خوابم نمیبره، دل تو دلم نیست، اشک امانم نمیده، از غروب که متوجه شدم همه ش گریه م و عین دختربچه ها دارم اشک میریزم و دعا میکنم ...
خدایا کجان، خدایا نجاتشون بده
:(((((((((
انا لله و انا الیه راجعون...
:((
خوابم نمیبره، دل تو دلم نیست، اشک امانم نمیده، از غروب که متوجه شدم همه ش گریه م و عین دختربچه ها دارم اشک میریزم و دعا میکنم ...
خدایا کجان، خدایا نجاتشون بده
:(((((((((
انا لله و انا الیه راجعون...
:((
پریروز یکی از دوستان قدیمم رو دیدم, حال احوال کردیم نشست سر صحبت ازش پرسیدم از خواهرت چه خبر, چون میدونستم از همسرش جدا شده که تو یادداشت ماجرای یک تماس ازش گفته بودم ...
ماجراهایی که خواهرش از شوهرش ازش کشف کرده برام گفت چیزی نمیگم باهاش حرف زدم و اینا رو بهم گفت:
این زنه دو تا دختر نوجوون داره, یه همسر خوب و متدین, خانواده دختره هم مقید و متدین هستن, شوهرش میگه از وقتی اینستاگرام وارد زندگیش شده و با دوستاش رفت کافه زندگیشون به هم خورده, الان که طلاق گرفته هنوز عده ش تموم نشده یه مرد رو میاره خونه ش و هر شب باهمن, یه بار این وسطا بهش زنگ زدم گفتم چته, چه مرگته؟؟ بهم گفت شوهرم همه ش خونه مادرش اینا بود, یه بار ما رو بیرون نبرد, یه مهمونی با ما نمیومد, به من توجه نمیکرد, بعد ازش پرسیدم چرا با این پسره تو رابطه ای, تو هنوز تو عده ای, این پسره لات چی داره مگه؟ فکر آبروی خانواده ت نیستی با یکی تو کافه آشنا شدی آوردیش خونه!
گفت این پسره بهم توجه میکنه, عاشقمه, من دنبال عشقم!
بهش گفتم خاک تو سرت اون پسره فقط دنبال عقب و جلوته, توجه کدوم بود؟؟ داره خرت میکنه, الاغ! بلده چطور خرت کنه تا بتونه ترتیب یه زن رو مفت بده بدون هیچ تعهد و هزینه ای... اون وقت شوهرت که تازه تو دروغ میگی بهت توجه نداشته همه زندگی و پول و عمر و تعهدش برای تو و بچه هات بوده, آخه چقدر تو خری, چقدر تو احمقی, شما زنا چرا انقدددررر بی شعورید آخه! گاو از تو بیشتر میفهمه, بنده خدا هیچی نگفت از بس مسخ حماقت زنانه خودش بود و من گوشی رو کوبوندم زمین و زنگ زدم به خواهرش عصبانی گفت ولش کن رد داده, اصلا حالیش نیست اعصاب خودتو خورد نکن!
این موضوع رو بذارید کنار, چند وقت پیش یکی از این بلاگی ها, بعد از مدت ها پیام داد که دوباره باهم در ارتباط باشه, ازش پرسدیم چرا با وجود اینکه این همه از من دافعه میبینه و هی میای سمت من, آویزون منی, گفت اون موقعی که نیاز داشتم کنارم بودی و بهم توجه کردی!!!
تو مطلب قبلی چند نفر توهین کردن, خب برای من خیلی جالب بود اون چند نفری که توهین کردن دنبال عشق هاشون بودن و آویزون توجه طلبی از کسایی بودن که کنارشون نبودن و غرق در بلاهت متوهمانه عشق بودن که بهشون توجهی از ناحیه معشوق بشه ... خب طبیعیه مخالف واقعیت و جهان واقعی اطرافشون باشن
همه اینا رو گفتم اینو بگم که واقعا این توهم احمقانه زنانه توجه طلبی که کاااملا مصنوعی و هدف دیگه ای توش هست اذهان خیلی ها رو تخدیر کرده و مست و ملنگ اون اوهام زنانه ن, متاسفانه آزادی های اضافی, حاکمیت قوانین و رویه های ضد خانواده و طرفدار زنان که غرق در توهم هستن یکی از بزرگترین آفات اجتماعی حال حاضر جامعه است و آسیب های زیادی رو در جامعه ایجاد کرده؛ متاسفانه توهم عاشقی و توجه داشتن هم سن و سال نمیشناسه و به شدت تهوع آور و مخربه, پسرهای خوب خیلی مراقب باشین زن هایی با این توهمات نگیرید که بدبخت روزگارید هرچند میدونم خیلی سخته و نایاب!
دیروز عصری که به سمت خونه میرفتیم سه تا از همکاران بودیم تو ماشین و راننده ای که ما رو میبرد خونمون؛ تو راه من به همکار مجردم گفتم پسر حالا که خونه ت رو خریدی دیگه زن بگیر, تا این حرف از دهنم در نیومد اون همکاری که دو سال پیش ازدواج کرده بود و من هنوز بهش میگم تازه داماد یهو پرید تو حرفم و گفت زززززننننن نگیریراااااا بیچاره ای!
من اگه میدونستم زن اینه عمرااااااااااا زن میگرفتم ...
دیدم خیلی دل ش پره, یکم حرف زد, گفتم بابا جون اول آخر که باید بگیری, گفت نه بابا اینا روانی ن, هرررررر کاری کنی باز متوقع و طلبکارن, هر کاری میکنی چپه برداشت میکنن, خودخواه و خوددرگیرن و کلی صفات زنان امروز جامعه و ردیف کرد
بهش گفتم خب همه زنا همینن, تازه خوبشون رو اعصاب و رو مخ و رو آسایشته
برگشت گفت آدم یه لیوان شیر میخواد که نمیره گاو بخره میره شیر میگیره, گفتم ببین این مثالت درست نیست, خیلی هم زشته, بالاخره تو بچه میخوای بچه خواستن مستلزم تحمل زن هم هست, بعدشم همه شون هم سر و ته یه کرباسن فکر کردی این رو ول کنی بری یکی دیگه بهتر از اینه, اونم رو مخی هایی برات داره و کلا چند سال اول زندگی این مدلیه و بعد با این مخلوقات عجیب و غریب خدا خو میگیری و عادت میکین و ول میکنی این اعصاب خوردی هات رو .... خیلی از مردایی که دنبال یه زن دیگه میرن یا خانواده شون رو ول میکنن و میرن پی عشق و حالشون و اینها به خاطر همین رو مخ رفتن های زناست دیگه ... حالا اولشه کجا با این عجله!
گفت ببین زن تو دهه شصتیه زن من دهه هفتاد و نزدیک هشتادیه, یه جور دیگه متوهم و رو مخن که نمیتونی تحملشون کنی .. گفتم به خدا دهه شصت و پنجاه و هفتاد و هشتاد نداره, همه شون عین هم ن یه جور رو مخ میرن و دهنت رو آسفالت میکنن, واسه من یه جوره واسه تو یه جور واسه هر کسی که میگی یه جور
این وسط راننده که داشت گوش میداد گفت آره والا هر کدومشون یه گهی هستن که گند بزنن تو آسایش و روانت و کلا فقط میخوان سواری بگیرن و بدوشنت !
منم ادامه دادم تو اول نباید زیاد رو میدادی فکر کردی چهار تا دوست دارم عاشقتم خرت کرده حالا سوارت شده نمیتونی پیاده ش کنی, این رو باید از اول مدیریت میکردی که داشتیم میرسیدیم نزدیک خونه که پیاده شم گفتم فعلا فقط باید صبر کنی انگار نشنیدی ندیدی و نفهمیدی ... خودت رو بزن به خریت چون واقعا هیچ آدم عاقل و فهمیی نمیتونه تحمل کنه خدا بهت صبر بده این ایام و روزهای تطبیق پذیری و به خوبی و به سلامت طی کنی...
گفت برام خرج داره فقط و الا میدادم آزاد میشدم, گفتم ببین کلا قانون و دادگاه و حکومت با زنه, دهنت رو آسفالت میکنن هییییییچ غلطی هم نمیتونی بکنی و همه چی به نفع زناست, تازه ببین کمترین آسیب و صدمه ای که میبینی چند میلیارد پول بی زبونه که یه عمر جمع کردی رو باید یه شبه بدی بره اونم مفت و بی دلیل, آسیب های جدی و صدمات و لطمات جبران ناپذیر روحی و روانی و اجتماعی ناشی از طلاق خیلیه و ... دیگه فرصت نشد باهاش بیشتر حرف بزنم
امروز عصر تو مسیر خونه یکم باهاش حرف بزنم یه وقت خر نشه طلاق بده زنه رو و با همین یکی توافق کنه و تحملش کنه و کنار بیاد ...
دلم برای پسر ها و مردهای مظلوم کشورم با این زنان متوهم و خودخواه و بی هنر و بی خاصیت میسوزه ... دلم برای مردهایی که تن میدن به مجردی و تنهایی به خاطر دردسرهای زنان امروز جامعه و از نعمت پدر شدن محروم میشن میسوزه ...
تورو خدا انقدر بدون فکر و نحلیل مخالف و موافق چیزی نباشید, یکم فکر کنین تورو خدا, مطالب زیر مطالب بسیار مفید و مرتبطی هست که لازمه مطالعه کنین:
انتها نوشت: شاید خودخواهی و غرور به نظر بیاد ولی من وقتی مطالب قدیمیم رو میخونم واقعا عقاید و قدرت تحلیل و تشخیص خودم رو تحسین میکنم, حتی مطالبی که 20 سال پیش نوشتم میبینم چقققققدر جامع و کامله, واقعا خدا رو بابت دادن این نعمت بزرگ ممنونم
بعضیا انگار میخارن!
آقا وقتی میبینی چند بار بهت محل ندادن و رسما ازت خواستن که جایی نری یا کاری نکنی خب نرو دیگه نکن دیگه مگه میخاری!
بعضیا واقعا خارش دارن, واقعا از این مودبانه تر نمیتونستم این مطلب رو عرض کنم و الا منظورم خیلی بیشتر از ین حد بود...
آدم باید حد و شان خودش رو حفظ کنه
البته اینها غیر از اونهایی هستن که ذره ای شعور و فهم و ادب ندارن و تربیت خانوادگی و شخصیت واقعی شون لهیده و پوکیده و لجنزاره، لذا باید بین کسی که بیشعوره و زیر بته به عمل اومده با کسی که خارش داره فقط کلی توفیر قائل بود
چند شب پیش با یه بنگاهی رفته م خونه ببینم, بهم گفت بیا اینو این قیمت بخر من ماه دیگه متری ده تومن گرون تر برات میفروشم؛
فارغ از راست و دروغ بودنش بهش گفتم ببین آقای بنگاهی من سیر شدم, حوصله سرمایه گذاری و خرید و فروش ندارم. گفت بالاخره باید پیشرفت کنیم, بهش گفتم من دیگه نمیخوام بیشتر از این پیشرفت کنم,(البته تو دلم گفتم چقدر احمقانه است که تعریف پیشرفت این چیزهاست) خونه و ماشین و کارم رو دارم و دیگه بیشتر از این نمیخوام. همین اندازه خونه و همین محله و همین چهارچرخی که زیر پامه من و راضی نگه میداره, اینی هم که دارم میخرم هیچ نه عجله دارم و نه دنبال سود و کاسبی هستم, یه پولی تو خانواده جمع شده میخوام این پول همینجوری ول نمونه, نه عجله دارم نه اشتیاق خاصی، شد شد، نشدم نشد.
امروز رفتم تو نت چند تا آهنگ عاشقانه گوش دادم, نماهنگ های عاشقانه داخلی و خارجی و دیدم.... هی با خودم گفتم چرا من تکون نمیخورم, چرا واسه م فرقی نداره (انقدر برام مبهم بود حتی یادم نمیاد قبلا چطور بودم)...
با خودم سوال کردم این دختر پسرا و زن و مردایی که عاشق هم هستن و باهم عشق بازی میکنن چطورین و چه حسیه و چه شکلیه, چطورشون میشه.
من عشق و دوست داشتن خانواده م رو میفهمم, چون از خون من هستن و این قرابت خونی برام ملموسه اونم از نوع شدیدش هم داریم باهم ولی اینکه مردی عاشق یه زن غریبه باشه و عاشقانه باهاش رابطه داشته باشه برام عجیب به نظر میاد.
شده عاشق کسی بشم, یا دلتنگش بشم یا ... ولی نمیدونم الان کااااملا سٍر شدم و یا سیر شدم یا منزجر...حتی اون روز با کسی که خیلی دوسش داشتم حرف میزدم حس خاصی بهش نداشتم و فقط یه مکالمه ساده بود
این مطلب خیلی شبیه مطلب کششه! ولی از جنبه ی دیگه ای، یه جور سیر شدگی از هرررر چی تو دنیاست، یعنی بهترین و گرون ترین ماشین و خونه رو میتونم داشته باشم ولی برام جذابیتی نداره، حتی کلی رابطه رنگارنگ میتونم داشته باشم ولی هیچ لذت و جذابیتی واسم ندارن دیگه، حتی آنقدر ازون لذت ها دور شدم حتی نمیتونم تصور کنم قبلا چه لذتی داشتن که میرفتم سراغشون و ازون بالاتر هیییچ رغبت و تمایل و کششی به شروع اون روابط و داشتن اون چیزها دیگه ندارم
نمیدونم ولی کاملا یقین کردم که دارایی های ظاهری این دنیا از ماشین و خونه گرفته تا عشق و علاقه زن و مرد یک جور توهم احمقانه است که فقط وقتت رو تلف میکنه و تو رو در دام تخیل و توهم میندازه و و ته تهش میفهمی چقدر پوچ و بی مقدار بوده و چقدر حیف که وقت و زندگی ت رو تلف اون چیزهای بی ارزش کردی!
البته یه چیزی هم بگم این حس ها وسیرشدگی و حماقات دونستن مال جمع کردن, مقام و موقعیت کسب کردن و روابط عاشقانه و حتی عرفان و امثال این رو من سالهاست بهش باور داشتم ولی خب شاید محض حماقت و جهالت این سالها بخشی از اون رو تجربه کردم که به یقین برسم این چیزها توهم احقمانه ای بیش نبوده و واقعا هیچ بنی بشری به این چیزها نیازی نداره و از این توهمات سیره مگر اینکه خودش رو به حماقت بزنه که تشنه این چیزهاست.
مطالب کاملا مرتبط:
یکی از مسائلی که معلم ها همیشه ازش ناله میکنن مشکلات معیشتیشونه، مایلم کمی به این بخش از مسائل معلم ها بپردازم.
یه معلم اگه سه روز عین باقی کارمندهای دولت کار کنه، کل موظفی هفته رو انجام داده، یعنی دو پنجم و به عبارتی ۴۰ درصد کمتر از کارمندهای سایر بخش ها در طول هفته کار میکنن، این رو بذارید کنار اینکه اسفند هنوز به وسطش نرسیده تعطیل میکنن تا اواخر فروردین و سه ماه کامل تابستون یعنی عملا ۴ ماه در سال تعطیلن، بگذریم که یه قطره آب از آسمون بیادم تعطیل میشن .... و اینم یعنی ۴ دوازدهم و به عبارتی یک سوم سال تعطیل ن ...
این رو بذارید کنار یه کارمندی که حقوقش اندازه یه معلمه در طول هفته ۴۰ درصد بیشتر و در طول سال ۴ ماه بیشتر کار میکنه با همون حقوق و هیچ ادعایی نداره و رتبه بندی و امثال اینها هم نداره و چند ماه برای کار نکردن هم حقوق نمیگیره و بچه مردم به خاطر کم کاریش تو مدرسه مجبور نیست کلاس خصوصی و امثال اینها هم نداره
من سالهاست این عقیده رو دارم اگر دستم به جایی برسه اولین کاری که تو حوزه شهری میکنم اینه که اساسا موتور سیکلت رو از چرخه حمل و نقل حذف کنم، چون میدونین بیشترین عامل مرگ و میر همین موتور سواری گستاخ و بی پروا و بی ملاحظه هستن.
اتفاقا پریروز که داشتم از مغازه میومدم بیرون که بیام تو پیاده رو و برم سمت ماشین یهو گوروووووومپ یه موتور با شدت زیاد بهم خورد من و راکب و خودش نقش زمین شدیم و الان با پایی در گچ و آتل و دستانی بانداژ شده دارم مطلب مینویسم، که بگم خدا کنه کسی پیدا بشه موتور رو کلا حذف کنه، چون به قول یه بنده خدایی ممکنه هزار بار زود برسونه ولی یه بار کلا نمیرسونه!
البته من این جور اتفاقات رو خیلی در راستای این مطلب با عنوان کاسبی دست و پا میدونم و میدونم چه غلطی کردم که الان تو این وضعیت اینطور شدم البته عوارض واکسن مننژیت هم افتاده به جونم و همزمان با درد و کوفتگی سرماهم خوردم که حقمه، نوش جونم.
نمیدونم چه حکمتیه فقط هم پای راستم تاوانمو میده!
الان داشتم تقویم گوشیو نگاه میکردم دیدم تو بخش رویدادهای تقویم پارسی م برای امروز هیچ رویدادی ثبت نشده؛ ولی از امشب به بعد ۲۶ فروردین رو تاریخ فراموش نخواهد کرد و این آغازیست برای پایان نحوست و ددمنشی و خباثت رژیم جنایت کار آمریکا و اسرائیل ...
امشب بچه های غزه از شوق خوابشون نبرد برعکس شبهای قبل که از ترس قحطی و انفجار .... و اولین شبی بود که در این ماه ها در غزه شهید نداشتیم و همه شاهد آقایی جمهوری اسلامی بودن.
اینها همه لطف خداست، الحمدلله و استغفرالله
سعدیا دیگر بنیآدم برادر نیستند
جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند
عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ
عضوهای دیگر، اما یار و یاور نیستند
کودک چشمآبی غرب و سیهچشم عرب
در نگاه غربیان با هم برابر نیستند
شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زندهاند
تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند
از نگاه غربیان انگار در مشرقزمین
مادران داغ کودکدیده مادر نیستند
نزد آنانی که میگریند در سوگ سگان
صحنههای قتل انسان گریهآور نیستند
کاش بیبیسی سؤال از باربیسازان کند:
این عروسکها که میسوزند دختر نیستند؟
کودکان هرچند بسیارند در ویرانهها
ساقههای تُرد ریحاناند لشکر نیستند
خادمان کعبه سرگرماند در کابارهها؟
یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟
بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟
یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟
پُشتهها از کشتهها پیداست، دنیا کور نیست؟
آسمان از ناله پُر شد، گوشها کر نیستند؟
تا به کی کودککشی در غزه؟ آیا غربیان
در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟
@SalehGaza در ایتا
دیروز ورزشگاه آزادی پر بود از جمعیتی که برای محفل قرآنی اومده بودن, وقتی توی مراسم بودم از خدا بابت اینکه جمهوری اسلامی ای وجود داره از ورزشگاه برای قرآن استفاده میکنه خیلی ذوق داشتم و خوشحال شدم.
از همه اقوام بودن، از کردستان، از آدربایجان، از سیستان، از خوزستان، از افغانستان و از سراسر این امت و مملکت بودن و باذوق و شوق وصف ناپذیری بودن یه خانواده پشت سر من یه افغانستانی بودن، چقققدر دوست داشتنی و همراه بودن، وقتی سرود آخه من یه دخترم رو میخوند دختر کوچولوشون آنقدر با احساس میخوند کلی کیف کردم
ده ها هزار نفری که اومده بودن و فضای مسموم ورزشگاه رو عطرآگین کردن و فضای شهر رو متبرک کردن خیلی برام ارزشمند بود, باید از جمهوری اسلامی بابت اینکه همچین فضایی رو ترتیب داده تشکر کرد, کلی نیروی انتظامی و امنیتی و خدماتی بودن که دست تک تکشون رو میبوسم و خدا خیرشون بده, یعنی تو امنیتی و رفاهی که فراهم بود زن و بچه مردم با خیال آسوده یه برنامه به اون عظمت رو انجام دادن و در آسایش و آرامش رفتن به خونه هاشون ...
من هزاران دلیل دارم از اینکه جمهوری اسلامی حاکم بر این کشوره از خدا تشکر کنم, بارها بابت سلامتی همه ارکان و نیروهاش دعا کردم و صدقه دادم و این رو با صدای بلند و رسا اعلام میکنم که خدایا بابت حکومتی که بالای سرمون گذاشتی ازت ممنونم.
دلیل و نمونه برای تشکر از خدا خیلییییی زیاده, همین میلیونها سفری که زن و بچه مردم در امنیت و آرامش و رفاه انجام میدن, همین که به جای فضاحت جشن هنر, برکت جشن محفل رو دارن, همین که درصد عمده این مملکت تو فضای امن روانی و ایمانی دیندارن و معتقد باید خدا رو شاکر بود, همین که ...
کلی میشه مثال آورد از دلیل برای تشکر از خدا بابت حکومتمون, هر کسی برای خودش تو فضای ذهنی و شخصی خودش میتونه مثال بیاره
شما وقتی میخوای خونه بسازی آخرش یه مقدار نخاله اضافه میاد باید دور بریزیش، حتی بدن آدم هم موقع خوردن غذا ضایعات ش رو دفع میکنه، لذا تو هر جامعه و هر جمعیت و بالتبع حکومتی یه عده نخاله هم پیدا میشه, ممکنه از یه جایی ش هم ناراضی باشیم ولی مساله کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی بر این کشوره که برام ارزشمند و ستودنیه, الانم قطعا یه عده خودتحقیر و خود فروخته و نخاله میان متلک میندازن, یعنی اگه نندازن باید نگران سلامتیشون بشم ولی حقیقت هیچ وقت با متلک و مسخره کردن و تیکه انداختن عوض نمیشه, حالا شما حرص نخور, بیا پسته بخور! :))
دیشب رفته بودم نمایشگاه قرآن؛ برای بچه ها محوطه های بازی مختلفی فراهم کرده بودن, کنار محوطه بازی یه دختر پسر شاید 10-12 ساله نظر من رو جلب کردن, اولش تو فوتبال دستی و بازی های دیگه باهم کل کل کردن, بعد باهم هم بازی شدن خیلی نرم و یواش یواش به هم نزدیک شدن و خیلی دوست داشتن که باهم بازی کنن ...
خیلی خوب میشد کشش بین شون رو دید, خیلی عیان بود ...
فکر کنم دو سه ساعتی که اونجا بودم و با بچه خودم بازی میکردم حواسم به اون دو تا بود و رصدشون میکردم...
تو راه خونه به دو تا چیز داشتم فکر میکردم:
اول اینکه منم وقتی تو سن اینا بودم و یا جوون 20-30 ساله بودم همین نوع کشش رو به زن ها داشتم؟
دوم اینکه الان چرا حسی به زن ها ندارم (یا لااقل فکر میکنم) هیچ حس و کششی که ندارم هیچ, تازه سعی میکنم از این جنس فرار کنم!
برای سوال اولم هر چی فکر کردم یادم نیومد اون حس و کشش درونیم رو, یعنی نتونستم اون کشش رو دوباره برای خودم بازیابی کنم, یاد رفتارهام میافتما ولی نمیتونم بفهمم چی درونم بوده, چی دلم میخواسته!! ولی برای حس دومم شاید تجربه های رابطه های زیاد و فهمیدن پوچ و مزخرف بودن این روابط باعث شده که بفهمم عطای این کشش رو باید به لقاش بخشید و باید حتی ازش منزجر و فراری بود!
همین الان به همکارم این مساله رو تعریف کردم, گفت پیر شدی رفت, بهش گفتم بابا خیلی پیرمردا تازه خطرناک تر و خانوم باز تر میشن, چرا من فراری ام!
همین اتاق بغلی چند تا خانم داف و خوش صحبت داره و بامنم رفیقن و راحتن و من تو این سالها حتی یک بار هم اتاقشون نرفتم و باهاشون گرم نگرفتم - نه اینکه من اهل گرم گرفتن با زن ها نباشما, نه - ولی اصلا تمایل و علاقه و کششی برای گرم گرفتن با این موجودات ندارم و نداشتم.
درسته پا به سن گذاشتن و بهتره بگم به دست آوردن تجربه خیلی تو نگاه و حس و حتی حالات و احوالات آدم ها تاثیر داره ولی نکنه چند سال دیگه عوض بشم و سر پیری تازه معرکه بگیرم!
بعدا نوشت:
من مخالفت برخی پست ها رو میتونم بفهمم چه نگاهی دارن ولی مخالفت با این یادداشتم و نمیتونم بفهمم چرا, واقعا چرا باید به این یادداشت منفی داد! من احوالات خودم رو گفتم دیگه منفی دادن ش یعنی چی!
شما خاطرتون نمیاد, راستش منم خاطرم نمیاد, مرحوم پدرم میگفتن برای شهید مظلوم بهشتی تا قبل از جنایت هفتم تیر مجاهدین خلق, شعار درست کرده بودن به این مضمون :
بهشتیمو... ریش دارم, یه خونه تو تجریش دارم, یه ویلا توی کیش دارم...
اساسا تروریست ها بیشتر از هر نوع تروری به ترور شخصیت و حیثیت علاقه دارن, مخصوصا تروریست های شیک و مجلسی و اروپا رفته!
این روزها خط ترور شخصیت و حیثیت سمت و سوی معنی داری علیه روحانیت و مراجع مذهبی پیدا کرده, پشت و عقبه و آتش بیارهای معرکه ش هم که مشخصه یه مشت جنایتکار غربی و کاسه لیس ها و خودتحقیرها و مزدورهای داخلی هستن .
آقای صدیقی نه اولین سوژه تروره و نه آخرینش خواهد بود.
یاد هفتم تیر کردم, میگن جنایت تروریستی و وحشیانه بمب گذاری مقر حزب جمهوری اسلامی رو یه نفر نفوذی سازمان جنایتکار مجاهدین خلق به اسم محمدرضا کلاهی که دانشجوی دانشگاه علم صنعت بوده انجام داده
موقعی که این ترورها اتفاق میافته, نیاز به کار خاصی نیست, نیاز به تحلیل خاصی نیست, همین که ببینیم کی پشت و حامی این جور اخباره متوجه میشیم که باید چه موضعی بگیریم.
دیشب مثل سالهای گذشته، رفتیم پشت بوم آتش درست کردیم و کنار آتش گرم شدیم و آجیل خوردیم و کباب تو آتش زدیم و عکس انداختیم و خوش و خرم برگشتیم خونه هامون.
صدای انفجارهای مهیبی میومد، درسته میترسیدیم ولی خیالمون راحت بود که فقط صداست ...
اما دیشب تو غزه تو صف های گرفتن غذا از انفجار فقط صداش به گوش نمیرسید، بلکه همون صف ها منفجر میشدن ...
یا اینکه بچه های غزه بال مرغ نداشتن تو آتش کباب کنن، فقط تنِ خسته و رنجورشون رو با آتش زدن تکه های وسایل زندگی ویران شدنشون گرم میکردن...
و آخر اینکه خیلی دیشب به این فکر کردم که سرخی خونهایی که در غزه به زمین میریزه از ماست ...
ماه مبارک رمضان درسراسر عالم شروع شده و البته در غزه مظلوم و تنها.
در غزه با ایمان مردم غذا ندارن بخورن، نوزادها اگه از شدت انفجار تکه تکه نشن، از گشنگی تلف میشن اون وقت ما به فکر چهارشنبه سوری و سفره هفت سین خرافیه عید نوروزیم!
ایمان واقعی یعنی جشن گرفتن ماه مهمانی خدا، اونم تو اوج گرسنگی و زیر بمباران بمب های آمریکایی و بی غیرتیه باقی مسلمین.
درهر حال این بابرکت ترین روزهای عالم رو تبریک میگم ان شاالله بتونیم از این روزها خوب کاسبی کنیم
چقدر خوب گفتن:
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
یادمون باشه این روزها به جای توجه به سلیطه بازی ها و حماقت ها به واقعیت ها و حقایق متمایل بشیم.
امروز مثل هر روز رفتم رستوران محل کار برای صرف ناهار, جاتون خالی قرمه سبزی داشت چون من از قرمه سبزی متنفرم غذای رژیمی گرفتم, دنبال یه میز میگشتم یه نفر آشنا باشه تنها غذا نخورم, بالاخره چشم چشم کردم و دو نفر از دوستان یه گوشه نشسته بودن رفتم کنارشون نشستم...
دیدم دارن حرف انتخابات میزنن و من اصولا موقع غذا خوردن فقط غذا میخورم و با لذت و ولع خاصی که انگار از گشنگی برگشتم غذا میخورم و هر بار میگم این خوشمزه ترین غذای عمرم بوده ...
ول کن نبودن, هی سوال میپرسیدن چرا اینطور شد و تو به کی رای دادی و دیدی استقبال نشد و از این حرفا منم گفتم غذاتون رو بخورین کیف کنین, هی داشتن تیکه مینداختن و مسخره میکردن و به زمین و زمان ایراد میگرفتن و آمارهای من در آوردی اعلام میکردن ... آخر سر غذام که تموم شد برای بار چندم سوال پرسید یکیشون که رئیس من هم بود گفت ببین فلانی حکومتتون برای این 75 درصدی که شرکت نکردن برنامه ای نداره, نیمخواد کاری کنه!؟؟
گفتم ببین من الان سیر شدم, اگه میخوای درست بحث کنیم چند تا نکته بهت میگم دقت کن, به شرطی که آخرش مسخره بازی در نیاری, اونم گفت باشه!
اولا حکومت خیلی راحت میتونست یه آمار من درآوردی اعلام کنه و بگه که مثلا 59 درصد یا 62 درصدمردم شرکت کردن, کسی آیا میتونست بگه آیا آمارت غلطه یا درست؟؟ پس اینکه حکومت در نهایت صداقت آمار واقعی رو اعلام کرده خودش خیلی عالیه و باید تحسینش کرد.
ثانیا, بذار یه مثال بزنم, شما بازی استقلال با نساجی مازندران ورزشگاه آزادی پر میشه یا بازی استقلال پیروزی؟؟ یا بازی رئال بارسا بیشتر بیننده داره یا رئال ختافه؟؟ این سری تقریبا میشه گفت رقابتی به اون معنا نبود, رقابتی که ایجاد هیجان بکنه؛ یه درصدی از این عدم رقابت به خاطر عملکرد البته بهتره بگم بی عملی جریان چپه, که مردم تقریبا اعتمادشون ازشون سلب شده, یه بخشی هم به خاطر عدم ورود چهره های شناخته شده اون جریان بوده و با این اوصاف وقتی رقیب قَدَر نباشه خب مشارکت طبیعیه که پایین میاد ....
ثالثا در تمام دوره ها 30 درصد مردم هیچ وقت شرکت نمیکردن, 30 درصد با هیجان و موج و جریان تکون میخوردن و 40 درصد هم تحت هر شرایطی رای میدن؛ اون سی درصد هیجانی مثلا تو هیجان انتخابات 88 و قبلش احمدی نژآد با رفسنجانی شرکت میکنن و میشه اینکه بیشترین رای به لحاظ تعدادی رو هنوز متعلق به احمدی نژاده, اونم به خاطر هیجان رقابت ولی امسال اون هیجان رقابت نبود, خب خیلی طبیعیه که آمار سی درصد هیجان طلب شرکت نکنن ...
بنابراین اتفاق خاص و غیر قابل پیش بینی ای نیافتاده که کسی نگران بشه, یا بخواد کار خاصی کنه, حکومت حتی تو اغتشاشات سال گذشته یه مشت اراذل کرایه ای و آدم های نادون با نهایت سیاست و خویشتن داری رفتار کرد که قضایا با آرامش تموم شه, تازه با اون همه فشار بین المللی و سازمان های جاسوسی فعال و خائنین و وطن فروشان داخلی, اون موقع در اوج اقتدار کارهاش رو انجام داد, الان که چیزی نشده که کار خاصی بخواد بکنه!
تا حرف به اینجا رسید گفت تو بی منطق حرف میزنی و بهتره بریم .... منم عین همیشه بهشون لبخندی زدم و راهمون رو گرفتیم به سمت محل کارمون ...
طرف تو غزه بجه ش زیر بمباران کشته نشه از گرسنگی شهید میشه، ولی غزه رو ول نمیکنه، علیه حماس اقدام نمیکنه و تازه تا پای جونش پای فلسطین ایستاده
یا یه طرف دیگه از جون خودش میگذره تا گزندی به مردم کشورش نرسه و جریان اعتقادی ش ایمن بمونه حالا ممکنه تو مرز شلمچه یا تو مرز خان طومان سوریه
اون وقت من اندازه یک رای هم برای کشور و اعتقادم کار نکنم؟؟
برای کوری چشم دشمن های خونخوار و جنایتکار و خائن این مملکت و ملک و دین که دوس ندارن رای بدم، رای میدم!
خاطر همه ما هست و شنیدیم علمای بزرگ, مراجع تقلید و مفتی های اعظم در موارد زیادی حکم جهاد صادر میکردن, حکم تحریم صادر میکردن و مسلمون ها بر اساس اون احکام اقدام میکردن, نمیدونم چرا حدود 30.000 انسان کشته شده و تقریبا از هیچ عالمی صدایی در نیومده و حکمی صادر نکرده؛ حتی اندازه تنباکو هم اون 30.000 انسان و مسلمان ارزش نداشتن لابد
تازه ترکیه و اردن دقیقا تو همین ایام بیشترین صادرات مواد غذایی رو به رژیم وحشی و کودک کش اسرائیل داشته, قطر و امارات و برخی کشورهای عربی خطوط هوایی و پایگاه های تامین بمب های امریکایی به سمت اسرائیل هستن ...
اون وقت یه سرباز امریکایی به اسم آرون بوشنل خودش رو جلوی سفارت اسرائیل تو امریکا آتش میزنه به خاطر اینکه تو نسل کشی ای که امریکا سهم اصلی ش رو داره شرکت کرده, یا داسیلوا رئیس جمهور برزیل اعلام قطع رابطه با اسرائیل میکنه به خاطر نسل کشی اسرائیل و افریقای جنوبی علیه نسل کشی اسرائیل تو دادگاه لاهه اقامه دعوا میکنه, حالا ما مسلمون ها چی کار کردیم و میکنیم؟!؟
بچه های غزه دیگه فقط از بمب نمیمیرن, نوزادهای غزه دارن از گشنگی میمیرن و ما اینجا منتظر انتخاباتی با شکوه و حماسه ای دیگر هستیم و داریم سفرهای اروپایی عید نوروزمون رو رزرو میکنیم و دولت هم با تشویق به سفر خارجی ارز مسافرتی رو از 500 به 1000 دلار بالا برده تا عملا سفر به ترکیه برای رفتن به کنسرت نوروزی رایگان در بیاد!
میتونین فکرش رو بکنین 30.000 نفر در عرض چند ماه کشته بشن و کسی صداش در نیاد و اقدامی نکنه!؟ اصلا میشه انقدر نامرد و بی شرف بود و بی غیرت؟؟
باورم نمیشه!
اندازه اون خلبان امریکایی هم شرف داشتیم خودمون رو باید آتش میزدیم از این همه ظلم و خیانتی که داره اتفاق میافته
دیدین بچه ها وقتی بازی های خشن انجام میدن بعد از یه مدت از کشته شدن و مردن خیلی عادی حرف میزنن و براشون مهم نمیشه دیگه
یا مثلا تو بیمارستان ها این کادر درمان خیلی وقت ها مردن آدم ها به قول خودشون اکسپایر شدنشون خیلی عادی شده و دیگه بهش عادت کردن
ما هم روزی چند صد نفر از غزه رو کشته بشن عادی شده انگار, نه خبری نه دغدغه ای نه چیزی ...
امروز خیابون فردوسی بودم, پرچم اوکراین هنوز تو سفارت خونه آلمان و انگلیس برافراشته است!
اونها تو خباثت و ددمنشی و جنایتشون باهم متحدن و ما تو حقانیت و مظلومیت خودمون متفرقیم!
چند روزیه سعید رو میبینم تو خودشه، خیلی ناراحته، رفتم سراغش ازش پرسیدم چی شده؟ اتفاقی افتاده ... اولش نگفت ولی بعدش شروع کرد به گفتن :
چند شب پیش موقع شام با خانمم حرفم شد سر اینکه چرا داره خرج اضافه میکنه، آخرای شام یکی از دوستام اس داد میای باهم شام بریم بیرون، نمیدونم چرا نتونستم بهش نه بگم ...
وقتی رسیدم بهش گفتم من که شام خوردم فقط واسه تو شام میگیرم ... گفت حالا که اومدی بریم فلان پیتزایی معروف کلی راه رفتیم رسیدیم و حدودا ۵۰۰ هزارتومن کارت کشیدم ...
بهش گفتم دیرم شده باید برگردم خونه، اونم شامشو برداشت و رسوندمش دم خونه ش و برگشتم....
ازون شب اعصابم خورده من واسه زن و بچه خودم ۵۰۰ تومن تاحالا پیتزا نخریدم بعد این زنیکه فکر کرده من کیف پولشم ...
حالم از خودم بهم خورد چرا چیزی که برای زن و بچه خودمه رو واسه یکی دیگه که هیچ نسبتی باهام نداره خرج کردم....
راستش هیچی بهش نگفتم و فقط سرم و به علامت تاسف و شرمندگی خودم تکون میدادم
من دو مسیر خبر خونی دارم، یکی سایت های خبری خارجی، عین بلومبرگ، رویترز ، سی ان ان اونم ورژن آمریکا و جهانیشون نه منطقه ای، تو تمام این سایت های خبری از پرتاب موشک ایرانی به فضا برای درمدار قراردادن ماهواره ایرانی به عنوان خبر صفحه اول پرداخته شد و حتی پاسخ قاطع سپاه به تهدید آمریکا...
اون وقت وبگاه های خبری داخلی کمترین پرداختی به این موضوع نداشتن و شبکه های خبری معاند هم که مشخصه چی میگن و چی نمیگن ...
واقعا از کشوری که وحشی های جانی خارجی و خائنین داخلی نمیذاشتن آفتابه بسازه، برسیم به پرتاب ماهواره ایرانی با موشک ایرانی به فضا باید به جمهوری اسلامی تبریک گفت و ازین استقلال و شرافت و برتری از حاکمین و شهدا و دانشمندانمون با وجود کلی خائن و وطن فروش و غرب گدای هرز و کلی دشمن وحشی و جنایتکار خارجی قدردانی کنیم.
این فقط گوشه ای از پیشرفت هاست، فقط انقدر یه عده عقده ای هرز غرب گدای خودتحقیر سم پاشی میکنن بعضیا دقت نمیکنن و یادشون میره کجا بودیم و تا کجا بالااومدیم
خدارو شکر که همه اینها لطف خدا بوده و بس.
چند سال پیش شاید حدود 20 - 25 سال قبل شوهر یکی از اقوام خودش رو بازخرید کرد و اومد خونه نشست, خونه ش رو فروخت و خورد و ما همیشه نگرانش بودیم گوشه کنار بهش کمک میکردیم چون عیال وار بود و مستاجر...
چند وقت پیش که دیدیمش حرف رفت سمت خونه ای که چند ساله توش نشستن زنش بهم گفت به کسی نگو این خونه رو خریدیم!
این خونه همون خونه ای بوده که ما سالها فکر میکردیم مستاجره!
از جای دیگه کاشف به عمل اومد یه زمین برخیابون اصلی همون شهری که زندگی میکنن داره و ...
راستش تنها کسی که تو خانواده وضعیت مالی نامساعدی داشت ایشون بود, که اونم اینطوری تو زرد از آب در اومد ...
تقریبا همه اطرافیان و نزدیکان و همسایه ها و آشناهای من اعم از فقیر و غنی تو بیست سال گذشته وضعیتشون کاملا بهتر شده, اونی که خونه نداشت خونه دار شده, اونی که خونه داشت دو سه تا خونه داره و ماشین ندارامون همه ماشین دارن و ماشین دارا رفتن سمت خارجی سوار و همینطور هر کسی به لحاظ دارایی و مکنت و امکانات ارتقا پیدا کرده
نمیدونم شاید استثنائا یه آدم هایی وضعیت و تمکن مالی نداشته باشن ولی واقعا من کسی و نمیشناسم و حتی نیروهای خدماتی محل کار من وضعیت خوبی دارن.
اگر هم فرض کنیم فقری باشه نسبت فقیر به غنی خیلی خیلی کمه ... و تقریبا نمیشه دید و درصدش خیلی کمتره, در حالی که من قشنگ خاطرم هست ما که خانواده ای بودیم که امکانات متوسطی داشتیم هفته ای یه بار برنج و مرغ میخوردیم(قضیه سی سال پیش رو میگم) باقی هفته رو با غذای نونی و امثال این سر میکردیم و ساده و تقریبا تکلف و بریز به پاشی نبود, مهمونی هامون یه غذا و مشخص بدون هیچ ادا و اطواری بود, موقع لباس خریدن سالی یه دست لباس میخریدیم, جورابامون پاره میشد میدوختیم شلوارا زانو میزد از این زانویی ها میدوخت مادرم کاپشنم پاره میشد میدوختن و از این قبیل ولی این چیزا الان اصلا برای بچه ها و خانواده های امروزی قابل قبول نیست و نمیتونن درک کنن و همون موقع من آدم هایی که فقیر بودن و دستشون به دهنشون نمیرسید و میومدن از پدرم مثلا پول یا کمکی میگرفتن زیاد بودن ولی الان تقریبا کسی و نداریم..
ببینین بازم تاکید میکنم من نمیبینم, اطرافم آشناهام در و همسایه و ... نیست کسی که اسمش رو بذارم فقیر اگر هم باشه نسبتش خیلی کمه!
دیشب وقتی نصفه شب خبر رو شنیدم یه شوق با حسرت عجیبی منو احاطه کرد تا حدود 4 صبح خوابم نبرد ...
خیلی دلم میخواست مصلحت اقتضا میکرد دیشب یا همچین شبی خبر با خاک یکسان شدن تلاویو رو میشنیدم !
این فوتبالی ها یه حرف جالب دارن میگن بهترین دفاع حمله است, امروز یکم آرومم قدرت تخریب موشک هامون رو دیدم و این یعنی اعلان هشدار و تهدید و قدرت نمایی واقعی و درست!
درسته دل آدم آروم نمیشه ولی همینم خوب بود ... خدا کنه ادامه داشته باشه تا محو همه ظالم ها و احمق های عالم.
صبر و ایمان و جهاد در غزه قهرمان
رشادت و شرف در یمن بزرگ
سکوت و مصلحت در ایران و عراق و سوریه و لبنان
خیانت و دورویی در ترکیه, قطر, امارات, مصر و عربستان و ...
با درود به آزادگی افریقای جنوبی
جنایت و سبوعیت و توحش امریکایی, اینگیلیسی, اروپایی
و قلاده دریدگی اسرائیلی
هفته پیش برای مصاحبه کاری رفته بودم یه جایی, راستش چون مساله پول و اینا توش نبود, دوست داشتم خیلی خوشتیپ و شیک برم, سر و صورتم رو اصلاح کردم, کت شلوار مهمونیم هم پوشیدم و رفتم سر قرار, یکم دیر رسیدم, با سلام و علیکی مقتدرانه و رسمی سوئیچ و موبایلم رو روی میز گذاشتم یه ده دقیقه ای حرف زدن و تو همون جلسه گفتن چهار زمینه کاری داریم, یک و تا چهار رو شرح دادن گفتن کدوم رو مایلید, من تواضع کردم ولی اون آقای انتخاب کننده گفت گزینه چهار که ته دلمم بود ولی خب روم نشد خودم مستقیم بگم و تقریبا شیک ترین و به قولی با کلاس ترین کارشون بود رو پیشنهاد داد و منم با تواضع و منت گفتم هر جور صلاحه ...
بارها تو مصاحبه های کاری و اینها معمولا تیپ نمیزنم و خیلی به ظاهرم نمیرسم و همیشه بر این عقیده بودم که من به لباسم ارزش و قدر میدم نه اینکه به خاطر لباس و ظاهر وم جایگاهم بخوان به من احترام بذارن, ولی بعد از چهل و چند سال بهم ثابت شد برای ورود و برخورد اول و انتخاب ها ظاهر و پوشش نقش موثری داره, هر چند در ادامه کم کم نقشش کمرنگ بشه, ولی وقتی یه جا افتادی دیگه کسی که نمیتونه بیرونت کنه!
الان میفهمم اون فرصت هایی که داشتم چرا از دست دادم, هر جند اون فرصت ها منو از دست دادند ولی باز میتونستم منشا خیری میبودم اگه بیشتر حفظ ظاهر میکردم و انقدر متواضع و خاکی و افتاده نمیبودم و یکم قیافه میگرفتم و شیک برخورد میکردم.
بعدا نوشت:
یادداشت قبلی تحت عنوان کلاش, غیر منصفانه و ناقص بود و من از بیان و انتشار اون واقعا از دوستان معذرت میخوام و امیدوارم که من رو بخشیده باشن
یکی دو تا از خواننده ها یه نظری دادن, مدت هاست دارم بهش فکر میکنم, البته پیام های مشابه این رو چند وقت یه بار دریافت میکنم:
"ماوا جونت پست گذاشته نمیری واسش نظر بذاری؟؟"
"سیاه مست عاشقته؟"
خب راستش واقعا نمیدونم چرا کسی همچین برداشتی از من کرد تا با یکی از عزیزان راجع به این موضوع حرف زدم, برگشت گفت خب روت کلاش دارن!
گفتم کلاش چیه؟؟
گفت کراش بابا ک رررراش!
گفتم یعنی چی کراش دارن گفت یعنی خودت نمیدونی و به خودت نمیگن ولی دوستت دارن, گفتم خب میدونم کراش یعنی چی ولی آخه من چه نکته و نقطه جذابی دارم اونم از طرف آدم هایی که اساسا همیشه مخالف من هستن و من اساسا نظری موافق میل و اعتقاد اونها ندارم, آخه مگه میشه کسی روی یه نفر که قبولش نداره کلاش بزنه!!
من واقعا برام خیلی جالبه, رفتم ببینم چرا باید کسی همچین حرفی بزنه, در حالی که من فقط چهارتا وبلاگ رو دنبال میکنم و فکر کنم دو سه تا دیگه رو میخونم, و تقریبا جایی نمیرم مگه اینکه خیلی گذری و اتفاقی, دو تا خانم هستن, یکی خانم ماوا است خب واسه من نوع زندگیشون, نوع اعتقاداتشون خیلی تحسین برانگیزه, اصلا افتخار میکنم در عصری زندگی میکنم که همچین آدمی وجود داره و من میتونم به عینه یه آدم توانا و سلامت رو ببینم, یکی هم خانم سیاه مسته, که نوع و زاویه تحلیل و نگاه شون برام دریچه هایی رو باز میکنه, با اینکه شاید همه تحلیل هاشون رو قبول نداشته باشم ولی زاویه هایی رو باز میکنه که برای تشخیص خودم لازم دارم از طرفی نوع دغدغه مندیشون خیلی ارزشمنده, و من عاشق انسان هایی هستم که آروم نمیشینن و دغدغه خیلی چیزای اساسی و درست رو دارن, بقیه هم سالم هستنا ولی این آدمها برای من خیلی الگو هستن و از طرفی احترام من رو حفظ میکنن و به ریش سفید من بی احترامی نمیکنن و تقریبا خیلی کم پیش میاد تو وبلاگ خانمی نظر بدم هر چند گذری شده و نتونستم خودم رو کنترل کنم چون واقعا ابا و اکراه دارم تو وبلاگ خانم ها نظر بدم به خاطر نوع برخوردهای زننده و سخیفشون و طرز فکرهای خودخواهانه و متوهمانه شون.
چند تا آقا رو هم میخونم یکیشون جناب شنگوال العلماست, حقیقتا گنجینه قرآنی هستن, چنان موضوعات و موارد رو مستند و متقن توضیح میدن که آدم به شکل خارق العاده ای اعتقادش به اینکه قران برای همین الان و امروز نازل شده مستحکم تر میشه؛ یکی دیگه جناب مراته تحلیل های جامعی دارن, نوع دغدغه هاشون اصولی و مبناییه, قطعا هر باری که مطلبی منتشر کردن یه چیزی به من اضافه شده, منظورم از یه چیز یه مطلب و نکته نبوده یه پنجره و باب بوده ...
یکی دیگه شاگرد بناست اصول و سبک زندگی فوق العاده ای داره, نوع رابطه زن و شوهر, باهم و با بچه هاشون و حتی اطرافیان و اقوامشون برام خیلی درس آموزه و استفاده میکنم.
یکی هم حاج آقای قاسم پور یادداشت های من, نوع تحلیل هاشون نکات خیلی خوبی رو برای من داره حتی اگر مخالفش باشم برام زاویه های خوبی رو باز میکنه و این خیلی خوبه و مورد نیازمه
با نهایت احترام باقی افراد یا روزانه نویسن که من به شدت متنفرم از روزانه خوندن, بهم حس خوبی نمیده مخصوصا اون روزانه نویس هایی که فقط اتفاق مینویسن بدون هیچ نتیجه گیری و اشاره ای ...طرف زائیده, غذا سوزونده, مریض شده, دفاع کرده و باشوهرش دعوا کرده, با خانواده شوهرش مشکل داره, بچه ش شاشیده و ... هر روز میاد روزانه تحویل میده بیشتر رو مخه و برخی هم که مذبذب هستن و هر روز یه مدلی ن, یه عده هم که مصیبت نامه نویسن و شکست عشقی ن و همه ش ناله ن, نهایتا یه عده عقب مونده غرب گدا و نفهم و کج فهم هم هستن که فقط خودفروشی بلدن و خوش رقصی برای دشمن های این مملکت و ایراد و انتقاد های بی سر وته از کشور و مسخره کردن مردم و تاحتی شهدا که دیگه معلومه محل سگ هم نباید بهشون گذاشت.
مگه دیوانه ام خودم رو اسیر کسی کنم که ثبات شخصیتی و روانی نداره و همش غرق توهمات احمقانه شه
البته موردی اگر ببینم کسی مشکلی داره از باب دلسوزی و پدری میخوام بهش کمک کنم ولی اغلب آدم ها فهم درستی از محبت و پاسخ به محبت و احترام به بزرگتر ندارن و این باعث میشه خیلی خودم رو محدود کنم تو نظر دادن و کمک کردن ...
جا داره اضافه کنم نه اونهایی که برام الگو هستن کامل بهشون کلاش دارم و نه اونهایی که نیستن کامل ازشون متنفرم و فراری و من فقط بخش ها و برآیند های مثبتشون برام ملاکه, و الا از قضا از خیلی شون حتی گله و کدورت هم دارم به واسطه افراط در برخورد و عدم حفظ حرمت و اینها؛ ولی خب با همه این تفاسیر باز برام اون بخشیشون که درسته ارزش مند و قابل احترام و تحسینه و ابایی ندارم که علنی اعلام کنم، همین.
ما تو کشور خودمون مراسم ملی میگیریم، با ما چیکار دارید که سر راهمون بمب میذارید، مگه ما با شما کاری داریم!!
:((
خدایا نذار دشمن هامون شاد شن و همه شون رو ذلیل کن!
البته وقتی این وحوش بی وجدان و جانی بشری ما رو مورد حمله قرار میدن یعنی مسیرمون، راه حقه که ناحق های عالم نمیخوان ما خوش باشیم
یه عده قلیلی عین نظر دهنده اول این متن، منتظرن یه غمی تو این کشور پیش بیاد یه مصیبتی پیش بیاد خوشحال شن و صداشون و بالا ببرن، دقیقا عین بی بی سی و منافقین و بقیه عمله هاشون تو داخل ...
واقعا رقت انگیزترین حالت انسانیه وقتی که مصیبت هم نوعت باعث خوشحالی و بل گرفتنت بشه
بخش اول:
خواهر یکی از دوستان, شنیدم در حال جدا شدنه, بهش زنگ زدم که باهاش حرف بزنم, یک ساعتی باهم حرف زدیم, میگفت شوهرم بهم توجه نمیکنه, ما یه عکس مشترک و یه مسافرت دو تایی نرفتیم, همه ش با خانواده خودش و پیش مادرش ایناست و از همین چرندیاتی که خیلی از زن ها میگن, هرچند اونجوری که اون میگفت هم نبود و مثال های نقض زیادی ازش پیدا کردم بهش میگم خب به فکر دو تا دخترت نیستی, گفت اونا زندگی خودشون رو دارن منم سبک زندگی خودم رو دارم, تا کی باید به پای اونا بسوزم منم حق دارم زندگی کنم, بهش میگم زندگی کردن یعنی تو آرایشگاه بودن و کافه رفتن و پای بساط قلیون بودن و تو اینستا ول چرخیدن... گفت آره من اینا رو دوست دارم و شوهرم نمیذاره ...
این دختر یکی از جذاب ترین اندام های ممکنه رو داره, خیلی توپه, ولی همینقدر هم گاوه و نفهم!
(متاسفانه شوهرش خر شده علاوه بر مهریه زیاد نصف خونه رو هم به نامش زده و این زنه هوا برش داشته بعد از 15 سال زندگی مشترک تازه یادش افتاده که جوونی نکرده و داره همه اموال اون پسر بیچاره رو بالا میکشه, متاسفانه خانواده خیانت کار دختره هم دارن ازش حمایت میکنن)
بخش دوم:
دیروز ظهر رفته بودم یه کاری داشتم تو یه جایی, یه بخشی که ارباب رجوع زیاد ندارن البته, یه دختره بود خوشششگلا, ماه! چشما یه رنگ فوق جذاب سبزآبی, یه حالی بود, یه ملاحت عجیبی صورتش داشت, لباش با آدم حرف میزد, از این ور قد و بالا و اندامش هم معلوم بود خیلی خوب بود, از اون چادری خوشگلا بود, یه لباس قشنگم ست کرده بود محشر؛ نگاه کردم به دستش دیدم حلقه داره, گفتم خوش به حال شوهرش عجب چیزی تور کرده و بلیطش برده.... تا اومدم باهاش حرف بزنم دیدم ای دل غافل عین سگ آقای پتیبل پاچه میگیره, اخلاقش گند بود به معنای واقعی کلمه, سگ بود!
بخش سوم :
هفته پیش عیال برای برادرشون خواستن برن یه دختر رو ببینن, عکس دختره رو به من نشون داد گفتن خوبه قشنگه, گفتم آره خوشگله خوبه, ولی باید بری ببینیش حالا زشتم باشه برو ببینش, چون دیدن یه چیز دیگه است با عکس که نمیشه آخه؛ بالاخره رفت و اومدن بهم گفت دختره و خانواده ش خیلی خوب بودن یه خانواده آروم و فهمیده, فقط یه اشکالی بود ... پرسیدم چه اشکالی؟ گفت دختره ظاهرا مشکل شنوایی داره و یکمم لکنت داره؛ گفتم که خاک تو سرت نکنن این که عیب نیست, زنی که کر باشه و لال یه نعمت خیلی بزرگ واسه شوهرشه, به خدا اگه میتونستم من خودم میگرفتمش ... گفت داداشم فعلا اینایی که تو میدونی و نمیدونه, گفتم خب جوونه دیگه جاهله!
پسر خوبم! وقتی میخوای زن بگیری به این نگاه نکن دختره خوشگل باشه, خوش اندام باشه, چادری باشه, مدرک تحصیلی و جایگاه کاری و اجتماعی بالایی داشته باشه, به این فکر کن که آدم باشه, فهمیده باشه و رام, نه وحشی و نمک نشناس و دریده ...
تازه اگرم پیدا کردی هم هییییییییییچ وقت و تحت هییییچ شرایطی مهریه زیاد نکن چیزی هم به نامش نکن, هیچ حقی هم تو محضر بهش نده به خصوص حق طلاق و اینها.
یادداشت های مرتبط:
امروز خبر شهادت یکی از بزرگان و قهرمانان این کشور تو سوریه منتشر شد، دوباره تلویزیون تبریک و تسلیت گفت ...
من تو دلم گفتم مگه برای شهادت و تیکه تیکه شدن بزرگترین سردار تاریخ این تمدن چه غلطی کردیم که بخوایم واسه این سردارمون کار خاصی بکنیم.
واقعا اخبار تلویزیون رو اعصابمه، چپ و راست داره از پیروزی مقاومت میگه و من فقط حرصم در میاد .. نمیدونم از کدوم پیروزی داره حرف میزنه، مگه ماغلطی کردیم
تا یادم نرفته اینو تاکید کنم انفعال و بی عملی امروز جمهوری اسلامی علیه آمریکا و اسرائیل اگه درصدی متاثر از نارضایتی های بخشی از مردمه که تو استادیوم به پرچم فلسطین هو کشیدن و اون مردمی که الانم دارن جمهوری اسلامی رو مسخره میکنن و تضعیف میکنن تو خون اون زن و بچه هایی که صدتا صدتا دارن شهید میشن شریکن...
این دنیا یا باحقی یا با کفر، یا با مظلومی یا ظالم، اگه حرف و زبان و عمل و نوع نگاه ما مظلوم و قدرت مظلوم رو تضعیف کنه ما سمت ظالم و جنایتکاران تاریخ خواهیم بود
میگم چطور میشه همه خانوادت رو بکشن، بچه ت تیکه تیکه بشه و تو بگی حسبنا الله، الحمدلله ؟؟؟
چطور میشه یکی، یه ملت دو میلیونی به این حد از ایمان برسن!!
اون ۲۰ میلیون پیاده رو اربعین که چپ و راست به جای خدا همه چیو از غیر خدا میخوان و مدد میگیرن، و فکر میکنن با یه پیاده روی و عزاداری عاقبتشون رو بیمه میکنن کجان؟؟
اصلا میتونین درک کنین حسبنا الله یعنی چی؟؟؟
فرق توحید و ایمان واقعی با ادعایی رو میتونین بفهمین؟؟
75 روز گذشته
حدود 20.000 نفر نا قابل زن و بچه آدمیزاد هم تیکه و پاره شدن
آنکارای اردوغان هم زمان هم اسرائیل رو داره محکوم میکنه, هم از چند میلیارد تجارت ش با اسرائیل لیری کم نشده!
دوحه قطر که همزمان پا در میونی داره میکنه بین اسرائیل و حماس از پایگاه های امریکایی ش بمب های بزرگ و مخرب امریکایی گسیل میشن به اسرائیل
امارات و عربستان و اردن و مصر و کل جهان اسلام هم همینطور, بی خاصیت و متفرق و مدعی و خائن!
جمهوری اسلامی هم هر روز داره اعلام میکنه که اسرائیل از خطوط قرمز نباید رد شه و اسرائیل هم رد میشه و آب از آب تکون نمیخوره ... و دل خوشه که گوشه کنار عالم حالا چند صد نفر فعال ضد جنگ تظاهرات کنن و شعار بدن فیری فیری پلستاین یه خمپاره بخوره به یه گوشه حیاط یه خونه تو یه کوره دهاتی تو اسرائیل!
هیچ کس هم نه حرفی میزنه و نه کاری میکنه درست عین ماجرای حاج قاسم, ببخشید حرف که زیاد میزنن ولی عمل تقریبا هیچ!
قرار بود تلاویو و حیفا رو با خاک یکسان کنیم!(آقای جمهوری اسلامی, من میدونم این حرف به این سادگی ها نشدنیه, ولی توقع ندارین که حلوا حلواتون کنیم و باز به عملکرد و ادعاتون افتخار کنیم که)
حزب الله لبنان هم تا شعاع هزار متری لب مرز خودش رو هدف میگیره و ازش فیلم میگیره منتشر میکنه
باز دم غیرت حوثی های قهرمان یمن گرم, ای ول به غیرتشون, برای بی غیرت هایی مثل ما معلم بزرگی هستن با هییییییچی اون همه کار کردن و میکنن و از هیچی نمیترسن.
البته ایمان اهالی غزه همچنان ستودنیه, تو این غربتی که گیر کردن باز یاد خدا همراهشونه, همه توسل و توکلشون به خداست.
در بد مهلکه ی تاریخی گیر کردیم, در بد بزنگاه تاریخ سازی قدم نگه داشتیم و منفعل شدیم ...
به قول بزرگواری فرهیخته و اهل درد:
تهران ....یا سرور صنعا و بیروت و بغداد و دمشق می شود یا حومه ی تل آویو و آبریزگاه واشنگتن
+ معلم مدرسه بچه از ما پول گرفته میگه برای جشن یلدا میخوایم, تلویزیون هم که از الان رفته پیشواز یلدا, خب باید شاد باشیم برای یلدا آخه معجزه بزرگ الهی و عید بزرگ ماست, یه آیه ای نازل شده, پیامبری تو اون روز مبعوث شده, نباید وسط تیکه تیکه شدن چند هزار تا بچه که از شادی خودمون بگذریم!
++ من با همه حرفای بالا کاری ندارم, تو این وانفسا من چه خاکی باید توی سرم بریزم؟؟؟
وقتی هنوز مدرسه نمیرفتم فکر کنم 5 یا 6 سالم که بود, قشنگ یادمه به خودم میگفتم که ببین الان بچه ای هرررر کاری دوست داری میتونی بکنی و خیلی خوبه و خوش میگذره, بعدا که بزرگ شدی خیلی کارا نمیتونی بکنی و خیلی چیزا برات سخت میشه ... قشنگ این فکر اون سالها رو یادمه و الان که بزرگ شدم واقعا به این باور رسیدم که کاش همون بچه میموندم و این همه چیز نمیدیدم ...
نمیدونم چقدر باورپذیره و این حرف رو قبول دارین, اینکه این دنیا با همه وسعت خودش یه جای تنگ و بی مقداره که جز غم و ناراحتی چیزی با خودش نداره, گشنته میخوری دلت سنگین میشه, پول نداری پول دار میشی همه فکرت مشغول میشه, زن نداری زن میگیری بلای جونت میشه و... تا میای لذت بچه تو ببری بزرگ میشه دردسرهاش شروع میشه, تا میای کنار پدر مادرت باشی میبینی داری از دستشون میدی و ...
یعنی خاک بر سر این دنیا که هیچ چی نداره, هر چیزی هم که داره کوفتت نکنه بهت نمیده!
+ بعضی وقت ها یه چیزی تو دلت میگذره که به هیشکی نمیتونی بگی, چون هیشکی نمیتونه بفهمه چی میگی! درست عین دیروز وقتی تو بهشت زهرا سر مزار پدر عزیزترین آدم زندگیم رفتم و نتونستم جلو برم, چون نباید جلو میرفتم ... :((
++ 70 روز از جنگ غزه میگذره, اونا روزی چند صد نفر میکشن, یا یه بمب یه برج مسکونی رو یکهو میارن پائین اینا دلخوشن یه خمپاره زدن به یه خونه ویلایی چند تا آجر خونه ش رو تخریب کرده و رعب و وحشت ایجاد کرده, هر چند اون همه بمب های امریکایی رعب و وحشتی در دل فلسطینی ها ایجاد نمیکنه البته!
و این فیلم
من چطوری بچه مو بغل کنم
ایمان چه قدرت عجیبی در غزه نشون میده
بابایی چطور دلت اومد ...
:((((((
امروزم صد و خورده ای آدم شهید شدن، تا الانم ۱۶ هزار نفر شهید شدن، حدود نصفشون بچه ن، پدری بچه کشته شدشو بغل میکنه میگه حسبنا الله ...
انقدر باغیرت و با شرفن ذره ای اعتراض، ذره ای غصه و بی توکلی، ذره ای بی حجابی و ذره ای بی ایمانی از غزه مخابره نمیشه ...برعکس ایمان در جریانه، زندگی در جریانه و ...
فقط تو رو خدا یکی بیاد به من بگه با این داغ تو دلم چیکار کنم؟؟
تو رو خدا یکی بیاد بگه من چیکار کنم!!
بچه م تب کرده و من خجالت میکشم ازین پدر های طفل های شهید ...
من هر بار مدیران اجرایی و میانی و بعضا سطوح بالای دولتی و بخش عمومی رو میبینم به ابن نتیجه میرسم اگه فرضا بگن فردا نظام جمهوری اسلامی تبدیل میشه به نظام شاهنشاهی، یه درصد قابل توجهی ازین مدیران همون صبح زود که بخوان از خواب پاشن بیان اداره مردا کراوات زده و سه تیغ و زنا هم کت دامن پوشیده میان سر کار...
مطلب زیر در راستای دو یادداشت قبلی مشاوره بوده که ممکنه به مذاق خیلی ها خوش نیاد و بنده رو بی دین و ایمون در نظرشون جلوه بده و اعصابشون خورد شه, اگه حوصله ندارید لطفا نخونین تازه طولانیه چیز خاصی هم توش نیست.
چند روز پیش یه خانم جوونی باهام تماس گرفتن و گفتن خانم دکتر شماره شمارو بهم دادن جهت مشاوره, منم تو دلم گفتم این مشاوره پررو شده ها, پولشو داره میگیره زحمتش رو گردن من میندازه ... گفتم بفرمائید ...
شروع کرد و گفت شوهرم بهم خیانت کرده!
پرسیدم یعنی چی کار کرده؟؟
گفت رفته با یه زن دیگه رابطه داشته (تو دلم گفتم این که خیانت نیست, البته بعدا تو جلسه حضوری این نکته رو خیلی قاطع بهش گفتم)... ادامه داد ... من فهمیدم و قهر کردم دو ماه نبودم و آشتی که کردم بازم فهمیدم با این خانمه دوباره رو هم ریختن و ...
الانم به جای اینکه رابطه ش رو قطع کنه تازه دست پیش گرفته پس نیافته ...
کلی حرف زد, جزئیاتی از خودش و زندگیش گفت, گفتم باید حتما با همسرتون حضوری حرف بزنم و با شما کار خاصی ندارم ... (دختره براش رابطه شوهرش با یه زن غیر قابل قبول بود, گناه نا بخشودنی تصور کرده بود, در حالی که من بهش این رو میگفتم که این کار شوهرت خیلی کار عجیب و غریبی نیستا, خیلی از مردا اینطورین, گناه نا بخشودنی نیست)
یه جمله ش برام خیلی جالب بود و اینجا میگم باقی مواردش خیلی شاخص نبود:
دختره گفت شوهرم قلیون بکشه, عرق بخوره, سیگار بکشه برام مهم نیست ولی نباید با یه زن دیگه ای باشه و این اعتقاد منه, منم بهش گفتم فکر نمیکنی اعتقادت میشکل داره؟؟ گفت چطور؟
گفتم رابطه شوهر شما با زن مطلقه نه خلاف قانونه, نه خلاف شرعه, نه خلاف اخلاقه, نه خلاف عرفه برعکس مشروب خوردن همسرت که میگی میخوره و شما راضی هستی هم خلاف قانونه, هم خلاف شرعه, هم خلاف اخلاقه, هم خلاف عرفه ... گفت این اعتقاد منه, منم گفتم اعتقادت رو باید درست کنی!
چند روز بعد یه وقتی براشون آزاد کردم رفتیم دفتر مشاور و یکم براشون حرف زد و سپرده شون دست من, زن و شوهره عاشق و معشوق بودن ولی افتاده بودن تو دنده لج؛ با هر کدومشون جدا و باهم حرف زدم ...
پسره میگفت من یه اشتباهی کردم این ول کن نیست, 6 ماهه روزگار منو سیاه کرده, کلید کرده ول نمیکنه؛ بهش میگم مرد حسابی تو ثمره ده سال اعتمادش و یه شبه نابود کردی, حالا توقع داری شش ماهه درست بشه؟؟ گفت به خدا هررررر بار دوباره قصه میگه و دوباره از اول میاره بالا و هی میگه هی میگه انقدر میگه میره رو اعصاب من...
بهش گفتم پسره ابله, چرا لو دادی خودت رو! گفت به خدا آقای دکتر من شش ساله خانم بازی میکنم تا حالا لو نرفته بود, گفتم آخه بی عقل لو هم رفته دیگه چرا اقرار کردی, چرا همه چیو گفتی, گفت من نگفتم خود اون زنه نامردی کرد گند زد و همه چی و علنی کرد ... گفتم دیدی زنی که این مدلی باشه بهت وفا نمیکنه تا باهاشی و بهش سرویس بدی باهات خوبه به محض اینکه ببینه از دستت میده میزنه زیر همه چی, کلا زن جماعت وفادار نیستن و فقط دنبال حال و هول خودشونن و واسه سواری ازت بار کشیده و کارش تموم شده یدونه زده عقبت و هری... با سر همه حرفامو تائید میکرد ...
بهش گفتم از این به بعد تابلو بازی در نیاری, حیف این زنه ت به این خوبی از دستش بدیا, هر کاری میکنی جنبه های حفاظتی رو حفظ کن, آخه ابله آدم با خط اصلی خودش رابطه میگیره؟ زنه رو میاره خونه خودش؟؟ آخه کند ذهن نباید به این جور زنا اعتماد کنی همیشه باید اصول حفاظتی رو رعایت کنی, بهم گفت دکتر شما هم شیطونیااا؛ گفتم ببین الان عیال من میگه تو با کسی در رابطه ای منم بهش میگم ببین من اگه در رابطه هم باشم تو عمراااا بتونی ردی ازش پیدا کنی تازه اگرم پیدا کنی من حاشا میکنم و عمرا زیر بار اقرار برم ... اینجوری باز یه روزنه برای فرار دارم ولی اگه اقرار کنم بازنده اول و آخر خودمم تا آخر عمرمم همین رو میکوبه تو سرم ... حالا من تو یه مقطعی یه کاری کردم نباید که تا آخر عمرم تاوانش رو بدم ...
پسره بچه پررو بود, روش و کم میکردم ولی باز روش زیاد بود, ولی دید من از خودش پررو ترم یکم فیتیله رو کشید پایین
از دست زنه واقعا خسته شده بود, بهش گفتم من ده ها دوست زن متاهل داشتم که همه شون شوهراشون با زنای دیگه رابطه داشتنا, نمیگم خدای نکرده زن تو خطا میره ولی اگه یه روزی حس کردی زن ت خطا رفت, مقصر خودتیا, حق نداری اونجا اعترض کنیا (اینو وقتی پسره تنها بود گفتم و الا تو همین موضوع گفتم شوهرت هررررررررر غلطی بکنه تو حق نداری دست از پا خطا کنی, اتفاقا گفت چرا منم آدمم دیگه منم حق دارم اشتباه کنم, گفتم تو حق نداری همچین اشتباهی کنی) به پسره گفتم یه تلنگری براش باشه...
زنه رو صدا زدم اومدن, هنوزم با لج بازی باهم حرف میزدن, حرفای زیادی باهم زدیم, خندیدم گریه کردیم توبیخشون کردم تحسینشون کردم و آخرش گفتم ببین دخترم همین شوهرت الان تو خیابون یکی بهت تیکه بندازه چی کارش میکنه, گفت پاره پاره ش میکنه, گفتم ببین این شوهرت عاشقته, این مرده حتی اگه خطا کنه جَلد خونه ی توه, هر غلطی بکنه آخرش برمیگرده خونه پیش تو, صحنه های احساسی زیادی براشون ترسیم کردم ... اشک میومد و... پسره خب مرد بود کمتر ولی دختر بیشتر, روحش خراشیده شده بود...
به دختره گفتم از نظر من رابطه شوهرت با یه زن دیگه اصلا چیز خاص و مهمی نیست, مثال زدم کار شوهرت عین چاقوی میوه خوریه که دست شوهرت بود, اینکه تو فضولی کردی و فهمیدی و اون لو داده و نتونسته مخفی نگهش داره اون چاقو تو قلبت رفته و الا فی نفسه اون چاقو چیز مهمی نبوده ولی تو جای بدموقع و به یک جای بدجا خورده و قلبت درد گرفته ... ولی باور کن اون رابطه برای شوهرت تموم شده است و پرونده ش رو بسته ولی تو ول کن نیستی
دختره گفت نمیدونی چه دل و قلوه ای به هم میدادن, گفتم والا بلا هر مردی به هر زنی موقع مخ زنی میگه تو عشق اول و آخرمی تو فلانمی من با زنم مشکل دارم که مخ زنه رو بزنه و زنه رو زمین بزنه, بعدش از تخت که پا میشه میره سمت خونه ش تموم اون حرفا یادش میره و پرونده قضیه رو بسته ... دختره نمیخواست قبول کنه ولی میدید دارم همونی رو میگم که شوهرش بارها بهش گفته و خیلی واقعی تر از اونیه که یکی دو تا مشاوری که قبلا باهم رفتن و نظرات شاذ بهش دادنه...
دختره گفت آقای دکتر شما با همه مشاورا فرق دارید و خیلی واقعی باهامون حرف زدین, خیلی راضی بودن چفتشون منم یه سرمشق به دختره دادم:
"فضولی ممنوع" این و روزی هزار بار بنویس
قرار شد 6 روز آزمایشی بدون لجبازی باشن بعدش گزارشش رو به من بدن ...
این زنیکه مشاوره دهن سرویس پولش رو اون میگیره سردرد و سرسام و درگیری ذهنیش با منه ... سه ساعت و نیم فک زدیم, واقعا مشاوره دادن اگه محل کاسبی باشه نمیدونم ولی اگه کاسبی نباشه واقعا جانکاه و سردرد آوره ...
جلسات قبلی:
با سلام و احترام
به نظرم خشم و داغی که در سینه از رژیم صهیونیستی دارم، دردی که از خیانت و سکوت عده ای و بلاهت عده ی دیگری در دل داشتم و همینطور غصه از دست دادن فرزاندم در غزه باعث شده تحلیل جامع و مانعی ارائه ندم، لذا چند یادداشت اخیرم رو غیر فعال میکنم و صبر میکنم و دعا میکنم خدا دل های ما رو روشن کنه و انتقام مظلومین فلسطینی رو از جنایتکاران و حامیان شون بگیره
تو روزی که همه جهان تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی داشتن و مردم غیور (!؟) ایران تو میادین شهرها داشتن شعار میدادن مرگ بر اسرائیل و میدون انقلاب تهران پر بود از جمعیت همین رژیم کودک کش 200 نفر رو تو یه مدرسه قتل عام کرد, فقط تو یک روز و آمار کشته هاش رو به بیش از 12 هزار نفر رسوند
حالا برید تو کانال ها و صفحات مجازی هشتگ غزه بزنین, جهاد تبیین راه بندازین, محکوم کنین, شعار بدین, و خوشحال باشین که به تکلیفتون عمل کردین!
اونا میکشن و ما هییییییییییییییییییییچ غلطی نمیکنیم و تازه جشن میلاد حضرت زینب میگیریم!
روز عاشورای حسینی غزه هنوز به عصرش نرسیده که بخواین برای زینب ش جشن بگیرین!
دیروز سردار سلامی گفتن از امروز اضطراب همراه صهیونیست هاست, جالبه نگفتن همراه کودکان غزه چی هست, آتش و خون!؟؟ آره دیگه وقتی میزنن ما رو له و نابود میکنن ما فقط بهشون سیلی میزنیم, بزنن ما رو تیکه پاره میکنن ما بهشون استرس وارد میکنیم!!! چه درگیری و بازخورد متناسبی!!
شیعیان امیرالمومنین کجان که علیه صهیون خیبر شکنی کنن؟!؟ نشستن تو خونه ها شون هشتک میزنن و محکوم میکنن و ماکت درست میکنن برای تظاهرات و یا دیوار نویسی میکنین
یا اون چند میلیون شیعه ای که برای اربعین پیاده روی میکنن, الان عاشورای اربعه اربعون روزه ادامه داره و هنوز شیعیان مدعی غیرتی بدعتی برای مبارزه با صهیونیسم ندارن!
چطور میخوابیم؟ چطور شب ها میخوابیم؟ چطور برای حضرت زینب جشن میگیرین, چطور تو تلویزیون گل میذارید برای شادی؟ خجالت نمیکشیم؟؟ حیا نمیکنیم, خاک بر سر ما, ما لیاقت خاک رو هم نداریم ...
از این به بعد هر دروغگویی بیاد شعار بده ما اهل کوفه نیستیم خودم دهنش رو گل میگیرم و میگم نفر اول اهل کوفه همین هموطنان و حکومت خودمونه, ما جزئی از سران کوفی هستیم.
فرض کنیم امام زمانی قراره بیاد, مطمئنا ما اگه تکفیرش نکنیم, در بهترین شرایط بهش میگیم تو و خدات برو بجنگ بیا صلح که شد ما خودمون رو بهت میرسونیم! ما فعلا زن و بچه داریم مال و اموال داریم یه سامونی بدیم میایم کمکت!
۴۰ روز از جنایت اسرائیل علیه فلسطین نگذشته، بلکه جهل روزه که جنایت ادامه داره، من از دولت های ترکیه و امارات و عربستان و مصر توقعی ندارم اونها تو فرهنگشون منتظر ظهور منجی نیستن، اربعین شهادت امام حسین هم برای خودشون تعریف نکردن، ادعای از بین بردن اسرائیل رو هم ندارن...
من فقط اینو میدونم اگر من، یعنی شخص نگارنده این سطور اگر در محرم سال ۶۲ تو شهر کوفه و اطراف کربلا چادر زده بودم شاید یه درصد توسپاه یزید نمیبودم ولی قطعا تو سپاه امام حسین هم نمیبودم و در بهترین شرایط تماشاچی قتل عام کودک شش ماهه امام حسین مینشستم، دقیقا کاری که مدعیان محور مقاومت دارن میکنن.
قطعا ساکتین عاشورا بعد از کشته شدن علی اصغر ها میشن جمعیت توابین که میدون انقلاب شعار میدن!!
اگه فردا برم میدون انقلاب حس میکنم دارم خودمو گول میزنم و توجیه میکنم که منظور از تو میدون بودن یعنی میدون انقلاب!!
حالا بچه های شش روزه کشته بشن، یکی شاید مثل بچه من که عده ای فکر کنن دنیا بیدار شه، و این هزینشه!!
من طرفدار اسرائیل و امریکام
چون اونا در عین باطل بودن و عداوت و جنایت باهم متحدن, هنوز دو روز نگذشته از حمله حماس به اسرائیل سریع تمام قد همه غرب پا میشن میرن اونجا و حمایت رسمی و علنی و تسلیحاتی و مالی و سیاسی میکنن
اما حماس و فلسطین تنهان, یک ماه و خورده ای گذشته هنوز کشور های بی غیرت و بی شرف عرب و مسلمون دارن بیانیه میدن که صلح کنین و آتش بس راه بندازیم و گذرگاه باز کنیم و...
یک نفر تو این دنیا پا نشده بگه باید به فلسطین کمک نظامی بکنیم و علیه اسرائیل ائتلاف نظامی راه بندازیم
این کشور های حروم لقمه امارات و ترکیه و آذربایجان و قطر هنوز مسیر سوخت و بمب های امریکایی به اسرائیلن
خودشون رو کشتن که سیدحسن نصر الله میخواد چی بگه, این مدت دو تا سخرانی داشتن ایشون و فقط حرف بود و حرف ... حالا چهار تا خمپاره به هزار متری مرز هم زدن خیلی زحمت کشیدن! یا دلشون خوشه سید مبهم حرف زده!!! بعد همزمان با ابهام موندگی اسرائیل روزی چند صد نفر آدم تیکه تیکه میشن!
جمهوری اسلامی ادعا میکنه شکست غیر قابل ترمیم دیده اسرائیل, الان غزه لت و پاره شده قابل ترمیمه یا اسرائیلی که همه دنیا دارن ازش حمایت میکنن و پشتیبانی و عملا اتفاق خاصی براش نیافتاده و جز اون هزار و خورده ای نفر که تو روز اول تلفات داده عملا در برابر روزی چندصد نفر کشته ای که از این ور میگیره خودش تقریبا کشته آنچنانی نمیده
اون وقت اینوری ها خوشحالن به یه کاروان نظامی خمپاره زدن, در حالی که اونها یه بمب میندازن 500 نفر درآن واحد تیکه تیکه میشن!
12 هزار نفر تیکه تیکه شدن, بیمارستان ها بمباران میشه, اون جانی های وحشی به هیییییییچ قاعده انسانی و حیوانی قائل نیستن و سبوعانه ترین اعتقادات و اقدامات رو دارن انجام میدن, اون وقت یه مشت بی غیرت بیشرف ترسویی که اسمشون رو گذاشتن مسلمون هیچ گهی نخوردن جز بیانیه دادن و دنبال حل و فصل این جنگ از مبادی حقوقی و قانونی هستن, آخه مادرتو فلان اینجا قانون جنگله, هیچ وقت قانونی انسانی در دنیا حاکم نبوده باید زور داشته باشی تا زور نشنوی نه اینکه زرت و زور کنی فقط!
ادعای جمهوری اسلامی و حزب الله اونجای خر رو پاره کرده ولی عملا هیچ غلطی نتونسته بکنه, این همه پهباد و موشک داری حتی عرضه تهدید نظامی هم نداری!!!؟؟ عرضه تهدید نظامی مستقیم نداری اقلا یه پارت موشک بده به با غیرت های یمنی اونا موشک و پهباد بزنن, یا نکنه موشک ها هم مزخرفی بیش نبوده و همه باد هواست!؟؟
تازه از مردم و ملت های مسلمونم هیچ بخاری در نمیاد, خاک بر سر ایرانی ها و عرب ها و مسلمون ها بکنن, توی واشنگتن و لندن از میدون انقلاب تهران و میادین اصلی شهر های اسلامی بیشتر جمعیت علیه اسرائیل تظاهرات میکنن, تو اسپانیا علیه اسرائیل وسط مسابقه فوتبال پرچم میگردونن اون وقت تماشاگر های پوفیوز ایرانی به پرچم فلسطین هو میکنن
یه عده که نشستن دعا میکنن, آخه دارن بمب میندازن, تو داری دعا میکنی؟!؟؟ با نذر زیارت عاشورا میخوای جلوی بمب رو بگیری؟؟ جواب بمب و موشک نشستن تو خونه و توسل به امام نیست, جواب بمب و موشک با توکل به خدا موشک زدنه, حمله است.
آقای جمهوری اسلامی اگه از بمب اتم اسرائیل میترسی غلط کردی بمب اتم نمیسازی که تو هم بترسونی نه اینکه بترسی
آهای حماسی که عرضه نداری, نقشه و پلن بعدی نداری گه میخوری حمله میکنی و مردمت رو بی خود و بیجهت قتل عام میکنی
بازم آفرین به اسرائیل و امریکا چنان درسی به مسلمون های بیغیرت و بی عرضه داد که یاد بگیرن دیگه از این غلطا نکنن
همونکاری که امریکا تو کشتن عالی رتبه ترین فرمانده نظامی جمهوری اسلامی کرد, همونی که میگفت حریفت منم رو چنان زد که هیچ اثری ازش نموند, و جمهوری اسلامی هییییییییییییییچ غلطی نتونست بکنه و دو تا موشک به بیابون زد و انقدر بی عرضه و ترسو بوده که هیچی نشده و امریکا عکس العمل نشون نداده هول شد و خودزنی کرده ...
من ایمان دارم حق پیروزه, ولی ما حق نیستیم, ما یه مشت بی عرضه و بی غیرتیم که هیچ غلطی ازمون بر نمیاد جز ادعا هم چیزی نیستیم!
یه زمان میگن وقتی واقعه عاشورا داشت اتفاق میافتاد یه عده کثیری خزیده بودن تو لونه هاشون و تو سپاه یزید نبودن, ولی به نظرم دلیل قتل عام خانواده امام حسین و تیکه تیکه شدنشون همون ساکتین و تماشاچی های کوفی بودن و الا اگر کسی میومد از امام حسین حمایت میکرد اون اتفاق نمیافتاد...
اینکه امام حسین پیروز اون ماجراست حرفی نیست ولی اینکه شکست خورده های اصلی واقعه عاشورا همون ساکتین عاشورا بودن هم شکی ندارم.
اینکه خون کودکان غزه پایمال نخواهد شد و حق و مظلوم بالاخره پیروز خواهد بود, و خدا با شهیدان غزه است, شکی نیست؛ ولی اینکه آیا ما طرف حقیم و برای خدا جهاد میکنیم, و پیروزی از آن ماست, حاشا و کلا!
سری قبلی( چند روز پیش) که اومده بود بهش گفتم اشکال نداره؛ زنه، عقل درست حسابی نداره بهش محبت کن، شاید نرم شد و عقل نداشته ش یکمی بفهمه...
این سری( چند دقیقه پیش) اومد بهم گفت به خاطر تو حقارت محبت کردن به یه احمق زبون نفهم رو تحمل کردم ولی تا کاه و یونجه ش زیاد شد، دوباره جفتک زد ...
این سری دیگه بهش حق دادم، چون واقعا یه عده هستن تا یکم بهشون محبت و توجه کنین از خودشون خارج میشن و به قول معروف تا کاه و یونجه شون زیاد میشه جفتک میزنن.
البته یه عده هم هستن همیشه طلبکار عالم ن، همیشه ناله ن، همیشه .... فقط خودشون رو میبینن!
یعنی چققققققدر سخته شوهر همچین زن هایی باشی.
خدا به همچین مردهایی صبر بده