دل تنگی

وقتی پدرم فوت شدن، چنان غم سنگینی همه وجودم رو گرفت و چنان کمرم شکست که تا سالها و همین الانشم هر وقت به یادشون میافتم اشک پهنای صورتم رو میگیره... 

عجیب دلتنگ بابام میشم، هر روز و هر لحظه...

هر هفته بهشت زهرا اگر نرم انگار کاری نکردم،‌حتی روزهای تعطیل حس میکنم وظیفه دارم برم سرخاکشون ...

اون اوایل شب ها با گریه از خواب بلند میشد و عیال بیچاره هاج و واج فقط میخواست منو آروم کنه ... ولی آروم نمیشدم ... جوری که همسایه ها به ترحم و نه اعتراض گفته بودن که صدای گریه شوهرت میاد و چقدر فوت پدرشون روش اثر بدی گذاشته ! 

هر سریال و فیلمی میدیدم که یکی توش میمیره چنان اشک میریختم که خدا میدونه ...

حتی وقتی بهبود تو سریال پایتخت برگشت و پسرش رو برد دوچرخه سواری انققققددر گریه کردم که خدا میدونه 

 

این روزها چند ماهی از نبود حاج قاسم گذشته و من بیشتر از دلتنگی پدرم دلتنگ حاج قاسمم!

 

:(((

 

+ تاحالا چند نفری آهنگ پیشواز گوشیم رو مسخره کردن، بعضی ها هم به ایشون با لحن مناسبی حرف نزدن و من سکوت کردم، ولی هنوزم عکسشون پشت شیشه ماشینمه و یادشون تو قلبم!

آخر هر هفته دلم میخواد برم به خانوادش تسلیت بگم، حتی هفته پیش که از جلوی شهرکشون رد شدم، نمیدونین چقدر دلم میخواست برم دم خونه شون ولی خب نمیشد!

و اینکه برنامه ریختم اولین سفری که ان شالله بعد از کرونا بریزیم کرمان باشه؛

۲۴ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

لیست قیمت ها

دیروز رفتم تره بار، زرد آلو رو زده بود 24 هزار تومن، آلبالو بود سی و دو هزار تومن ... موز بود 18 هزار تومن ...توت فرنگی فکر کنم بود 18 تومن گوجه سبز هم 12 تومن ...

 

از هر کدوم چند تا دونه خریدم، که بچه ها بخورن واقعا شب موقع خوردن تو خونه دلم نیومد لب بهشون بزنم.

 

خدا خودش رحم کنه برای کسایی که ندارن بخرن.

 

رفتم تو دیوار ببینم خونه متری چند شده، همین کوچه بالایی رو داره میده متری 32 میلیون!(فرض کنیم حقوقمون ماهی دو میلیونه، میشه 16 ماه کار کنیم میتونیم یه متر خونه بخریم!)

 

خدایا شر هر چی دلال حروم لقمه که هیچ رحمی ندارن و همینطور دارن قیمت همه چیز رو بالا میبرن رو از سر انسانیت دور کن!

۱۲ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۰ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲
این جانب

کاسبی ِ دست و پا !

ما معمولا سفرهای طولانی میریم و بیشتر از اینکه به فکر مقصد باشیم از مسیر لذت میبریم، امسال که کرونا اومد و الا قرار بود از عید فطر تا نیمه خرداد بریم سفر که نشد، یادمه پارسال تو مسیرمون که شمال غرب گردی بود، یه روز تو سواحل رضوانشهر همینطوری نشسته بودم که لذت ببرم از صدای دریا، یه آن چشمم به یه پراید خورد که درش باز بود و ظاهرا جلوش زیرانداز انداخته بودن و یکی دو تا زن با یه مرد و یکی دو تا بچه داشتن آب تنی میکردن، زنه با لباس بود، موقعی که آب بازیشون تموم شد یهو زنه اومد پشت در که لباس عوض کنه، جوری بود که خودش من رو نمیدید ولی من میتونستم ببینمش، من اینجور موقع ها خیلی سعی میکنم نگاهم رو بردارم چون زشته، درست نیست آدم زن مردم رو دید بزنه، من خودم دوست ندارم یه وقت خانوادم تو موقعیتی باشن که کسی امکان دیدنشون رو داشته باشه هیزی کنه و ...

 

بگذریم من یه سفیدی پا دیدم، فاصله م خیلی زیاد بود شاید صد صد و پنجاه متری میشد؛ 

 

یهو یه کرمی افتاد تو دلم که برم زنه رو از نزدیک ببینم، یه چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم بالاخره با این توجیه که میخوام برم کنار ساحل قدم بزنم رفتم سمتشون ... 

 

چشمتون روز بد نبینه، یه پیر زن رشتی کریه المنظری بود، که حالم رو از خودم بهم زد، یعنی به خودم فحش میدادم که به خاطر این زینکه زشته بد ترکیب آمار خودت رو خراب کردی !!؟؟ خاک بر سرت!

 

فرداش مسیر رو ادامه دادیم فکر کنم رفتیم سمت صومعه سرا، یه جایی بود الان یادم نیست... فکر کنم یه جاده کوهستانی سمت ماسال بود، تمام راه چشمم داشت میسوخت جوری که نتونستم رانندگی کنم و مجبور شدم برم از داروخونه دو تا قطره استریل چشمی بگیرم، داروخونه چیه گفت احتمالا عفونت کرده باید چند روزی بریزی!

 

غروبش رسیدیم همون جاده کوهستانی تو ماسال یه اسم عجیب غریبی داشت، اولوسفلنگی مولوسفلنگی یه چیزی تو همین مایه ها، یه کلبه چوبی بالای درخت کرایه کردیم وسایل رو چیدیم که ناهار و عصرونه بخوریم، داشتم میرفتم پایین دستامو بشورم یهو پام لیز خورد و گیر کرد بین دو تا پله فلزی ....

 

یه دو لیتری ازم خون رفت و نتیجه بعد از کلی گشتن تو بیمارستان های مختلف شهر های اطراف گیر یه دکتر از خدا بی خبر افتادیم که هشت تا بخیه زد به پام(از خدا بی خبر بودن رو برای اون میگم که مرتیکه رشتی بی همه چیز برای 8 تا بخیه سه برابر نرخی که باید میگرفت گرفت اونم تو یه مطب کثیف و آلوده!)

 

بگذریم، شب شده بود که دوباره برگشتیم همون کلبه این سری با عصای زیر بغلی و چشمایی که داشت میسوخت و باز نمیشد ...

 

همیشه سر خاک مرحوم پدرم یاسین که میخونم، این آیه ش خیلی برام جالب تره:

الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلی‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یکْسِبُونَ

۰۷ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۴
این جانب

لبیک!

 هیشکی موافق نیست

 

نه حاج خانم، نه همشیره و نه عیال ...

 

بعیدم میدونم کلا مقصد شرایطش جور بشه و موافقت کنن که سفر انجام بشه ...

 

کرونای لعنتی هم دست بردار نیست (هر چند صدقه سر کرونا است که اولویت ثبت نام به منم رسید)

 

از یه طرف میترسم اگه کرونا بگیرم خیلی باید مراقب باشم و ممکنه کلا از سفرم لذت نبرم

 

تازه پاسپورتمم اعتبارش تموم شده

 

ولی هر چی بود من ثبت نام کردم، خدا کنه حاج خانم دلش رضا بده، بقیه کاراش مهم نی، خدا باید بطلبه که تا اینجاش طلبیده 

 

هیچ سفری لذت بخش تر از سفر به خونه خدا نیست.

اونجا حس میکنی تو خونه آبا و اجدادتی؛ 

لذتی هست که فقط باید چشیدش؛

 

 

لبیک، اللهم لبیک!

 

۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۰:۵۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۳
این جانب

استمزاج

معنی کلمه بالا تو دهخدا اینطوری نوشته:

استمزاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مزاج دانی کردن . (وطواط) (غیاث ).
- استمزاج کردن ؛ زمینه بدست آوردن . استفسارکردن 

 

و در فرهنگ عمید اینطوری نوشته شده:

 

(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] صحبت کردن با کسی برای شناختن میل و خواهش او؛ رٲی و عقیده و ارادۀ کسی را در امری جویا شدن.

 

 

۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

بی چشم و رویی یا نمک نشناسی، مساله این است!

دیشب توی کودک شو یه سوال از بچه پرسیدن که کجا احساس بهتری داره بره، زنه جواب داد خونه خانواده من، مادر من، قیافه مرده هم جوری بود که نمیخواست مخالفت کنه چون حوصله اعصاب خوردی بعدیش رو نداشت و حس میکردم زنه خیلی دوست داره سلطه گری کنه و مرده اجازه داده بوده زنه اینطور رفتار کنه...

وقتی جواب به بچه رسید گفت خونه عمه م ...

 

وقتی دوربین از بچه برگشت پیش پدر مادر، زنه با لحن تحقیر آمیزی گفت آره عمه ش راننده مهد کودکه واسه این میخواد بره پیش اونا

 

اینجور زنها که خودشون و پدر و مادر و خواهر برادرشون رو به همه چیز مخصوصا خانواده همسرشون ترجیح میدن و همچنان فکر میکنن خانوادشون همون پدر مادر و خواهر برادراشن و همیشه اولیت اونان برام جای تعجب دارن، اصلا به این فکر نمیکنن این عروس نمک نشناس و خودخواه یه روز ممکنه خودش مادر شوهر بشه؟

 

و اون موقع عروس تازه با عروس قدیمی (تازه فعلی) همون کار و رفتار و نگاهی رو خواهد کرد که الان داره با مادر شوهرش میکنه

 

هر چیزی برای خودمون میپسندیم برای دیگران هم بپسندیم، البته بدون توهم خود حق پندارانه زنانه!

 

* چند روز پیش بچه رو بردم بیرون نمیدونم دستش خورده بود به جایی یا یه چیزی شده بود یهو عیال برگشتن بهم با یه لحس خاص شوخی جدی گفتن بچه رو امانت دستت سپرده بودمااااا ... من عین همیشه که تو این موضوعات شوخی ندارم، خیلی جدی بهشون گفتم یادت باشه اونی که امانت سپرده بچه رو منم، نه تو!

۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۰۶ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۵
این جانب

یک قُصه واقعی!

بخش اول:

 

چند روز پیش، راننده ای که من رو به محل کارم میبره خواب مونده بود، چون از کرج باید میمومد خیلی طول کشید، منم ترجیح دادم دیگه بالا نرم و همون سرکوچه قدم بزنم تا بیاد؛ ساعت حدودای 6 صبح بود، یواش یواش کارگرهای کنار خیابون هم اومدن ... با هر قدمی که من میزدم اونها بیشتر مینشستن و چِشم چشم میکردن که یه ماشینی بیاد که ببرتشون سرکار ...

 

نیم ساعتی منتظر بودم، بالاخره راننده رسید و سوار شدم ولی اونها همچنان چشمشون به ماشینی بود که کارگر ساده بخواد ...

 

بخش دوم:

 

چند روز بعدش، یکی از اقوام تو جشن تولد بچه م، بهم گفت دیدی خونه چقدر گرون شد، گفتم چقدر شده مگه، گفت الان اینجا شده حدودا 25 !  گفت تو چند خریدی گفتم 17، گفت از دی ماه تا الان 8 میلیون اینا رفته روش، گفت تقریبا یه میلیارد فقط سود کردی ...

نمیدونم چی شد یاد اون کارگرِ افتادم، آخه دور از شهر و زن و بچه ش، میدونم شبا تو یه ساختمون نیمه کاره یه کوچه پایین تر از خونه ما میخوابه ...

 

و بخش سوم:

 

احکام افزایش حقوق رو امسال خیلی زود زدن، تقریبا اندازه یه حداقل حقوق کارگر افزایش حقوق امسال به پارسالم شد.

نمیدونم چرا دوباره یاد اون کارگرِ افتادم!

۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

مقایسه سهام عدالت و صندوق واسطه گری مالی ETF

نیاز به سواد اقتصادی خیلی زیادی نداره فقط بخونین ببینین چه فرق هایی دارن این دوتا:

 

سهام عدالت:

به حدود 50میلیون نفر، رایگان سهام بهترین و بزرگترین شرکت های دولتی به صورت رایگان و بدون دریافت مبلغی واگذار شد، قرار شد مالکیت اسمی این سهام به مرور از طریق پرداخت سود خود سهم به مردم منتقل شود.

 

صندوق واسطه گری مالی ETF:

تقریبا به همون تعداد نفر با مبلغ 2میلیون تومان سهامی واگذار میشه که حدود یک ساله قیمت هاش رو چنان بالابردن که عملا هر سهمی به طور میانگین از سال گذشته سه تا هفت برابر شده، حالا دولت با یه وعده تخفیف 20 درصدی میخواد نفری 2 میلیون تومان از مردم بگیره در حالی که هنوز امکان فروش این صندوق مثل سهام عدالت فراهم نیست، تازه در صورتی که فراهم هم باشه نیازمند اینه که مردم مراجعه کنند برای گرفتن کد بورسی و به کارگزاری ها مراجعه کنن، در حالی که سهام عدالت نیازی به مراجعه هیچ جا نداشت. 

 

سهام عدالت :

بعد از یک دهه بر اساس برآوردهای اولیه به  هر ایرانی از سهام عدالت چیزی در حدود 15 میلیون تومان میرسه، در حالی که هیچ کسی پولی در ازاش نداده، و اون سهام به قیمت اسمی یعنی 100 تومان عرضه شده، یعنی شما بدون دادن مبلغی 15 میلیون سهم خودت رو از شرکت های دولتی صاحب شدی و اختیار سهم خودت رو داری.

 

صندوق واسطه گری مالی ETF :

شما هنوز چیزی دریافت نکردین دو میلیون تومان باید به دولت بدین، در حالی که هر سهم موجود در صندوق رو با قیمت میانگین یک ماهه گذشته که انفجار قیمت های بورس بوده داره عرضه میشه!

 

سهام عدالت:

دولت عرضه کننده سهام عدالت نه تنها عایدی از این سهام نداشت که اون مقطع با پرداخت تسهیلات به بنگاه های زودبازده و ساخت مسکن مهر و هدفمندی یارانه ها و .... اقدامات اقتصادی سنگینی رو انچام داد.

 

صندوق واسطه گری مالی ETF :

دولت عرضه کننده این سهام به شدت داره کمبود بودجه جاری خودش رو از طریق عرضه این سهام و فروش دارایی های خودش جبران میکنه، یه حساب سر انگشتی شما تصور کنین 70 میلیون نفری 2 میلیون تومان برای خرید این سهام واریز کنن میشه صد و چهل هزار میلیارد تومن چیزی درحدود هفت درصد بودجه کل کشور در عرض دو هفته به خزانه کشور واریز بشه در حالی که عملا دولت مذکور اقدام شاخص و قابل توجهی تا حالا انجام نداده و هنوز داره طرح های دولت سهام عدالت رو افتتاح میکنه!

 

۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲
این جانب

بورس؛ سفته بازی، موج سازی و دیگر هیچ!

تحلیل خیلی پیچیده ای نداره به خاطر همین خلاصه میگم، ورود هر شخصی تو بازار بورس* اونم تو این مقطع که برای سودآوری از خرید و فروش سهام رونق گرفته، هیییییییییییییییییییچ ربطی به تولید و مشارکت در بازارسرمایه و کمک به واحد های تولیدی نداره و فقط و فقط و فقط سفته بازیه و دلال بازی و افزایش کاذب و لجام گسیخته قیمت سهمی که فاقد ارزشیه که داره معامله میشه و سودش فقط و فقط عاید سرمایه دارانیه که با تولید نه تنها قرابتی ندارن که فقط دنبال سودکردن از هر چیزی هستن به قیمت هر چیزی!

 

میدونین عین چی میمونه، وقتی مثلا چایی یا شکر گرون میشه همه هجوم میبرن برای خریدش، گرونتر میشه و هجوم بیشتر یعنی گرونتر شدن بیشتر، این رو تو بازار ارز و بالتبع سکه و همینطور بازار مسکن و خودرو دیدم، وقتی هجوم مردم و در واقع هجوم نقدینگی و هیجان آفرینیه دلالها و واسطه های خرد و کلان باعث بزرگتر شدن موج ش میشن، قیمت ها به طرز سرسام آوری بالامیره و این عین ضرر و خسارت چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدته.

 

خاطرم هست سال 83 و 84 که اواخر دولت خاتمی هم بود همین اتفاق افتاد، من اون موقع سهمی خریدم به قیمت 2000 تومن و یکی دو سال بعد فروختمش 200 تومن یعنی 10 برابر کاهش ارزش!! و این دولت از امروز داره سهام خودش رو تو بانک ها به قیمت های صعود کرده و منفجر شده البته به خلق الله میندازه و ملتم همچنان تو صف خریدن در واقع کلی سرمایه دار خرد و کلان هم این وسط دارن فکر میکنن پول رو پول میذارن در حالی که واقعیت اینه که پول با پول میسوزونن و بی ارزش میکنن ...

 

* خرید و فروش تو بازار بورس (غیر از عرضه های اولیه) یعنی اینکه شما یه تیکه کاغذ رو که ارزش اسمی اون 100 تا تک تومنه به قیمت روز از نفر (الف) میخری مثلا 500 تومن چند وقت بعد میفروشی به نفر (ب) مثلا 800 تومن، این وسط اونی که 100 تومن خریده 400 تومن از فروختنش به شما سود کرده و از کسی که بهش فروختی 300 تومن سود کردی و این سود و افزایش یا کاهش ارزش سهم هیچ ارتباطی به کارخونه و یا شرکتی که سهم ش رو در بورس عرضه کرده نداره و فقط نفراتی که گرونتر از نرخ خرید فروختن سود کردن، همین!

 

۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۵۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲
این جانب

صدشکر این آمد و صد حیف که آن رفت!

همیشه اول ماه رمضون یاد این شعر آخر ماه رمضون میافتم، همونطور که به یه چشم به هم زدنی الان شش روز از اردیبهشتم گذشته به همون سرعت عید فطر هم از راه میرسه و این شعر رو همه خواهند خوند ...

 

+ پارک ها و بوستان ها باز شدن،  همه مراکز تجاری که کاسبان منصف(!؟) توش کسب میکنن باز شدن، همه پاساژ ها باز شدن و...

تو پاساژ علاءالدین کیپ تا کیپ آدم تو هم وول میخوره عین روزای عادی، تو پیاده رو های اطرافشم همینطور، مترو صبح ها غلغله است،‌ شایدم قلقله است نمیدونم، به قول مهران احمدی تو سالن های تیاتر الان دارن ماسک میدوزن (تو مساجد احتمالا این کار و نمیکنن یا انقدری نیست که ارزش یادآوری داشته باشه)، انجمن سینماداران کلی اصرار داره که سینماها و مراکز فرهنگی(!؟) باز بشن، دورهمی با بیننده داره ضبط میشه، بالاخره اومدن یه آدمی که نمیدونم چقدر ارزش داره تو قاب تلویزیون چقدر ضرورت داره و ...

 

این همه حقد و کینه و عقده برای مسجد و نماز رو نمیتونم درک کنم،‌ این وسط فقط مساجد باید تعطیل باشن!!!

 

++ به قول آگهی های دیوار، ناظر محترم دیوار این آگهی تکراری نیست لطفا منتشر نمائید!

۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۷:۳۱ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲
این جانب

قرنطینه زن خانه دار

قرنطینه برای شاغلین و محصلین هیچی نداشته باشه همین که تعطیلن و نمیرن سرکار یا نصفه نیمه میرن سرکار و محل تحصیلشون خودش یه تنوعه و اوایلش جذاب هم هست, هر چند به مرور و با طولانی شدن واقعا خسته کننده میشه چون خارج از عادت سالها زندگیشون پیش میاد ولی برای زنان خانه داری که تقریبا قرنطینه, غیر قرنطینه, روزکاری, روز تعطیل و فرقی نداره و برنامه شون به هم نمیخوره به همین خاطره که این قرنطینه خیلی اثر سوئی به لحاظ روانی روی زنان خانه دار نذاشته و جای شکرش باقیه. ولی بیشتر از هر چیزی برای این زنان تحمل شوهرهاشون و بهانه گیری و شوهر و بچه هاست که زحمت اضافه کرده و ممکنه اعصابشون رو ضعیف کرده باشه ... 

 

این مدت با مادرامون, همسرامون و بچه هامون مهربونتر و صبورتر و بامزهتر و جذابتر باشیم, به خدا کرونا که بره, حسرت این روزهایی که میتونستیم باهم مهربون باشیم و نبودیم و میخوریمااا

۳۰ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۹ ۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۲
این جانب

تأسف شریف

وقتی نگاهت خدایی باشه، برای مُردن و کشته شدن حتی دشمنانت غصه دار میشی و متأسف؛ اینکه چرا هدایت نشدن و چرا بی گناه مُردن...

 

ولی وقتی نگاهت غیر خدایی باشه، حتی از یه عکس دروغین یا خبر جعلی و بی ارزش واسه خیانت علیه هم وطنات (سوء)استفاده میکنی.

 

دیشب آمنه سادات ذبیحی پور تو گزارشش راجع به فضاسازی مغرضانه، خائنانه و کثیف رسانه های فارسی زبان امریکایی و انگلیسی در خصوص مدیریت کرونا در ایران، وقتی به کشته شدگان اون کشورها رسید گفت متأسفانه فوت شدن.

 

+ خیلی وقت ها پیش اومده واقعاً به کشورم افتخار کنم.

۲۵ فروردين ۹۹ ، ۰۷:۱۸ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲
این جانب

ماشین دودی!

من احتمال میدم، کاهش خیلی زیاد تردد با ماشین مارو به زمان هایی برد که اینقدر ماشین نبود و از آسمون اینطوری بارون به جای دود میبارید!

۲۳ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۵۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

پایتخت شیش!

این روزها انتقاداتی به سریال پایتخت مطرح میشه، نمیدونم چه اصراریه بیشترین انتقاد رو به صحنه ای از فیلم متمرکز کنن که به فیلم سینمایی قبل از انقلاب رجوعش بدن... در حالی که این سریال غیر از اون صحنه ی حاشیه ای، متن بسیار فاجعه ای داشته که به برخی از اون در ادامه اشاره میکنم:

  • وقتی حج رفتن نقی مورد تمسخر قرار میگیره، وقتی این واجب شرعی به سخیف ترین شکل به استهزا کشیده میشه، وقتی اعمال واجبی مثل رمی جمرات به استهزا کشیده میشه و همه کاره نویسندگی و مشاور کارگردان تو صفحه اینستاگرامش قشنگ رمی جمرات رو به سخره میگیره، خیلی عالی حتی نماز خوندن رو به سخره گرفته و ...
  • اذن پدر و همسر برای دختر و زن یه اذن واجبه، در حالی که میبینین دخترا بدون اجازه پدر میرن اردو و مادرشون با وقاحت تمام میگه من اجازشون رو دادم و همین طور همسر که تمام در حال دروغ گویی مخفی کاری و بدون اجازه کار انجام دادنه
  • وقتی علامت سجده که از نشان های مومنین ذکر شده در جای جای سریال به استهزا کشیده میشه
  • وقتی مقام حاجی و مکه مکرمه همین طور تخریب میشه
  • انقدر دروغ به هم میگفتن که هر چی گشتم ببینم حرف راستی هم بینشون رد و بدل شده، به سختی پیدا کردم؛ دخترها به مادرشون دروغ میگن، مادرشون به نقی دروغ میگه و ...
  • حفظ احترام پدر و مادر و نحوه صحبت کردن بچه ها باهم هم پیشکش و انقدر این سریال فجایع اخلاقی و عقیدتی داشت که بیان همین چند تا اصلی ش به نظرم کفایت کنه.
۱۹ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۴۴ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۵
این جانب

خداروشکر کرونا اومد!

خانوادمو بیشتر میبینم

کلی با بچه هام بازی میکنم

سوراخ سنبه های خونه رو کشف کردم

کلی کار تعمیری داشتیم

کلی خوابیدم

کلی بیدار موندم

کلی شنبه خونه موندم

کلی به باغچه حیاط رسیدم

سیزده به در پشت بوم رفتیم، یه تجربه جدید بود، عین چهارشنبه سوری

خیلی خوبه الانم که نصفه نیمه باید بریم سرکار وسط هفته دو سه روز تعطیله آدم خوب میتونه استراحت کنه و کنار بچه هاش باشه.

برخلاف پیشبینی ها اصلا هم دعوامون نشده و خیلی هم خوب بودیم با عیال و بچه ها

 

 

+ در حال تکمیل شدن است!

۱۷ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۳ ۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲
این جانب

بازگشت بابا ...

وقتی دیشب بهتاش باباشو دید، اشک امانم نمیداد...

 

کاش بابای منم یه روز پا میشدم و میدیدم که برگشتن!

 

+خدا همه رفتگان رو بیامرزه

۱۱ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۱۳ ۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۲
این جانب

اینترنت بلای جان!

واقعا این جند روزه که تو خونه نت نداشتیم هیشکی گوشی دستش نمیگرفت و چه نعمت بزرگیه نت نداشتن!

۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۳۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲
این جانب

کرونا و دعوای زن و شوهری

این روزا با خونه موندن آقایون، احتمال شیوع دعواهای زن و شوهری هم بالا میره!

 

خداییش نعمتیه بیرون رفتن و سر کار بودن!!

۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۰۲ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲
این جانب

سبزه عید

زنی که سبزه عید بره بخره، زن نیست!

۰۵ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۳
این جانب

سالی که گذشت...

چطور گذشت؟

 

بالا و پائین زیاد داشت ولی خوب بود 

خدا رو شکر

 

خوب آدم ها خودشون رو نشون دادن و خوب راه نشون داده شد ...

 

بی شک شهادت حاج قاسم و بالتبع تشییع جنازه بی نظیر در تاریخ سردار سلیمانی که هنوزم با یادشون اشک تو چشمام جمع میشه مهم ترین واقعه امسال بوده؛ من از چهار راه ولیعصر تا میدون آزادی اومدم و ندیدم کسی رو که از سر خلوص و از ته دل غصه دار نباشه...

 

از اون ور همین شهادت خیلی ها رو دگرگون کرد، خیلی تاثیر داشت مخصوصا روی خودم؛ خدا رو شکر!

 

از طرفی مذبذب بودن و ملون بودن و نون به نرخ مفت خوردن یه عده رو خیلی خوب نشون داد، اونایی که تا سه روز بعد از سقوط هواپیما عین خیالشون نبود و به قولی به هیچیشون نبود و یهو که سپاه اعلام کرد اشتباهی زده خودشون رو چهل پنجاه روز عزادار نشون دادن و سیاه پوش بودن و از شادی خودشون رو محروم کردن!

 

من میگم آدم خودش رو میفروشه اقلا به قیمت بده و بفروشه و مفت نفروشه!

 

البته اداره مملکت توسط مسئولین امر روی کاناپه و فرش میلیاردی ابریشمی از ولنجک اونم ویدئو کنفرانسی وسط بحران روانی کرونا هم شایان توجه بود!

 

هر چند به نظرم بحران کرونا بیشتر از اینکه یک بحران بهداشتی باشه یه بحران روانی و رسانه ای بود؛ حجم سنگین فشار روانی و رسانه ای برای مردم واقعا خسته کننده بود و خدا رحم بهمون کنه، هر چند ما پوست کلفت شدیم و این چیزا نمیتونه مارو از راهی که داریم میریم منحرف کنه!

 

یه موضوع جالب دیگه ای هم که اتفاق افتاد این بود که تا اومدم بنویسم از دهنم رفت !

 

 و در پایان ان شاالله سالی پر از سلامتی در همه ابعاد و جوانب نصیب ما بشه و بتونیم خودمون رو روز به روز بهتر و بهتر تر بکنیم!

 

۲۸ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۳۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

شریک غم از دور!

این بنده خدا آخونده که زن باردارش و دو قلوهاش رو از دست داده دلم و بدجور سوزوند

خدا به همه داغدار ها صبر بده، مخصوصا این روزها که برای تسلی خاطر کمتر کسی به سراغ آدم داغدار میتونه بیاد و همه میترسن به هر حال خدا خودش باید به همه رحم کنه ...

 

 

۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲
این جانب

گله از عوض!

به عنوان مثال اگه لباس فروشی یا کاسبی جنسی رو 1000خریده باشه، اون جنس رو به من و شما در کمترین میزان سودش 2000 هزار تومن میفروشه و خیلی بخواد تخفیف بده میشه مثلا 1900 تومن!

 

کافیه مثلا برید بپرسید قیمت عمده یه جنس چنده و برید با قیمت خرده فروشی اون جنس مقایسه کنین متوجه تفاوت فاحش چند برابری اون با قیمت های کف بازار میشید.

 

بلیط هواپیما الان از بلیط اتوبوس هم ارزون تره، ایننشون میده که قیمت واقعی بلیط هواپیما همینیه که الان دارن میدن، و سوادگری و دلالی شرکت های هواپیمایی برای بیشتر سود کردن از خواست مردمه که باعث میشه مثلا بلیطی که امروز 100 هزار تومنه رو 500 هزار تومن بفروشن!

 

یا مثلا وسط دهاتای گیلان و مازندران که تقریبا زمین هیچ ارزشی نداره به خاطر جو دادن زمین بی قیمت و مفت رو به قیمت های نجومی متری چند میلیون به خلق الله میندازن و یا مثلا حتی میوه و خوراکی رو دو تا سه برابر قیمت میندازن و...

 

داستان همینه.

 

جالبه حالا که به خاطر ویروس کسی نمیره خرید کنه، دادشون بلند شده که ما داریم بدبخت میشیم،  غافل از اینکه یادشون نمیاد اون موقع که به مردم جنس هاشون رو چند برابر ارزش واقعیش مینداختن چرا یاد این روزهاشون نبودن، یا اینکه الان جلوی ورودی گیلان و مازندران رو بستن و نمیذارن کسی تردد کنه ولی موقعی که به همین غیر بومی ها زمین های بی ارزششون رو مینداختن هم یادشون بیاد!

 

علاقه ای نداشتم این بحث رو ثبت کنم ولی دیدم خیلی دارن جولان میدن و مظلوم نمایی میکنن،  یادشون رفته چه رفتارهایی که با دیگران نکردن و نکردیم!

 

۱۹ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲
این جانب

دورهمی نماز جمعه!

نماز جمعه رو به خاطر اینکه احتمال انتشار ویروس داره رو کنسل کردن، ولی دورهمی که چندصد نفر کنار هم بیخ تا بیخ هم میشینن نه!

 

تو دور همی میگن مردم به سرگرمی و نشاط نیاز دارن و این روزها چیزی بهتر از سرگرمی و نشاط براشون نیست، جالبه هیچ کسی نمیگه این روزهایی که الکی اضطراب و تنش داره تزریق میشه آدم ها با دعا و نیایش و یاد خدا باید آروم بشن یا نوای یه مطرب و حرفهای بی اهمیت زندگی خصوصی یه مسخره باز !

 

خجالت آوره

 

+ من توئیتر ندارم، وقتی یه چیزی قدغنه، هیچ کس نباید استفاده کنه، به خصوص مسئولینی که خودشون منع ش کردن.

۱۷ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۳۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

دعای دفع بلا در کاخ سفید!!

میگن تو کاخ سفید مایک پنس دعای دفع بلا خونده، این وسط یکی از دولت مردان ما یا حتی عموم فضای رسانه ای ما کسی از دعا برای رفع بلا حرف زده؟؟

 

تازه اگر مراجع ما بگن دعا کنین سریع مورد هجمه قرار میگیرن و به سخره گرفته میشن!

 

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۰۸:۱۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

کلید

یادتونه وقتی اون مردک ایران رو تهدید کرد که 52 نقطه فرهنگی رو میزنه؟؟!

 

میبینین :

نماز جمعه ها تعطیلن

مساجد تقریبا دارن تعطیل میشن

اعتکاف تعطیله

راهیان نور تعطیله

کسی از لیله الرغائب حرفی نمیزنه

اعمال ماه رجب کلا فراموش شده

از همه بالاتر انگار خدا نیست، همه یادشون رفته هم قفل دست خداست هم کلید!

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُهَا إِلا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلا یَعْلَمُهَا وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یَابِسٍ إِلا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿انعام - ۵۹﴾

و کلیدهای خزائن غیب نزد اوست، کسی جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را می‌داند و هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانه‌ای در زیر تاریکی‌های زمین و نه هیچ تر و خشکی، جز آنکه در کتابی مبین مسطور است.

۱۰ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۱۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

کرونا بازی

احتمال اینکه وسط یه روز آفتابی یه صاعقه بزنه وسط سر یه نفر 64.5 درصد بیشتر از احتمال اینه که همون فرد ویروس کرونا بگیره!

 

+ امروز صبح تقریبا نصف آدم هایی که دیدم ماسک به دهن داشتن

++ یه عده حروم خور  و سواستفاده چی، ماسک انبار کردن گرون بشه؛ اینا همونایی هستن که زمان جنگ قند و شکر انبار میکردن، بعدا  شیرخشک، این اواخر کهنه بچه و الان ... 

 

+++ نباید فریب این بازی رو بخوریم

۰۳ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲
این جانب

انتخاب نادرست

مهم تر از انتخاب درست کردن، انتخاب نادرست نکردنه!

۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

بنی صدری دیگر

شواهد و قرائن اینطور داره نشون میده که بنی صدری دیگر در راه است!

 

 

+ هر چند بنی صدر امروزی شده با ابزار های امروزی و در لباس روحانی!

۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

خرس گنده

سلام

دیشب رفته بودم قنادی سر کوچه مون، یک نفر هم توش نبود، کل یخچال هاشم پر بود از شیرینی، میدونستم شیرینیهاش به درد نخوره ها ولی خب گفتم دم دسته بخرم ببرم خونه؛ (وقتی خونه خوردیم به خودم فحش دادم که چرا پولمو هدر دادم خداییش بی دلیل نبود شب عیدی یه نفر تو قنادیش نیست، از بس آشغال درست کرده بود!) 

 

داشتم میومدم خونه، دیدم یه خرس گنده بغل یه دختره است، با پسره بای بای کرد و رفت تو کوچه بالایی ما، امان از دست این بچه مچه ها...

 

خدارو شکر بچه زود خوابید، عیال گفتن حوصله داری باهم حرف بزنیم، منم که همیشه آماده حرف زدنم فکر کنم ده تا یک حرف زدیم، خلاصه حرفاشون این بود که چرا کادو نمیگیرم و چرا ولنتیان براش چیزی نخریدم، من برگشتم بهش گفتم ببین این کادو گرفتن ها ادا بازیه، کارای جلفیه که هیییییچ عمقی نداره، 

 

تو حرفم پرید گفت نه این نشون دهنده عشقه!

 

گفتم بابا جون این کارا واسه یه عده بچه خیابونیه که فقط برای ادا در آرودن و کم نیاوردن داره انجام میشه، 

 

هی از من انکار و از عیال اصرار ...

 

به هر حال بهش گفتم ببین اونی که برای این دختره خرس خریده نه مثل من شب تو خونه دختره است و سایه ش بالای سرشه و نه نیت گرفتن دختره رو داره و نه خودش رو به آب و آتیش میزنه که رفاهیات دختری رو تامین کنه ...

 

آخرشم بهشون گفتم ببین دختر خوب، این چیزایی که مدشده فقط اداست، ابدا هم بهانه عشق ورزی و دوست داشتن نیست، اگرمردی انجام بده به خاطر فرار از قرلند کردن ها و رفع تکلیفه و من هییییییییییییییییچ علاقه ای ندارم که کاری رو از رو ادا و رفع تکلیف انجام بدم!

و آخرشم بهشون گفتم مردی که زیاد به زنش برسه و توجهش رو جلب کنه حتما یه جاییش لنگ میزنه که داره اینطوری مخفی کاری میکنه!

۲۶ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۸
این جانب

این شهر و اون شهر

از کرامات شورای این شهر، نامگذاری خیابونی تقریبا بزرگ به نام اسطوره فوتبال ایران قهرمان ایرانیان ناصر حجازی بود و از کرامات شورای اون شهر قبلی نامگذاری خیابون به نام عماد مغنیه!

 

حالا بگردید ببینین کدومشون اسطوره بودن، یه بازیکنی که تا زنده بود هم از توبره خورد و از هم از آخور همیشه خدا هم نق میزد و وضعیت اعتقادی و بینشی ش هم که بماند ...

عماد مغنیه هم که مزدور ایرانی ها بود و کلی پول ایران رو حیف و میل کرد که جلوی حمله اسرائیل بگیره به کجا نمیدونم!!

 

تو این شهر، 90 تا از حدود 300 تا نماینده مجلسش پرونده عموما اقتصادی پیدا کردن تو این چهار سال، خدا کنه شهر بعدی یههمچین جرثومه هایی رو انتخاب نکنن!

 

دیروز از نزدیک کنار روحانی بودم، ملت فقط هو ش میکردن، نمیدونم چرا!!

 

مردم به انتخاب خودشون داشتن هو میکردن آیا؟؟؟به خودشون باید هو کنن که این و انتخاب کردن

 

جالبه این همه آدم تو سیل و سقوط هواپیما و تشییع جنازه و کلی اتفاقات دیگه مردن، این مسخره بازها و مطرب ها صدایی ازشون در نیومد، یه هواپیما اونم به خاطر بی مسئولیتی شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیس محترم جمهور مبنی بر پاک کردن فضای ایران صورت گرفته چهل روزه سیاهشون رو در نیاوردن چون سپاه زده!

 

از اون جالب تر این مرتیکه وقتی از زدن عین الاسد حرف میزنه میگه ما زدیم ولی موقع عذر خواهی که میشه میگه نیروی مسلح عذر خواهی کرد و نیروی مسلح به خواست مردم عین الاسد و زد!

 

الان عصبانی م ، نه از دست اونا و اون یکی ها از دست اون احمق هایی که بازم به اینا رای میدن و حمایتشون میکنن

۲۳ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۴
این جانب

آرزوی بزرگ

یکی از آرزوهای هر مردی میتونه این باشه که پایه یک داشته باشه

 

برای عیال ارزشی نداره این حرف ولی وقتی مرد باشی میفهمی پایه یک داشتن از صدتا مدرک دانشگاهی با ارزش تره!

۲۱ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۵۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

موج

خوب شد نفروختم، مشتری داشتم 78میلیون، حدودای مهر ماه بود فکر کنم، الان شده 108 میلیون، سی میلیون تو این چند ماه قیمتش بالارفته...

 چرا؟؟

 

چی؟؟

 

پاسخ سوالات بالا:

 

چرا نداره، چمیدونم 

هر چی که خریده بودی

 

+ برای تازه عروس دامادا، جوونایی که تازه دارن تلاششون رو میکنن برای داشتن حداقل های معیشتی آرزوی قوت و صبر میکنم. اون زماناهم همین بود، دلار یهو از 140 تومن شد 600 تومن، از 1000 شد 3000 و ... 

 

یادمه خیلی بچه بودم، زمان هاشمی بود، روز به روز اجناس گرون میشد، به مادرم گفتم بریم لوازم خونه بگیریم، بعد از چند ماه بفروشیم، غافل از اینکه کسی از ما لوازم خونه نمیخرید، به هر حال رفتیم یه چرخ گوشت ناسیونال خریدیم فکر کنم شونزده هزار تومن، چند ماه بعد قیمتش شده بود سی هزار تومن، رفتیم بازار بفروشیم خب کسی ازمون نمیخرید، مجبور شدم به بابام بفروشم، هنوزم داریمش ...

 

نگران نباشید همه ما این دوره ها رو گذروندیم و خواهیم گذروند!

 

امروز تو بازار بورس تا ساعت 10 نماد و آوا منفی 5 درصد حدود هشتاد میلیون صف فروش بود، راس ساعت 10 این صف فروش تبدیل شد به صف خرید 11 میلیونی با مثبت 5 درصد!

ما اسیر این جو زدگی ها و موج گرفتگی و موج سواری ها هستیم.

۲۰ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۴۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲
این جانب

به نام حضرت حق

 

سلام

 

وقتی در آستانه چهل سالگی باشی، حس کنی چیزی تو چنته نداری، احساس کنی افتادی تو سرازیری زندگی، دستات خالیه، برای رفتن آماده نیستی، ناخودآگاه میری تو خودت؛ این تو خود رفتن امیدوارم زمینه ای برای رشد و تعالی باشه.

 

تو این 17سال وبلاگ نویسی به این نتیجه رسیدم که نوشتن مسکن موقتیه خوبیه پس این وبلاگ عین خودم موقتیه.

 

 

 

 

۱۹ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۵۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۲
این جانب