دیروز رفته بودم یه جایی که باید وسایلمون رو دم در تحویل میدادیم، یه خانمی با نوزادش هم اومده بود کیف و تلفنش رو تحویل بده، در و براش نگه داشتم بتونه راحت بیاد داخل، موقع تحویل بهم نگاه کرد گفت میشه بچه رو بگیرید یه دیقه من براش شیر درست کنم؟

 

منم ناخودآگاه بدون هیچ حرفی بچه رو بغل کردم یه نوزاد چند ماهه بود هنوز بوی نوزادی میداد، آخ خوش بو ترین بوی دنیا بوی نوزاده، بوی بدن نی نی ...

 

خیلی دلم نی نی میخواست زیر زبون قربون صدقه ش میرفتم تکونش میدادم، دلم نمیخواست ازم جدا شه که دختره بهم گفت آقا ممنونم و منم به زور بچه شو دادم بهش ...

 

وقتی بوش میکردم، از ته دل آرزو کردم هممممممه دختر پسرها بتونن بارها این بوی بهشتی و پاک رو بشنون و استشمام کنن 

 

وقتی داشت میرفت، بهش گفتم دخترم این بوش زود میره ها، تا میتونی بوش کن ...