هم نفس :: یادداشت های اینجانب

من همیشه به این روانشناس ها میگفتم واسه حرف شنیدن پول مفت میگیرن چیزی هم حالیشون نیست، فقط یه گوشن واسه شنیدن!

از وقتی کار مشاوره میکنم یه نکته رو تجربه کردم، البته قبلش م میدونستما ولی الان بیشتر لمس میکنم، آدما دنبال یکی میگردن بهش اعتماد داشته باشن تا براش حرف بزنن، تا پیشش نگران نباشن، تا براش درد و دل کنن... این مهمترین دلیل مشاوره رفتنه ...و واقعا یکی از سخت ترین کارهای دنیا شنونده دردها بودنه، خیلی سنگینه مخصوصا واسه منی که خیلی قاطی میشم و اصلا نمیتونم بی خیال رفتار کنم ....

بعضی وقت ها به این فکر میکنم، یه مشاور، یا یه انسان با کوله باری از درد وقتی دلش یه گوش شنوا بخواد که حرف بزنه با خیال راحت براش و کسی و نداشته باشه باید چیکار کنه؟؟

چه حس سنگینی داره آدم وقتی حرف داره، درد داره، ولی گوشی برای شنیدن نداره

ضمنا دردهای واقعی با توهم درد خیلی فرق داره

رسما اعلام میکنم، نمیکشم دیگه، واقعا بار دردهای دیگران رو نمیتونم بکشم و دیگه مشاوره قبول نخواهم کرد.

۱۰ دی ۰۳ ، ۰۷:۱۸

ملوچک ..

احتمالأ شما روانشناس خوب ندیدید،روانشناس خوب معجزه میکنه

۱۰ دی ۰۳، ۰۸:۵۷

پاسخ:

من که روانشناس نیستم

ولی معجزه !!

بعید میدونم

۱۰ دی ۰۳ ، ۰۸:۵۸

ن. .ا

وقتی تبدیل به صنعت بشه، دردش کم میشه :)))

ما توی کارخونه مون توی شرایط کمبود نقدینگی شدیدی قرار گرفتیم...

و خب وقتی هم حقوق ها دیر داده میشه یا بدهکاری هامون بعد از تایم وعده داده شده تسویه میشه طلبکارا میان مطالبه میکنن..

وقتی هم میان پولشون رو بگیرن، خب خیلی هاشون میخوان شرح ما وقع بدن از گرفتاری هاشون...

اونقدر توی این یکسال شرح گرفتاری شنیدم که دیگه سِر شدم...

نه تنها سِر شدم بلکه به نظرم با گفتن گرفتاری هاشون دارن وقت منو هم میگیرن... و اگر در موضع قدرت بودم قطعا اجازه نمیدادم از مشکلاتشون بگن...

در ذهن من فقط چند تا مسئله برای این مراجعین وجود داره:

چقدر پول داریم؟

طلب این بنده خدا چقدره؟

ما چقدر از چه کسی طلب داریم و کی وصول میشه؟

و جمع بندی و زمان گفت به طلبکار...

بقیه اش اضافه هست...

اوایل وقتی مشکلاتشون رو میشنیدم تحت تاثیر قرار میگرفتم... اما الان فقط یک مسئله برام مهمه:

فائق اومدن به این مشکلات... تا کار از ریشه حل بشه...

مثل همون حرفی که شهید رئیسی میزد:

میگفت من در قوه قضائیه کارم مچ گرفتن بود... اما با مچ گیری فساد برطرف نمیشه، باید رفت به سرچشمه فساد و اونجا رو بست...

فکر کنم خیلی پرت و پلا گفتم

:))

۱۰ دی ۰۳، ۰۹:۰۲

نه اتفافا خیلی مربوط گفتین

آخه من نه سوادشو داشتم، نه تخصصی و حرفه ای کار میکردم

بالاخره شما تخصصی داری کار میکنی و مثل من ناشی چند برابر بهت فشار نمیاد

کلا تو کاری نابلد باشی نباید ورود کنی ، منم ورودم از اول غلط بود و خودم و بیشتر اذیت کردم

۱۰ دی ۰۳ ، ۰۹:۴۸

فا نی

۱. آففرین که این کارو گذاشتین کنار.

۲. ربط عنوان هم نفس رو با پست نفهمیدم.

۱۰ دی ۰۳، ۱۰:۱۷

۱‌. کار سنگینی بود ، در توان من نیست

۲. کجاست هم نفسی تا به شرح عرض دهم

که دل چه میکشد از روزگار هجرانش

:((

۱۰ دی ۰۳ ، ۱۰:۲۰

ناشناس

به قول شهید چمران:

می ‌گویند تقوا از تخصص لازم‌ تر است، آن را می ‌پذیرم. اما من می گویم «آن کس که تخصص ندارد و کاری را می ‌پذیرد، بی‌ تقواست».

پ.ن: کاش یه تار مو از اون شهید به تن برادرش هم بود.

۱۰ دی ۰۳، ۱۰:۲۵

برادرش تو این مدت موفق ترین مدیریت ها رو داشته

تهران رو اگه سال ۸۰ بودی با الان کلا ازین رو به اون رو شده

همین الان نگاه کن، دو سه ساله این شهردار جدید غوغا کرده، ۴ سال شورای قبلی تعطیل بودن و فقط اسم خیابون عوض میکردن ...

از مصادیق بی تقوایی اتهامات بی اساس زدن هم هستا.

اما در مورد مشاوره خودم، آنچه که تا به حال راهکار دادم به مراجعین همه اصولی و درست بوده و راهگشا، اگر حرف رفتن زدم از بابت این بوده که بار زیادی رو دوشم میاره و من نمیتونم به این کار به عنوان حرفه و کاری نگاه کنم که عادت باشه برام ناخودآگاه درگیرم میکنه

عین پزشکی که به دیدن مرده عادت میکنه من نمیتونم عادت کنم !

۱۰ دی ۰۳ ، ۱۰:۴۰

منم نگفتم آدم بدیه، اتفاقا باهاش در جایی برخورد داشتم و آدم خوش مشربیه و به چشم دیدم چقدر پیگیر رفع مشکلات آدمای عادیه؛ برخلاف خیلی از سیاسیون هم بسیار مودب و مردمداره. اما وقتی آدم برادرش رو می بینه، رزومه اش رو مطالعه میکنه، سوابق علمی و اجرایی و نظامی و نبوغش رو میخونه، واقعا افسوس میخوره که اولا چه سرمایه ای رو به واسطه جنگ و تبعاتش از دست دادیم و ثانیا آدم حسرت میخوره که کاش برادرش هم به خوبی اون شهید بود. شاید این طوری بگم منظورم بهتر منتقل بشه.

از بس شهید آدم بزرگی بوده که من به شخصه پیش خودم میگم کاش برادرشم همون جوری بود. دکتر رو اگه ۱۰۰ در نظر بگیریم، برادرش بالای ۱۰۰ هزاره. برای اینه که میگم یه تار موی ایشون تو تن برادرش نیست؛ چون فاصلهه زیاده.

جلوی ضرر از هر جا گرفته بشه منفعته، امیدوارم هر چی زودتر به حال خوب و ناخودآگاه آروم تر برگردین.

۱۰ دی ۰۳، ۱۲:۱۴

جلوی ضرر؟؟؟

از کدوم ضرر حرف میزنین!!

شما با تعریف از برادرش داری ایشون که یکی از بهترین هاهستن و تخریب میکنی، و از ضرر حرف میزنی درحالی که چند سالی که ایشون نبودن دیدین چه اتفاقاتی افتاد و چققققدر شهر در جا زد، دوباره که برگشتن نگاه پویایی همه جا حکمفرماست

خداییش این تحلیل ها رو از کجا میاری

بعد موندم این موضوع چه ربطی به این مطلب داشت آخه !

۱۰ دی ۰۳ ، ۱۲:۵۶

اصلا قصد نداری اصل حرفو متوجه بشی و فقط یه گارد الکی داری و فکر کردی دارم فحش میدم. حتی به خودت زحمت ندادی یه بار با دقت بخونی و به حرفم فکر کنی.

فکر کردم میشه باهات مثل دو تا آدم حرف زد؛ پشیمون میکنی آدمو با این اخلاق بیخودی تندت. هر چیزی رو بی دلیل یه طوری بزرگش میکنی و بحثو به حاشیه می بری که آدم حیرت میکنه چه جوری این قدر توانایی داری. آروم باش مرد! خبری نیست که! نه با حرف من یه لا قبا کسی بزرگ میشه و نه کسی خراب میشه؛ من نیم من هم هستم. حالا شما چه ذهنیتی از خودت داری به من مربوط نیست.

باشه بابا، تهران اصلا بهترین پایتخت جهان، به اون قسمتش از اولم کار نداشتم و دیدی که گفتم باهاش برخورد داشتم و میشناسمش؛ فقط در مقام مقایسه دلم گرفت که چرا دیگه مثل چمران رو نداریم، حتی برادرش هم همترازش نیست.

خودش که میدونم اون قدری بزرگواره که حمل بر جسارت نکنه ولی از شما که کاسه داغ تر از آش شدی، معذرت میخوام که به تریج قباتون بر خورد. من فقط ذکر خیر یه شهیدی رو کردم که عکسش رو به دیوار اتاقم زدم و دوسش دارم، هدف سویی نداشتم. نمیدونستم یه روزی بابت یاد کردن از یه شهید هم بخوام بازخواست بشم.

حتی وقتی برات دعای خیر میکنم و آرزو میکنم هر چی زودتر به حالی که دلخواهته برسی بازم جبهه میگیری؛ دقیقا چی بگم ناراحت نمیشی؟ الان بپرسم حالت چطوره، لابد بهت بر میخوره که چرا چ به طور چسبیده؟ بابا دست بردار از این نگاهت؛ خسته میکنی آدمو از معاشرت با خودت.

خودت خسته نمیشی این قدر زمین و زمان رو مقابل خودت می بینی؟ بذار دو کلام گفتگوی عادی باهات بکنیم اقلا. بلانسبت، دور از جون، حمل بر بی ادبی نشه ها ولی خروس به خروسیش هم بعضی وقتا غلاف میکنه، شما که دیگه انسانی فدات شم؛ یه خرده آروم باش، سعه صدر داشته باش، صلوات بفرست، نفس عمیق بکش؛ به قول ترکا: یاواش!

میدونم از من خوشت نمیاد ولی واقعا الان منظور بدی نداشتم.

۱۰ دی ۰۳، ۱۴:۲۵

باشه

معذرت میخوام اگه ناراحتت کردم

ببحشید

۱۰ دی ۰۳ ، ۱۲:۵۹

محمد قاسم پور

سلام علیکم

با احترام منفی دادم.

در این جور مواقع باید از خدا طلب شرح صدر کنید.

تخصص خود را هم بالا ببرید.

چون در این جنگ نرم، خط خالی است.

۱۰ دی ۰۳، ۱۴:۲۲

جز خدا مگه پناه دیگری هم هست!

بحث بالا بردن تخصص نیست، بحث حرفه ای رفتار کردن و عادی شدنه، از من بر نمیاد با دردهای دیگران عادی برخورد کنم

مخصوصا درد مردان این مملکت که واقعا در مضیقه و عذابن از دست توهمات زنها و جامعه

یادداشت های اینجانب

هم نفس

نظرات (۷)