تابستون سال 1371 از طرف مدرسه رفته بودیم اردوگاه دانش آموزی رامسر, خب از شهرهای مختلف اومده بودن, برخورد خیلی از شهرستانی ها با تهرانی ها یک جور حقد و کینه داشت, قشنگ میتونستم حس ش کنم, از نگاهشون از تیکه انداختناشون میشد فهمید ...

برام عجیب بود, روزای آخر با یکیشون حرف زدم, گفتم چرا اینطوری میکنن اینا, مگه ما ارث باباشون و خوردیم (حالا یه تعبیری شبیه این) گفت یه چیزی بگم؟؟ گفتم آره بگو راحت باش...

گفت اینا و خب ما فکر میکنیم شما تهرانیا حق ما رو خوردین و همه امکانات واسه شما بچه سوسولای تهرانیه و از ما گرفتن دادن به شما و...

 

برام خیلی عجیب بود, رو چه حسابی این حرف رو میزنن, از هر نظری اوضاع دانش آموزای تهران از شهرستان خیلی ضعیف تر بود, از سرانه فضای آموزشی گرفته تا حتی رسیدن کتاب و معلم تا چند ماه اول سال تا دو شیفت و بعضی وقت ها سه شیفت بودن ... ضمنا شرایط زندگی تو تهران به مرااتب سخت تر از زندگی کردن تو شهرستان از گرونی اقلام و خوراکی ها گرفته تا مسکن و امثال اینها ... 

 

یا بارها دیدم خیلی ها به پولدارها که نگاه میکنن با فحش و کینه بهشون نگاه میکنن و میگن که همه شون دزدن و کسی نمیگه شاید این بدبخت شب و روزش رو گذاشته و تلاش کرده و نخوابیده و نخورده که به اینجا برسه

مثلا فلانی, فلان ماشین و داره و چرا من ندارم, این حق منه که فلان ماشین و داشته باشم, کسی نمیگه چرا باید من این ماشین رو داشته باشم آخه و اصلا داشتن این ماشین یا موقعیت مگه چه ارزشی داره آخه!!

یا چرا من فلان موقعیت و مدرک رو ندارم و یکی دیگه داره ... با خودش نگفته شاید این بیچاره شب تا صبح نخوابیده و ماهها تلاش کرده و خونده و الان داره ثمره ش رو میچینه ...

یا زن هایی که طلاق میگیرن, یا از نامزدشون جدا میشن و حس میکنن بهشون بی توجهی شده و غرورشون جریحه دار شده و به خاطر همین حس نسبت به همه مردها عقده پیدا میکنن و....

 

با خودم فکر میکردم این آدم ها به واسطه خودخواهی, حماقت یا خودبرتر بینی و توهم با این اطلاعات و داده و تحلیل های غلط تو خودشون عقده درست کردن و هر روز عقده شون کور تر میشه ...

خیلی از رفتارهایی که میبینین توام با خشونت و توحشه, یا وقاحت و بی ادبی توش داره و هیچ مبنایی نداره و اصطلاح عقده بازی بهش بذاریم, ناشی از همین عقده های جمع شده است, باید این عقده ها رو جوری باز کرد و حل ش کرد و الا هم به شخص و هم اطرافیانش صدمه میزنه.

 

بعدا نوشت:

 تصور میکنم برداشت ناصوابی داره از این متن میشه و سمت و سوی قومیتی داره میگیره در حالی ک منظور اصلی من از مثال تهران و شهرستان نشون دادن این بود که اطلاعات غلط و یا بعضا یک سویه و ناقص و تحلیل های یک طرفه ایجاد عقده میکنه که تو هر زمینه ای مثلا در زمینه پول داری هم همین نتیجه رو داره, پس بنابر این ضمن ادای احترام به همه عزیزان و برادران و خواهران هموطنم غرضم از مثال اول فقط بیان این بود که بگم تو قضاوت ها و نتیجه گیریهامون همه واقعیت و همه جوانب واقعیت رو باید ببینیم نه فقط یک شکل و یک سمتش رو ...

 

بعدا نوشت دوم:

خیلی ها آروزی رفتن به خارج رو دارن, حالا چه به قول خودشون اپلای بگیرن چه مهاجرت کنن و چه پناهنده بشن, برای بعضیا خارج یه جای رویاگونه آزاده که از این جهنم دره زندان آزاد میشن؛ اتفاقا هفته پیش برادر خانمم گفت چیه این مملکت همه مون بدبخت شدیم, گفتم خارج خوبه؟؟ گفت آره بابا اونجا آزادی!

گفتم آزادی؟!؟؟!؟

ببین اینجا هر کاسبی ای میکنی یه قرون مالیات نمیدی, کسی بهت نمیگه خرت به چند, اونجا راه میری نفس میکشی باید مالیات بدی, اینجا همه ش دنبال فرار از قانون و رد کردن چراغ قرمزی, اونجا کافیه یه بار از چزاغ قرمز رد شی تا عمر داری تو سابقه ت میمونه ... فکر کردی مثل مملکت خودمونه که همه چی وله هر کی هر کاری خواست بکنه کسی هم بهش نگه خرت به چند !

همه این توهمات ناشی از اطلاعات و ناقص و تحلیل های غلطه و به مرور ایجاد عقده میکنه به خدا!!!