باورم نمیشه!

کمتر از یک ماهه اینجام و هنوزم هر بار تو صحن مسجد الحرام و درست رو به روی کعبه که قرار میگیرم همه ش به خدا میگم من اینجا چی کار میکنم؟؟!!

هنوزم باورم نشده کنار کعبه خدا راهم داده!

من رو سیاه سراپا تقصیر و گناه و خطا کجا، اینجا کجا

 

حقیقتا و از عمق جان برای همه آدم های دنیا آرزو میکنم همچین سفری رو تجربه کنن، ان شاالله خدا روزی و قسمت شما و همه عزیزاتون کنه

 

برای همه تون دعا کردم، برای کشورم دعا کردم که انتخاب درستی رو مردم انجام بدن، برای دنیا دعا کردم که آرامش و ایمان و امنیت حکم فرما بشه، برای همه اموات که در جوار حضرت رحمن مغفور باشن ....

۰۷ تیر ۰۳ ، ۱۶:۳۶ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۴
این جانب

اینترنت رایگان ۲

امروز ظهر حرم بودم

جای همه تون خالی

 

از خیلی ها برای رفتن خداحافظی کردم و طلب حلالیت کردم

بیشتریا بخشیدن و زبونی هم که شده حلال کردن یکی دوتا هم بودن که هنوز تو توهم خودحق پنداری بودن و به جای حلال کردن تازه فحاشی کردن، خب توقع بیشتری ازشون نبود

 

به هرحال جای همه تون خالی، واقعا خیلی جای خوبیه 

 

این یادداشت رو با اینترنت رایگان یکی از هتل ها تو مدینه النبی براتون منتشر میکنم

از همه تون حلالیت میخوام و دعا گوی همه تون هستم 

خدا قسمت همه تون کنه

 

عجب جای بی نظیریه، در حین کثرت و تعدد رنگها، پوشش ها و حتی برخی خرده عقیده ها وحدت رو میتونی واضح لمس کنی و چقدر توحید اینجا عیانه ...

خدا قسمت و روزی همه تون بکنه از صمیم قلب آرزو میکنم برای همه مون

۱۲ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۲۲ ۹ نظر موافقین ۶ مخالفین ۳
این جانب

دلم تنگته بابا!

دیروز تو اتاقم تو محل کار با هیشکی حرف نمیزدم فقط تو گوشم یا عبدالباسط میخوند یا فیلم هایی از شهدا بود ...

اصلا نمیتونستم حرف بزنم و فقط گریه میکردم...

 

یکی از همکارهای اتاق بغلیم به همکار کناریم تو راهرو میگفت مگه باباش مرده اینطوری گریه میکنه...

 

میخواستم برم بهش بگم, آره بابام مرده!

 

این چهارتا عزیزی که بیشتر شناخته شدن, هر کدومشون تو جای خودشون بهترین بودن, دلم سوخته, سینه م جایی نداره و میخوام از این حال در بیام, فردا تشییع جنازه شاید کمی سبک ترم کنه ولی اشتباه میکنم, مگه الان یاد حاج قاسم میافتم دلم تنگ نمیشه, مگه بابام و میبینم دلم براش پر نمیزنه ...

 

من صاحب عزام, ما صاحب عزاییم باید به ما تسلیت بگن 

۰۱ خرداد ۰۳ ، ۰۸:۱۵ ۵ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۱
این جانب

دل تو دلم نیست

خوابم نمیبره، دل تو دلم نیست، اشک امانم نمیده، از غروب که متوجه شدم همه ش گریه م و عین دختربچه ها دارم اشک میریزم و دعا میکنم ...

خدایا کجان، خدایا نجاتشون بده

:(((((((((

 

انا لله و انا الیه راجعون...

:((

 

جلسه فوق‌العاده هیئت‌دولت به ریاست "مخبر" برگزار شد

۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۱:۰۹ ۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۱
این جانب

توجه کردن!

پریروز یکی از دوستان قدیمم رو دیدم, حال احوال کردیم نشست سر صحبت ازش پرسیدم از خواهرت چه خبر, چون میدونستم از همسرش جدا شده که تو یادداشت ماجرای یک تماس ازش گفته بودم ...

ماجراهایی که خواهرش از شوهرش ازش کشف کرده برام گفت چیزی نمیگم باهاش حرف زدم و اینا رو بهم گفت:

 

این زنه دو تا دختر نوجوون داره, یه همسر خوب و متدین, خانواده دختره هم مقید و متدین هستن, شوهرش میگه از وقتی اینستاگرام وارد زندگیش شده و با دوستاش رفت کافه زندگیشون به هم خورده, الان که طلاق گرفته هنوز عده ش تموم نشده یه مرد رو میاره خونه ش و هر شب باهمن, یه بار این وسطا بهش زنگ زدم گفتم چته, چه مرگته؟؟ بهم گفت شوهرم همه ش خونه مادرش اینا بود, یه بار ما رو بیرون نبرد, یه مهمونی با ما نمیومد, به من توجه نمیکرد, بعد ازش پرسیدم چرا با این پسره تو رابطه ای, تو هنوز تو عده ای, این پسره لات چی داره مگه؟ فکر آبروی خانواده ت نیستی با یکی تو کافه آشنا شدی آوردیش خونه!

گفت این پسره بهم توجه میکنه, عاشقمه, من دنبال عشقم!

بهش گفتم خاک تو سرت اون پسره فقط دنبال عقب و جلوته, توجه کدوم بود؟؟ داره خرت میکنه, الاغ! بلده چطور خرت کنه تا بتونه ترتیب یه زن رو مفت بده بدون هیچ تعهد و هزینه ای... اون وقت شوهرت که تازه تو دروغ میگی بهت توجه نداشته همه زندگی و پول و عمر و تعهدش برای تو و بچه هات بوده, آخه چقدر تو خری, چقدر تو احمقی, شما زنا چرا انقدددررر بی شعورید آخه! گاو از تو بیشتر میفهمه, بنده خدا هیچی نگفت از بس مسخ حماقت زنانه خودش بود و من گوشی رو کوبوندم زمین و زنگ زدم به خواهرش عصبانی گفت ولش کن رد داده, اصلا حالیش نیست اعصاب خودتو خورد نکن!

 

 

این موضوع رو بذارید کنار, چند وقت پیش یکی از این بلاگی ها, بعد از مدت ها پیام داد که دوباره باهم در ارتباط باشه, ازش پرسدیم چرا با وجود اینکه این همه از من دافعه میبینه و هی میای سمت من, آویزون منی, گفت اون موقعی که نیاز داشتم کنارم بودی و بهم توجه کردی!!!

 

تو مطلب قبلی چند نفر توهین کردن, خب برای من خیلی جالب بود اون چند نفری که توهین کردن دنبال عشق هاشون بودن و آویزون توجه طلبی از کسایی بودن که کنارشون نبودن و غرق در بلاهت متوهمانه عشق بودن که بهشون توجهی از ناحیه معشوق بشه ... خب طبیعیه مخالف واقعیت و جهان واقعی اطرافشون باشن

 

همه اینا رو گفتم اینو بگم که واقعا این توهم احمقانه زنانه توجه طلبی که کاااملا مصنوعی و هدف دیگه ای توش هست اذهان خیلی ها رو تخدیر کرده و مست و ملنگ اون اوهام زنانه ن, متاسفانه آزادی های اضافی, حاکمیت قوانین و رویه های ضد خانواده و طرفدار زنان که غرق در توهم هستن یکی از بزرگترین آفات اجتماعی حال حاضر جامعه است و آسیب های زیادی رو در جامعه ایجاد کرده؛ متاسفانه توهم عاشقی و توجه داشتن هم سن و سال نمیشناسه و به شدت تهوع آور و مخربه, پسرهای خوب خیلی مراقب باشین زن هایی با این توهمات نگیرید که بدبخت روزگارید هرچند میدونم خیلی سخته و نایاب!

 

 

۲۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۲۴ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۳
این جانب

تازه داماد!

دیروز عصری که به سمت خونه میرفتیم سه تا از همکاران بودیم تو ماشین و راننده ای که ما رو میبرد خونمون؛ تو راه من به همکار مجردم گفتم پسر حالا که خونه ت رو خریدی دیگه زن بگیر, تا این حرف از دهنم در نیومد اون همکاری که دو سال پیش ازدواج کرده بود و من هنوز بهش میگم تازه داماد یهو پرید تو حرفم و گفت زززززننننن نگیریراااااا بیچاره ای!

من اگه میدونستم زن اینه عمرااااااااااا زن میگرفتم ...

 

 

دیدم خیلی دل ش پره, یکم حرف زد, گفتم بابا جون اول آخر که باید بگیری, گفت نه بابا اینا روانی ن, هرررررر کاری کنی باز متوقع و طلبکارن, هر کاری میکنی چپه برداشت میکنن, خودخواه و خوددرگیرن و کلی صفات زنان امروز جامعه و ردیف کرد 

 

بهش گفتم خب همه زنا همینن, تازه خوبشون رو اعصاب و رو مخ و رو آسایشته

برگشت گفت آدم یه لیوان شیر میخواد که نمیره گاو بخره میره شیر میگیره, گفتم ببین این مثالت درست نیست, خیلی هم زشته, بالاخره تو بچه میخوای بچه خواستن مستلزم تحمل زن هم هست, بعدشم همه شون هم سر و ته یه کرباسن فکر کردی این رو ول کنی بری یکی دیگه بهتر از اینه, اونم رو مخی هایی برات داره و کلا چند سال اول زندگی این مدلیه و بعد با این مخلوقات عجیب و غریب خدا خو میگیری و عادت میکین و ول میکنی این اعصاب خوردی هات رو .... خیلی از مردایی که دنبال یه زن دیگه میرن یا خانواده شون رو ول میکنن و میرن پی عشق و حالشون و اینها به خاطر همین رو مخ رفتن های زناست دیگه ... حالا اولشه کجا با این عجله!

 

گفت ببین زن تو دهه شصتیه زن من دهه هفتاد و نزدیک هشتادیه, یه جور دیگه متوهم و رو مخن که نمیتونی تحملشون کنی .. گفتم به خدا دهه شصت و پنجاه و هفتاد و هشتاد نداره, همه شون عین هم ن یه جور رو مخ میرن و دهنت رو آسفالت میکنن, واسه من یه جوره واسه تو یه جور واسه هر کسی که میگی یه جور

 

این وسط راننده که داشت گوش میداد گفت آره والا هر کدومشون یه گهی هستن که گند بزنن تو آسایش و روانت و کلا فقط میخوان سواری بگیرن و بدوشنت !

 

منم ادامه دادم تو اول نباید زیاد رو میدادی فکر کردی چهار تا دوست دارم عاشقتم خرت کرده حالا سوارت شده نمیتونی پیاده ش کنی, این رو باید از اول مدیریت میکردی که داشتیم میرسیدیم نزدیک خونه که پیاده شم گفتم فعلا فقط باید صبر کنی انگار نشنیدی ندیدی و نفهمیدی ... خودت رو بزن به خریت چون واقعا هیچ آدم عاقل و فهمیی نمیتونه تحمل کنه خدا بهت صبر بده این ایام و روزهای تطبیق پذیری و به خوبی و به سلامت طی کنی... 

 

گفت برام خرج داره فقط و الا میدادم  آزاد میشدم, گفتم ببین کلا قانون و دادگاه و حکومت با زنه, دهنت رو آسفالت میکنن هییییییچ غلطی هم نمیتونی بکنی و همه چی به نفع زناست, تازه ببین کمترین آسیب و صدمه ای که میبینی چند میلیارد پول بی زبونه که یه عمر جمع کردی رو باید یه شبه بدی بره اونم مفت و بی دلیل, آسیب های جدی و صدمات و لطمات جبران ناپذیر روحی و روانی و اجتماعی ناشی از طلاق خیلیه و ... دیگه فرصت نشد باهاش بیشتر حرف بزنم 

امروز عصر تو مسیر خونه یکم باهاش حرف بزنم یه وقت خر نشه طلاق بده زنه رو و با همین یکی توافق کنه و تحملش کنه و کنار بیاد ...

 

دلم برای پسر ها و مردهای مظلوم کشورم با این زنان متوهم و خودخواه و بی هنر و بی خاصیت میسوزه ... دلم برای مردهایی که تن میدن به مجردی و تنهایی به خاطر دردسرهای زنان امروز جامعه و از نعمت پدر شدن محروم میشن میسوزه ...

 

تورو خدا انقدر بدون فکر و نحلیل مخالف و موافق چیزی نباشید, یکم فکر کنین تورو خدا, مطالب زیر مطالب بسیار مفید و مرتبطی هست که لازمه مطالعه کنین:

 

عقدنامه (قسمت آخر)

عقد نامه (قسمت اول)

مطلب مردونه است - قسمت دوم

وقتی میخوای زن بگیری

وقتی میخوای زن بگیری (قسمت چهارم)

جفتک

عروس های اسدالله خان

جدایی حامد از زنش

هتل

 

انتها نوشت: شاید خودخواهی و غرور به نظر بیاد ولی من وقتی مطالب قدیمیم رو میخونم واقعا عقاید و قدرت تحلیل و تشخیص خودم رو تحسین میکنم, حتی مطالبی که 20 سال پیش نوشتم میبینم چقققققدر جامع و کامله, واقعا خدا رو بابت دادن این نعمت بزرگ ممنونم

۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۴:۳۷ ۱۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲۰
این جانب

خارش

بعضیا انگار میخارن!

آقا وقتی میبینی چند بار بهت محل ندادن و رسما ازت خواستن که جایی نری یا کاری نکنی خب نرو دیگه نکن دیگه مگه میخاری!

 

بعضیا واقعا خارش دارن, واقعا از این مودبانه تر نمیتونستم این مطلب رو عرض کنم و الا منظورم خیلی بیشتر از ین حد بود...

آدم باید حد و شان خودش رو حفظ کنه

 

البته اینها غیر از اونهایی هستن که ذره ای شعور و فهم و ادب ندارن و تربیت خانوادگی و شخصیت واقعی شون لهیده و پوکیده و لجنزاره، لذا باید بین کسی که بی‌شعوره و زیر بته به عمل اومده با کسی که خارش داره فقط کلی توفیر قائل بود

 

 

۲۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۵۱ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۸
این جانب

سیری!

چند شب پیش با یه بنگاهی رفته م خونه ببینم, بهم گفت بیا اینو این قیمت بخر من ماه دیگه متری ده تومن گرون تر برات میفروشم؛ 

فارغ از راست و دروغ بودنش بهش گفتم ببین آقای بنگاهی من سیر شدم, حوصله سرمایه گذاری و خرید و فروش ندارم. گفت بالاخره باید پیشرفت کنیم, بهش گفتم من دیگه نمیخوام بیشتر از این پیشرفت کنم,(البته تو دلم گفتم چقدر احمقانه است که تعریف پیشرفت این چیزهاست) خونه و ماشین و کارم رو دارم و دیگه بیشتر از این نمیخوام. همین اندازه خونه و همین محله و همین چهارچرخی که زیر پامه من و راضی نگه میداره, اینی هم که دارم میخرم هیچ نه عجله دارم و نه دنبال سود و کاسبی هستم, یه پولی تو خانواده جمع شده میخوام این پول همینجوری ول نمونه, نه عجله دارم نه اشتیاق خاصی، شد شد، نشدم نشد.

 

امروز رفتم تو نت چند تا آهنگ عاشقانه گوش دادم, نماهنگ های عاشقانه داخلی و خارجی و دیدم.... هی با خودم گفتم چرا من تکون نمیخورم, چرا واسه م فرقی نداره (انقدر برام مبهم بود حتی یادم نمیاد قبلا چطور بودم)...

با خودم سوال کردم این دختر پسرا و زن و مردایی که عاشق هم هستن و باهم عشق بازی میکنن چطورین و چه حسیه و چه شکلیه, چطورشون میشه.

 

من عشق و دوست داشتن خانواده م رو میفهمم, چون از خون من هستن و این قرابت خونی برام ملموسه اونم از نوع شدیدش هم داریم باهم ولی اینکه مردی عاشق یه زن غریبه باشه و عاشقانه باهاش رابطه داشته باشه برام عجیب به نظر میاد.

 

شده عاشق کسی بشم, یا دلتنگش بشم یا ... ولی نمیدونم الان کااااملا سٍر شدم و یا سیر شدم یا منزجر...حتی اون روز با کسی که خیلی دوسش داشتم حرف میزدم حس خاصی بهش نداشتم و فقط یه مکالمه ساده بود

 

این مطلب خیلی شبیه مطلب کششه! ولی از جنبه ی دیگه ای، یه جور سیر شدگی از هرررر چی تو دنیاست، یعنی بهترین و گرون ترین ماشین و خونه رو میتونم داشته باشم ولی برام جذابیتی نداره، حتی  کلی رابطه رنگارنگ میتونم داشته باشم ولی هیچ لذت و جذابیتی واسم ندارن دیگه، حتی آنقدر ازون لذت ها دور شدم حتی نمیتونم تصور کنم قبلا چه لذتی داشتن که میرفتم سراغشون و ازون بالاتر هیییچ رغبت و تمایل و کششی به شروع اون روابط و داشتن اون چیزها دیگه ندارم 

نمیدونم ولی کاملا یقین کردم که دارایی های ظاهری این دنیا از ماشین و خونه گرفته تا عشق و علاقه زن و مرد یک جور توهم احمقانه است که فقط وقتت رو تلف میکنه و تو رو در دام تخیل و توهم میندازه و و ته تهش میفهمی چقدر پوچ و بی مقدار بوده و چقدر حیف که وقت و زندگی ت رو تلف اون چیزهای بی ارزش کردی!

البته یه چیزی هم بگم این حس ها وسیرشدگی و حماقات دونستن مال جمع کردن, مقام و موقعیت کسب کردن و روابط عاشقانه و حتی عرفان و امثال این رو من سالهاست بهش باور داشتم ولی خب شاید محض حماقت و جهالت این سالها بخشی از اون رو تجربه کردم که به یقین برسم این چیزها توهم احقمانه ای بیش نبوده و واقعا هیچ بنی بشری به این چیزها نیازی نداره و از این توهمات سیره مگر اینکه خودش رو به حماقت بزنه که تشنه این چیزهاست.

 

مطالب کاملا مرتبط:

عشق خر است!

کشش

مخدر

۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۴۵ ۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۸
این جانب

روز معلم مبارک!

یکی از مسائلی که معلم ها همیشه ازش ناله میکنن مشکلات معیشتیشونه، مایلم کمی به این بخش از مسائل معلم ها بپردازم.

 

یه معلم اگه سه روز عین باقی کارمندهای دولت کار کنه، کل موظفی هفته رو انجام داده، یعنی دو پنجم و به عبارتی ۴۰ درصد کمتر از کارمندهای سایر بخش ها در طول هفته کار میکنن، این رو بذارید کنار اینکه اسفند هنوز به وسطش نرسیده تعطیل میکنن تا اواخر فروردین و سه ماه کامل تابستون یعنی عملا ۴ ماه در سال تعطیلن، بگذریم که یه قطره آب از آسمون بیادم تعطیل میشن .... و اینم یعنی ۴ دوازدهم و به عبارتی یک سوم سال تعطیل ن ...

 

این رو بذارید کنار یه کارمندی که حقوقش اندازه یه معلمه در طول هفته ۴۰ درصد بیشتر و در طول سال ۴ ماه بیشتر کار میکنه با همون حقوق و هیچ ادعایی نداره و رتبه بندی و امثال اینها هم نداره و چند ماه برای کار نکردن هم حقوق نمیگیره و بچه مردم به خاطر کم کاریش تو مدرسه مجبور نیست کلاس خصوصی و امثال اینها هم نداره

۱۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۲۴ ۲۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۸
این جانب

موتور و تاوان خطاها

من سالهاست این عقیده رو دارم اگر دستم به جایی برسه اولین کاری که تو حوزه شهری میکنم اینه که اساسا موتور سیکلت رو از چرخه حمل و نقل حذف کنم، چون میدونین بیشترین عامل مرگ و میر همین موتور سواری گستاخ و بی پروا و بی ملاحظه هستن.

 

اتفاقا پریروز که داشتم از مغازه میومدم بیرون که بیام تو پیاده رو و برم سمت ماشین یهو گوروووووومپ یه موتور با شدت زیاد بهم خورد من و راکب و خودش نقش زمین شدیم و الان با پایی در گچ و آتل و دستانی بانداژ شده دارم مطلب مینویسم، که بگم خدا کنه کسی پیدا بشه موتور رو کلا حذف کنه، چون به قول یه بنده خدایی ممکنه هزار بار زود برسونه ولی یه بار کلا نمیرسونه!

 

البته من این جور اتفاقات رو خیلی در راستای این مطلب با عنوان کاسبی دست و پا میدونم و میدونم چه غلطی کردم که الان تو این وضعیت اینطور شدم البته عوارض واکسن مننژیت هم افتاده به جونم و همزمان با درد و کوفتگی سرماهم خوردم که حقمه، نوش جونم.

نمیدونم چه حکمتیه فقط هم پای راستم تاوانمو میده!

۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۲:۱۷ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۸
این جانب

۲۶ فروردین سال چهارصد و سه

الان داشتم تقویم گوشیو نگاه میکردم دیدم تو بخش رویدادهای تقویم پارسی م برای امروز هیچ رویدادی ثبت نشده؛ ولی از امشب به بعد ۲۶ فروردین رو تاریخ فراموش نخواهد کرد و این آغازیست برای پایان نحوست و ددمنشی و خباثت رژیم جنایت کار آمریکا و اسرائیل ...

امشب بچه های غزه از شوق خوابشون نبرد برعکس شبهای قبل که از ترس قحطی و انفجار .... و اولین شبی بود که در این ماه ها در غزه شهید نداشتیم و همه شاهد آقایی جمهوری اسلامی بودن.

 

اینها همه لطف خداست، الحمدلله و استغفرالله   

۲۶ فروردين ۰۳ ، ۰۵:۴۴ ۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱
این جانب

بنی آدم اعضای یک پیکرند؟؟!

سعدیا دیگر بنی‌آدم برادر نیستند

جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند

 

عضو‌های بی‌شماری را به درد آورده چرخ

عضو‌های دیگر، اما یار و یاور نیستند

 

کودک چشم‌آبی غرب و سیه‌چشم عرب

در نگاه غربیان با هم برابر نیستند

 

شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زنده‌اند

تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند

 

از نگاه غربیان انگار در مشرق‌زمین

مادران داغ کودک‌دیده مادر نیستند

 

نزد آنانی که می‌گریند در سوگ سگان

صحنه‌های قتل انسان گریه‌آور نیستند

 

کاش بی‌بی‌سی سؤال از باربی‌سازان کند:

این عروسک‌ها که می‌سوزند دختر نیستند؟‌

 

کودکان هرچند بسیارند در ویرانه‌ها

ساقه‌های تُرد ریحان‌اند لشکر نیستند

 

خادمان کعبه سرگرم‌اند در کاباره‌ها؟

یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟

بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟

یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟

 

پُشته‌ها از کشته‌ها پیداست، دنیا کور نیست؟

آسمان از ناله پُر شد، گوش‌ها کر نیستند؟

 

تا به کی کودک‌کشی در غزه؟ آیا غربیان

در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟ 

 

@SalehGaza در ایتا

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۱۵ ۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۵
این جانب

خدایا بابت حکومتمون ازت ممنونم.

دیروز ورزشگاه آزادی پر بود از جمعیتی که برای محفل قرآنی اومده بودن, وقتی توی مراسم بودم از خدا بابت اینکه جمهوری اسلامی ای وجود داره از ورزشگاه برای قرآن استفاده میکنه خیلی ذوق داشتم و خوشحال شدم.

از همه اقوام بودن، از کردستان، از آدربایجان، از سیستان، از خوزستان، از افغانستان و از سراسر این امت و مملکت بودن و باذوق و شوق وصف ناپذیری بودن یه خانواده پشت سر من یه افغانستانی بودن، چقققدر دوست داشتنی و همراه بودن، وقتی سرود آخه من یه دخترم رو میخوند دختر کوچولوشون آنقدر با احساس میخوند کلی کیف کردم

 

ده ها هزار نفری که اومده بودن و فضای مسموم ورزشگاه رو عطرآگین کردن و فضای شهر رو متبرک کردن خیلی برام ارزشمند بود, باید از جمهوری اسلامی بابت اینکه همچین فضایی رو ترتیب داده تشکر کرد, کلی نیروی انتظامی و امنیتی و خدماتی بودن که دست تک تکشون رو میبوسم و خدا خیرشون بده, یعنی تو امنیتی و رفاهی که فراهم بود زن و بچه مردم با خیال آسوده یه برنامه به اون عظمت رو انجام دادن و در آسایش و آرامش رفتن به خونه هاشون ...

 

من هزاران دلیل دارم از اینکه جمهوری اسلامی حاکم بر این کشوره از خدا تشکر کنم, بارها بابت سلامتی همه ارکان و نیروهاش دعا کردم و صدقه دادم و این رو با صدای بلند و رسا اعلام میکنم که خدایا بابت حکومتی که بالای سرمون گذاشتی ازت ممنونم.

 

دلیل و نمونه برای تشکر از خدا خیلییییی زیاده, همین میلیونها سفری که زن و بچه مردم در امنیت و آرامش و رفاه انجام میدن, همین که به جای فضاحت جشن هنر, برکت جشن محفل رو دارن, همین که درصد عمده این مملکت تو فضای امن روانی و ایمانی دیندارن و معتقد باید خدا رو شاکر بود, همین که ...

کلی میشه مثال آورد از دلیل برای تشکر از خدا بابت حکومتمون, هر کسی برای خودش تو فضای ذهنی و شخصی خودش میتونه مثال بیاره

 

شما وقتی میخوای خونه بسازی آخرش یه مقدار نخاله اضافه میاد باید دور بریزیش، حتی بدن آدم هم موقع خوردن غذا ضایعات ش رو دفع میکنه، لذا تو هر جامعه و هر جمعیت و بالتبع حکومتی یه عده نخاله هم پیدا میشه, ممکنه از یه جایی ش هم ناراضی باشیم ولی مساله کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی بر این کشوره که برام ارزشمند و ستودنیه, الانم قطعا یه عده خودتحقیر و خود فروخته و نخاله میان متلک میندازن, یعنی اگه نندازن باید نگران سلامتیشون بشم ولی حقیقت هیچ وقت با متلک و مسخره کردن و تیکه انداختن عوض نمیشه, حالا شما حرص نخور, بیا پسته بخور! :))

۰۸ فروردين ۰۳ ، ۰۸:۳۶ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۶
این جانب

کشش

دیشب رفته بودم نمایشگاه قرآن؛ برای بچه ها محوطه های بازی مختلفی فراهم کرده بودن, کنار محوطه بازی یه دختر پسر شاید 10-12 ساله نظر من رو جلب کردن, اولش تو فوتبال دستی و بازی های دیگه باهم کل کل کردن, بعد باهم هم بازی شدن خیلی نرم و یواش یواش به هم نزدیک شدن و خیلی دوست داشتن که باهم بازی کنن ... 

خیلی خوب میشد کشش بین شون رو دید, خیلی عیان بود ...

فکر کنم دو سه ساعتی که اونجا بودم و با بچه خودم بازی میکردم حواسم به اون دو تا بود و رصدشون میکردم...

 تو راه خونه به دو تا چیز داشتم فکر میکردم:

 

اول اینکه منم وقتی تو سن اینا بودم و یا جوون 20-30 ساله بودم همین نوع کشش رو به زن ها داشتم؟

دوم اینکه الان چرا حسی به زن ها ندارم (یا لااقل فکر میکنم) هیچ حس و کششی که ندارم هیچ, تازه سعی میکنم از این جنس فرار کنم!

 

برای سوال اولم هر چی فکر کردم یادم نیومد اون حس و کشش درونیم رو, یعنی نتونستم اون کشش رو دوباره برای خودم بازیابی کنم, یاد رفتارهام میافتما ولی نمیتونم بفهمم چی درونم بوده, چی دلم میخواسته!! ولی برای حس دومم شاید تجربه های رابطه های زیاد و فهمیدن پوچ و مزخرف بودن این روابط باعث شده که بفهمم عطای این کشش رو باید به لقاش بخشید و باید حتی ازش منزجر و فراری بود!

 

همین الان به همکارم این مساله رو تعریف کردم, گفت پیر شدی رفت, بهش گفتم بابا خیلی پیرمردا تازه خطرناک تر و خانوم باز تر میشن, چرا من فراری ام!

همین اتاق بغلی چند تا خانم داف و خوش صحبت داره و بامنم رفیقن و راحتن و من تو این سالها حتی یک بار هم اتاقشون نرفتم و باهاشون گرم نگرفتم - نه اینکه من اهل گرم گرفتن با زن ها نباشما, نه - ولی اصلا تمایل و علاقه و کششی برای گرم گرفتن با این موجودات ندارم و نداشتم.

 

درسته پا به سن گذاشتن و بهتره بگم به دست آوردن تجربه خیلی تو نگاه و حس و حتی حالات و احوالات آدم ها تاثیر داره ولی نکنه چند سال دیگه عوض بشم و سر پیری تازه معرکه بگیرم!

 

بعدا نوشت:

من مخالفت برخی پست ها رو میتونم بفهمم چه نگاهی دارن ولی مخالفت با این یادداشتم و نمیتونم بفهمم چرا, واقعا چرا باید به این یادداشت منفی داد! من احوالات خودم رو گفتم دیگه منفی دادن ش یعنی چی!

۰۵ فروردين ۰۳ ، ۰۸:۵۲ ۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱۰
این جانب

تروریست ها

شما خاطرتون نمیاد, راستش منم خاطرم نمیاد, مرحوم پدرم میگفتن برای شهید مظلوم بهشتی تا قبل از جنایت هفتم تیر مجاهدین خلق, شعار درست کرده بودن به این مضمون :

بهشتیمو... ریش دارم, یه خونه تو تجریش دارم, یه ویلا توی کیش دارم...

 

اساسا تروریست ها بیشتر از هر نوع تروری به ترور شخصیت و حیثیت علاقه دارن, مخصوصا تروریست های شیک و مجلسی و اروپا رفته!

 

این روزها خط ترور شخصیت و حیثیت سمت و سوی معنی داری علیه روحانیت و مراجع مذهبی پیدا کرده, پشت و عقبه و آتش بیارهای معرکه ش هم که مشخصه یه مشت جنایتکار غربی و کاسه لیس ها و خودتحقیرها و مزدورهای داخلی هستن .

آقای صدیقی نه اولین سوژه تروره و نه آخرینش خواهد بود.

 

یاد هفتم تیر کردم, میگن جنایت تروریستی و وحشیانه بمب گذاری مقر حزب جمهوری اسلامی رو یه نفر نفوذی سازمان جنایتکار مجاهدین خلق به اسم محمدرضا کلاهی که دانشجوی دانشگاه علم صنعت بوده انجام داده

 

موقعی که این ترورها اتفاق میافته, نیاز به کار خاصی نیست, نیاز به تحلیل خاصی نیست, همین که ببینیم کی پشت و حامی این جور اخباره متوجه میشیم که باید چه موضعی بگیریم.

۲۸ اسفند ۰۲ ، ۱۲:۰۴ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۷
این جانب

زردی من از تو، سرخی تو از من!

دیشب مثل سالهای گذشته، رفتیم پشت بوم آتش درست کردیم و کنار آتش گرم شدیم و آجیل خوردیم و کباب تو آتش زدیم و عکس انداختیم و خوش و خرم برگشتیم خونه هامون.

صدای انفجارهای مهیبی میومد، درسته میترسیدیم ولی خیالمون راحت بود که فقط صداست ...

 

اما دیشب تو غزه تو صف های گرفتن غذا از انفجار فقط صداش به گوش نمیرسید، بلکه همون صف ها منفجر میشدن ...

یا اینکه بچه های غزه بال مرغ نداشتن تو آتش کباب کنن، فقط تنِ خسته و رنجورشون رو با آتش زدن تکه های وسایل زندگی ویران شدنشون گرم میکردن...

 

و آخر اینکه خیلی دیشب به این فکر کردم که سرخی خونهایی که در غزه به زمین میریزه از ماست ...

۲۳ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۹
این جانب

رمضان مبارک

ماه مبارک رمضان درسراسر عالم شروع شده و البته در غزه مظلوم و تنها.

 

در غزه با ایمان مردم غذا ندارن بخورن، نوزادها اگه از شدت انفجار تکه تکه نشن، از گشنگی تلف میشن اون وقت ما به فکر چهارشنبه سوری و سفره هفت سین خرافیه عید نوروزیم!

 

ایمان واقعی یعنی جشن گرفتن ماه مهمانی خدا، اونم تو اوج گرسنگی و زیر بمباران بمب های آمریکایی و بی غیرتیه باقی مسلمین.

 

درهر حال این بابرکت ترین روزهای عالم رو تبریک میگم ان شاالله بتونیم از این روزها خوب کاسبی کنیم

 

چقدر خوب گفتن:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

یادمون باشه این روزها به جای توجه به سلیطه بازی ها و حماقت ها به واقعیت ها و حقایق متمایل بشیم.

 

۲۱ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۳۹ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱۰
این جانب

ناهار همین امروز

امروز مثل هر روز رفتم رستوران محل کار برای صرف ناهار, جاتون خالی قرمه سبزی داشت چون من از قرمه سبزی متنفرم غذای رژیمی گرفتم, دنبال یه میز میگشتم یه نفر آشنا باشه تنها غذا نخورم, بالاخره چشم چشم کردم و دو نفر از دوستان یه گوشه نشسته بودن رفتم کنارشون نشستم...

 

دیدم دارن حرف انتخابات میزنن و من اصولا موقع غذا خوردن فقط غذا میخورم و با لذت و ولع خاصی که انگار از گشنگی برگشتم غذا میخورم و هر بار میگم این خوشمزه ترین غذای عمرم بوده ...

ول کن نبودن, هی سوال میپرسیدن چرا اینطور شد و تو به کی رای دادی و دیدی استقبال نشد و از این حرفا منم گفتم غذاتون رو بخورین کیف کنین, هی داشتن تیکه مینداختن و مسخره میکردن و به زمین و زمان ایراد میگرفتن و آمارهای من در آوردی اعلام میکردن ... آخر سر غذام که تموم شد برای بار چندم سوال پرسید یکیشون که رئیس من هم بود گفت ببین فلانی حکومتتون برای این 75 درصدی که شرکت نکردن برنامه ای نداره, نیمخواد کاری کنه!؟؟

 

گفتم ببین من الان سیر شدم, اگه میخوای درست بحث کنیم چند تا نکته بهت میگم دقت کن, به شرطی که آخرش مسخره بازی در نیاری, اونم گفت باشه!

 

اولا حکومت خیلی راحت میتونست یه آمار من درآوردی اعلام کنه و بگه که مثلا 59 درصد یا 62 درصدمردم شرکت کردن, کسی آیا میتونست بگه آیا آمارت غلطه یا درست؟؟ پس اینکه حکومت در نهایت صداقت آمار واقعی رو اعلام کرده خودش خیلی عالیه و باید تحسینش کرد.

 

ثانیا, بذار یه مثال بزنم, شما بازی استقلال با نساجی مازندران ورزشگاه آزادی پر میشه یا بازی استقلال پیروزی؟؟ یا بازی رئال بارسا بیشتر بیننده داره یا رئال ختافه؟؟ این سری تقریبا میشه گفت رقابتی به اون معنا نبود, رقابتی که ایجاد هیجان بکنه؛ یه درصدی از این عدم رقابت به خاطر عملکرد البته بهتره بگم بی عملی جریان چپه, که مردم تقریبا اعتمادشون ازشون سلب شده, یه بخشی هم به خاطر عدم ورود چهره های شناخته شده اون جریان بوده و با این اوصاف وقتی رقیب قَدَر نباشه خب مشارکت طبیعیه که پایین میاد ....

 

ثالثا در تمام دوره ها 30 درصد مردم هیچ وقت شرکت نمیکردن, 30 درصد با هیجان و موج و جریان تکون میخوردن و 40 درصد هم تحت هر شرایطی رای میدن؛ اون سی درصد هیجانی مثلا تو هیجان انتخابات 88 و قبلش احمدی نژآد با رفسنجانی شرکت میکنن و میشه اینکه بیشترین رای به لحاظ تعدادی رو هنوز متعلق به احمدی نژاده, اونم به خاطر هیجان رقابت ولی امسال اون هیجان رقابت نبود, خب خیلی طبیعیه که آمار سی درصد هیجان طلب شرکت نکنن ...

 

بنابراین اتفاق خاص و غیر قابل پیش بینی ای نیافتاده که کسی نگران بشه, یا بخواد کار خاصی کنه, حکومت حتی تو اغتشاشات سال گذشته یه مشت اراذل کرایه ای و آدم های نادون با نهایت سیاست و خویشتن داری رفتار کرد که قضایا با آرامش تموم شه, تازه با اون همه فشار بین المللی و سازمان های جاسوسی فعال و خائنین و وطن فروشان داخلی, اون موقع در اوج اقتدار کارهاش رو انجام داد, الان که چیزی نشده که کار خاصی بخواد بکنه!

 

 تا حرف به اینجا رسید گفت تو بی منطق حرف میزنی و بهتره بریم .... منم عین همیشه بهشون لبخندی زدم و راهمون رو گرفتیم به سمت محل کارمون ...

۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۴:۲۲ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۴
این جانب

به کوری چشم دشمن هامون...

طرف تو غزه بجه ش زیر بمباران کشته نشه از گرسنگی شهید میشه، ولی غزه رو ول نمیکنه، علیه حماس اقدام نمیکنه و تازه تا پای جونش پای فلسطین ایستاده

 

یا یه طرف دیگه از جون خودش میگذره تا گزندی به مردم کشورش نرسه و جریان اعتقادی ش ایمن بمونه حالا ممکنه تو مرز شلمچه یا تو مرز خان طومان سوریه 

 

اون وقت من اندازه یک رای هم برای کشور و اعتقادم کار نکنم؟؟

برای کوری چشم دشمن های خونخوار و جنایتکار و خائن این مملکت و ملک و دین که دوس ندارن رای بدم، رای میدم!

۱۱ اسفند ۰۲ ، ۰۹:۰۴ ۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۳
این جانب

اگر دین ندارید ...

خاطر همه ما هست و شنیدیم علمای بزرگ, مراجع تقلید و مفتی های اعظم در موارد زیادی حکم جهاد صادر میکردن, حکم تحریم صادر میکردن و مسلمون ها بر اساس اون احکام اقدام میکردن, نمیدونم چرا حدود 30.000 انسان کشته شده و تقریبا از هیچ عالمی صدایی در نیومده و حکمی صادر نکرده؛ حتی اندازه تنباکو هم اون 30.000 انسان و مسلمان ارزش نداشتن لابد

 

تازه ترکیه و اردن دقیقا تو همین ایام بیشترین صادرات مواد غذایی رو به رژیم وحشی و کودک کش اسرائیل داشته, قطر و امارات و برخی کشورهای عربی خطوط هوایی و پایگاه های تامین بمب های امریکایی به سمت اسرائیل هستن ...

 

اون وقت یه سرباز امریکایی به اسم آرون بوشنل خودش رو جلوی سفارت اسرائیل تو امریکا آتش میزنه به خاطر اینکه تو نسل کشی ای که امریکا سهم اصلی ش رو داره شرکت کرده, یا داسیلوا رئیس جمهور برزیل اعلام قطع رابطه با اسرائیل میکنه به خاطر نسل کشی اسرائیل و افریقای جنوبی علیه نسل کشی اسرائیل تو دادگاه لاهه اقامه دعوا میکنه, حالا ما مسلمون ها چی کار کردیم و میکنیم؟!؟

 

بچه های غزه دیگه فقط از بمب نمیمیرن, نوزادهای غزه دارن از گشنگی میمیرن و ما اینجا منتظر انتخاباتی با شکوه و حماسه ای دیگر هستیم و داریم سفرهای اروپایی عید نوروزمون رو رزرو میکنیم و دولت هم با تشویق به سفر خارجی ارز مسافرتی رو از 500 به 1000 دلار بالا برده تا عملا سفر به ترکیه برای رفتن به کنسرت نوروزی رایگان در بیاد!

 

میتونین فکرش رو بکنین 30.000 نفر در عرض چند ماه کشته بشن و کسی صداش در نیاد و اقدامی نکنه!؟ اصلا میشه انقدر نامرد و بی شرف بود و بی غیرت؟؟

باورم نمیشه!

اندازه اون خلبان امریکایی هم شرف داشتیم خودمون رو باید آتش میزدیم از این همه ظلم و خیانتی که داره اتفاق میافته

۰۸ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۱۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
این جانب