشه های خونه ریخته و زنه بیهوش شده و مرده هم یه گوشه افتاده بود, منم یهو پام رفت روی یه شیشه شکسته و فرداش رفتم بیمارستان که شیشه رو بیاره بیرون جراحه گفت هیچی پیدا نکردم, همون موقع هم بهم یکی از اقوام گفتن دنبه بذار خودش میکشه بیرون دیگه من نذاشتم و رفتم پیش جراح و اونم پیداش نکرد و تقریبا ولش کردم ولی ته ذهنم یادم بود که شیشه بیرون نیومده ...

 

تقریبا هیچکسی باورش نشد, این شیشه ده ساله تو بدن من مونده و همین چند روز پیش خارج شد.

 

 الان من دیگه خورده شیشه ای ندارم!

 

۱۰ مهر ۰۲ ، ۱۴:۴۴ ۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
این جانب

رمز به همه داده میشود جز یک نفر یادداشت قبلی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ مهر ۰۲ ، ۲۱:۱۹ ۱ نظر
این جانب

رمز فقط یک نفر

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ مهر ۰۲ ، ۰۹:۴۹ ۰ نظر
این جانب

وسط مهمونی

الان وسط مهمونی ای هستم برای وعده شام، شمردم ۱۴ نفریم، غذا که نصفش از بیرون اومده بود، یک هفته است تو تدارک این برنامه ن، همه هم یه جور لباس پوشیدن انگار عروسیه، الانم سر و صدا میاد که فلان ظرف تو ظرف شویی جا نمیشه...

یعنی این حجم از تکلف و ادا و افه واقعا خسته کننده و تهوع آوره، انواع و اقسام غذا ها و نوشیدنی ها بود ولی من اندازه خودم خوردم و کاش نمیخوردم، الان دلم درد گرفته ... 

 

حالم ازین مجالس اینطوری که زن خونه در گشادی و تنبلی و بی هنری و بی سلیقگی محضه و فقط واسه فیس و افاده و ادا مجلس گرفته و هیییییچ محبت و صمیمیتی توش نیست بهم میخوره

۰۶ مهر ۰۲ ، ۲۲:۲۹ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
این جانب

دل و رو سیاه!

هر وقت یه کار خوبی میکنم یا یه موقعیت خوبی برام پیش میاد به جهت اعتقادی و اینها, نمیدونم چی میشه پشت بندش یه غللللللطی, یه گناهی میکنم که تا حالا نکردم. انگار یه کرم خاصی دارم که اندازه کار خوبه یا موقعیت خوبه باید یه گناه بزرگی به اندازه اون انجام بدم که تعادل برقرار بشه!!!!!!

 

تقریبا همیشه وسط انجام گناه, هی با خودم میگم فلانی این کار من طبق فلان و بهمان آیه قران گناهه ها... نکن!

کلی آیه و حکم شرعی جلوی چشمم ردیف میشه ولی باز انجام ش میدم ...

تقریبا هر چی فکر میکنم گناه ناآگاهانه انجام ندادم و همه گناه هام رو میدونستم گناهه و انجام دادم.

 

بعدش که عذاب وجدان میگیرم و استغفار میکنم, به خودم میگم مسخره کردی خدا رو؟

یا خودت رو مسخره کردی آشغال عوضی؟

هر غلطی دلت میخواد میکنی و میدونی نباید بکنی و خودت رو به خریت میزنی و دوباره استغفار میکنی!؟

 

نگاه میکنم به خودم خدا تقریبا همممممه چی بهم داده, تقریبا همه نعمت های مادی و معنویش رو به من تمام کرده ولی من تقریبا قدر هیچکدومشون رو نمیدونم ... از روز اول فقط حفظ ظاهر کردم و سعی کردم خودم رو خوب نشون بدم که رو سرم قسم بخورن ولی خودم میدونم که چه ... هستم!

 

تقریبا هیچ کاری نکردم و دست هام خالی و پرونده سیاهی دارم...

 

سرجدتون نیاین بگین خدا میبخشه و امید داشته باش و از این حرفها, اینا رو خودم میدونم؛ من حرفم اینه که من نباید کاری میکردم اونم ایییییییییییییین همه سال و اونم اییییییییییییییییییییییییییین همه تکراری! 

من دوست داشتم دست نخورده و بکر میرفتم نه اینجوری رو سیاه و دل سیاه و داغون!

:((

 

+ چقدر امروز مدرسه رفتن بچه ها خاطره انگیز و دوست داشتنی بود, خودم وسط راه پیاده شدم که با بچه مدرسه ای ها چند قدم پیاده برم ... بوی ماه مهر, ماه مهربان...

۰۳ مهر ۰۲ ، ۰۹:۵۹ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
این جانب

عمرم به پائیزش رسیده

امروز قبل از نهار 1600 تا نظر خودم در سایر وبلاگ ها رو پاک کردم و حدود 800 نظر خصوصی که داشتم رو هم همین طور...

خیلی سخت بود دونه دونه باید حذف میکردم ...

همه وبلاگ هایی رو هم که دنبال میکردم قطع دنبال زدم

 

چند روزه دارم با خودم به این موضوع فکر میکنم که وبلاگ جز وقت تلف کردن و روابط ناسالم و غلط و فاسد چیزی برای من عایدی نداشته, شاید چیزهایی آموخته باشم و آدم هایی رو شناخته باشم ولی یه عمر از من گرفت, بیست ساله هر روز مواقعی که فعال بودم وبلاگ چک کردم و ساعت ها نظر دادم و نظر گرفتم و ...

 

حالم از این وضعیت به هم میخوره, بی کاری این سالها و تلف کردن عمر و ساعات زندگی م واقعا دردآوره, آزار دهنده است, هزارتا کار میتونستم بکنم, بیشتر کنار خانواده م باشم, بیشتر درس بخونم یه فنی هنری چیزی یاد بگیرم و ... اما دریغ و افسوس فقط کل کل کردن و از هر چیزی اندازه یه سطح کم عمقی دونستن عایدم شده و این یعنی بی ارزش ترین چیزها ...

نه هنری بلدم, نه فنی و نه کار خاصی میکنم ...

با اون همه استعداد و توانایی همه وقت و انرژی م صرف جدل کردن و کل کل کردن گذشت ...

همه استعدادهام تلف شد

و البته خودم باعث اتلافش بودم و هستم ...

 

از این مسخره بازی های دخترونه که وبلاگ و ببندن و دو روز بعد بیاد حالم بهم میخوره, میدونم هم دو روز دیگه این حس پشیمونی رو میذارم کنار و دوباره این کار احمقانه بیهوده رو شروع میکنم ...

 

+داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک میگوید ...

۰۱ مهر ۰۲ ، ۱۴:۰۸ ۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۳
این جانب

مشهد

بعد از سه روز تو راه رسیدیم به مشهد.

فکر کنم این پنجمین سفرم به مشهد بود و یا نه ششمین, و سومین با ماشین خودم...

وقتی رسیدم خیلی بزرگراه های مشهد به چشمم اومد, چقدر پیشرفت داشته و چه شهر بزرگیه مشهد, من دفعات قبل اینطوری ندیده بودمش ...

از مشهدی ها هم بگذریم, همون طور که از شمالی ها تو مسیر چیزی نمیخوام بگم ....

 

تو حرم چرخ میزدم که عیال زنگ زدن و گفتن بیا رواق امام خمینی بنی فاطمه میخواد مداحی کنه ...

منم بعد از نماز خودم رو رسوندم اونجا... خدارو شکر با یکم صبر یه جای خوب گیر آوردم و رفتم تکیه دادم زیرمم فرش نرمی بود و راحت بودم(هیچ چی مهم تر از جای نرم و راحت برای من تو یه مجلس بودن نیست, هم نزدیک باشم, هم زیر باد کولر نباشم, هم تکیه گاه داشته باشم هم جایی باشه پامو دراز کنم, هم صدای بلندگو اذیتم نکنه و کلا راحت باشم)؛ 

 

بنی فاطمه و مهدی رسولی و مهدی سلحشور و احمد واعظی میخوندن و آقای پناهیان و دکتر عالی و آیت الله کازرونی سخران ها بودن و تقریبا دو مرحله یا سه مرحله برنامه داشتن, یه سخران و یه مداح و دوباره سخنرانی و مداحی ... البته مداح های خود حرم و بعضی هیات ها هم وسط ها میخوندن ... حدودای ساعت 12 شب اول بود که دیدم داره جمعیت یهویی زیاد میشه گفتم چی شد مگه مراسم تموم نشده, گفتن نه یه مداحه معروف داره میاد, گفتم کیه گفتن علیرضا اسفندیاری ... گفتم کی هست, توضیح دادن ترکی میخونه و منم گفتم ببینم این جمعیت که یهو دو برابر شد واسه چیه این آدمه که اسمشم نشنیدم دارن جمع میشن...

این پسر خوند, قریب دو ساعت یه بند, بدون توقف, بدون کاغذ, حفظ شور داشت و روضه بود و مداحی ... به قدری عالی بود که همممممه اون مداح معروفا در مقابلش عملا بازی بازی داشتن میکردن و کاری نکرده بودن, واقعا عالی بود ...

 

یعنی تو عمرم همچین لذتی از مداحی نبرده بودم, سه شب آخر رو  میدونستم شلوغ میشه, حدودای یک ساعت مونده به نماز مغرب میرفتم یه جای خوب گیر میاوردم و تا حدودای سه صبح که برنامه داشت میموندم و راحت تکیه زنان برنامه ها رو تماشا میکردم ... اون ور هم عیال اینا بودن وسطا یه چیزی میدادن میخوردیم و از برنامه ها استفاده میکردیم ... بچه هم بغلم میخوابید یا بازی میکرد ولی مداحی اسفندیاری واااااقعا معرکه بود, این مداحای معروف باید جلوش لنگ بندازن!

 

روز شهادت امام رضا هم که چند تا مداح دیگه میخواستن بیان چارپایه خونی که ما دیرمون بود و باید میومدیم خونه, دیشبش تو برنامه رضوان ناهار امروز رو دعوت حرم امام رضا جان بودیم, ناهارش و به ما داد و ما هم یه خدافظی کردیم و راهی شدیم و کلی وسط راه موکب بود که ازمون پذیرایی کنن, شب وسط راه خوابیدیم و فردا رسیدیم خونه ...

 

خیلی چسبید, خیلی خوش گذشت...
به اندازه تمام عمرم تو روضه ها و نوحه ها اشک ریختم ولی خیلی کیف کردم و لذت بردم, خیلی حال داد ... 

خیلی خیلی چسبید, حال و هوای مشهد خیلی باحال بود, بیشتر موکب ها اصفهانی ها و مرکز ایران بودن و بیشتر دسته ها ترک بودن و شمال غرب ایران ...

حس و حال بی نظیری بود, فکر کنم فضای اربعیین هم همینطور باشه که مردم اینقدر مشتاق حضورش هستن ...

 

خیلی چسبید, خدا روزی همه تون کنه.

خدا رو شکر 

واقعا خدا رو شکر که طلبید و روزیمون کرد

۲۹ شهریور ۰۲ ، ۱۴:۲۲ ۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
این جانب

بابا جونم رسیدیم

همیشه وقتی میرفتیم سفر و بابا خونه میموندن به محض اینکه می‌رسیدیم به مقصد یا برمیگشتیم خونه سریع زنگ میزدیم مرحوم بابام، که ما رسیدیم، اون خدا بیامرزم میگفتن خدا رو شکر ...

 

الانم میخوام بگم بابا جونم رسیدیم خونه، بابا امام رضا جونم رسیدیم خونه صحیح و سالم.

خدا رو شکر 

۲۷ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۳۹ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
این جانب

سلام به مهمون ها

سلام

یه موضوع مهمی مدت هاست ذهن منو مشغول خودش کرده

جالبه 

خیلی خیلی هم جالبه

من اعتقاد به زیارت به شکلی که عموم مردم دارن، ندارم، یعنی ابدا نمیام زیارت چیزی طلب کنم یا ثوابی جمع کنم، یا حاجتی عرضه کنم

خیلی اهل اینجور برنامه ها هم نیستم، به قیافه و تیپ و به قول این جوونا به سیس م هم نمیخوره

خیلی هم مراتبی که برای قبر امامان قائلن، اصلا و ابدا قبول ندارم

ولی نمیدونم چی میشه سرمو میزنن دمم رو میزنن کنار قبر یه امامی یه امام زاده ای خدا روزی م میکنه ...

بارها شده جاده رو مثلا اشتباه رفتیم دیدیم یه امام زاده ای وسط کوهستان یا بر و بیابون جلوی راهمون سبز شده و بدون اینکه نیت زیارت ش رو داشته باشیم خدا قسمت ما کرده...

الانم تازه از حرم امام رضا سلام الله علیه اومدیم به موقعیت اسکان مون ...

 

نکته جالبش واسه منی که هیچ وقت زیارت نامه نمیخونه و فقط برای غفران مرده ها و زنده ها قرآن میخونم هررررررر بار یه آیه میاد که توش سلام داره...

این سری به مهمون های مکرم حضرت ابراهیم صلوات الله علیه سلام دادن

هل اتاک حدیث ضیف ابراهیم مکرمین

اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما

 

باور کنین نمیدونم چه حکمتیه، هم میترسم هم ...

مطلب مشابه:

اینترنت رایگان 

۲۰ شهریور ۰۲ ، ۱۴:۴۷ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
این جانب