چون هیچ زنی، مادر نمیشه!
همین...
تصور میکنم با بازی شطرنج آشنا باشید، همه هدف این بازی حفاظت از شاه خودمون و حمله به شاه طرف مقابله!
تو مرحله دفاع و حمله، ممکنه از سر نقشه و نیرنگ یا اجبار مثلا یه مهره ای هم از دست یدین، حتی ممکنه وزیر رو از دست بدیم برای حفاظت از شاه و یا قلعه برای حفاظت از وزیر و امثال این چیزها ...
تو بازی سیاست هم همینه، بده بستون داریم، ممکنه مهره ای رو از دست بدیم یا مهره هایی رو از حریف بگیریم، هیچ وقت حتی وسط بازی حتی موقع از دست دادن وزیر نباید بازی رو باخته بدونیم چه بسا بعد ازینکه قلعه مون یا حتی وزیرمون رو از دست دادیم تو یکی دو تاحرکت بعدی طرفمون رو مات کنیم.
یه چیز جالب هم که شطرنج داره اینه که مهره سرباز اگه به آخر خط برسه تا حد وزیر میتونه ارتقا بگیره ...
این روزها، خیلی ها نگرانن، کاملا هم حق دارن، وسط جنگی هستیم که کلی هزینه دادیم، بهرحال جنگه و خسارت جزو اجتناب ناپذیرشه، اولا یادمون باشه قبلا چی بودیم و الان به کجا رسیدیم و چقققققدر پیشرفت و رشد داشتیم، ثانیا مگه باورمون این نیست که حق با ماست و ما در جبهه حق هستیم، پس وقتی خدا با ماست ناامیدی معنی نداره و مطمئنیم از جایی که فکرش رو هم نمیکنیم نصرت و فتح نصیبمون خواهد شد، مطمئنم.
شام و که دادن رفتم بیرون هوا بخورم، از دور باهام سلام علیک کرد، منم با اشاره سر و لب جوابش رو دادم، اشاره کرد خواست بیاد جلو، با علامت دست بهش نشون دادم که حتما بیاد...
یکی از آشناها بود، عروس خاندان فلان، فکر کنم ده سالی از من بزرگتره، شاید حدود ۵۰ سالش شده، پسرش سربازیش تموم شده و یه دختر دبیرستانی داره ...
اومد و بعد از به مقدمه بهش گفتم چیه؟ حرفتو بزن چی شده!؟
گفت خسته شدم، گفتم باز با شوهرت ؟؟
گفت آره و شروع کرد کلی حرف زدن، خلاصه حرفش این بود که شوهرش بهش توجه نمیکنه و اون زن اول زندگی شوهرش نیست و هنوزم مادر و خواهر شوهره واسش مهم تر از اونن...
بهش گفتم، تو پسر داری دیگه خدا رو شکر، بیست و چند ساله داری تر و خشکش میکنی، از خودت زدی که پسرت خوب و راحت باشه، کلی واسه اینکه سربازی جایی که دوست داری بیافته به آب و آتیش زدی، پولاتو خرج نکردی جمع کردی که خونه و ماشین واسه پسرت بخری و چه شبها و روزهایی جون و توجه و عشق براش خرج نکردی، درسته؟؟
با سر تائید کرد، گفتم حالا پسرت یهو با یه دختری آشنا شه ازدواج کنه، دختری که مطلقا هییییییییییییچ تلاش و زحمتی برای پسرت تکشیده، بید قاپ پسرت بدزده و تو خونه تو و ماشین تو زندگی کنه و اون بشه نفر اول زندگی پسرت و کلا تو رو بذاره کنار بهش نمیگی نمک نشناس، نمیگی حیف من که جون دادم بارم رسوندم بدم یه بی لیاقت حاضری خور و یه دهن کجی هم برای من بکنه!!!!
چرا توقع داری یه مرد عاقل و سالم و با شعور مادرش بشه زن چندم ش اون وقت زن ش باشه زن اول زندگیش؟؟ کجا این کار شرافتمندانه است، کجا اینکار عاقلانه است، ها؟؟؟ که تو توقع داری شوهرت باهات اینطور باشه ؟؟؟؟
هیچی نگفت بازم چند دیقه ای حرف زدیم شوهرش بهش زنگ زد و رفته بود ماشین و بیاره و اینم رفت که سوار ماشین بشه، موقع سوار شدنم از باب تشکر یه سری تکون داد و شبش بهم پیام داد ممنونم، یکم آروم شدم.
دیروز رفته بودم یه جایی که باید وسایلمون رو دم در تحویل میدادیم، یه خانمی با نوزادش هم اومده بود کیف و تلفنش رو تحویل بده، در و براش نگه داشتم بتونه راحت بیاد داخل، موقع تحویل بهم نگاه کرد گفت میشه بچه رو بگیرید یه دیقه من براش شیر درست کنم؟
منم ناخودآگاه بدون هیچ حرفی بچه رو بغل کردم یه نوزاد چند ماهه بود هنوز بوی نوزادی میداد، آخ خوش بو ترین بوی دنیا بوی نوزاده، بوی بدن نی نی ...
خیلی دلم نی نی میخواست زیر زبون قربون صدقه ش میرفتم تکونش میدادم، دلم نمیخواست ازم جدا شه که دختره بهم گفت آقا ممنونم و منم به زور بچه شو دادم بهش ...
وقتی بوش میکردم، از ته دل آرزو کردم هممممممه دختر پسرها بتونن بارها این بوی بهشتی و پاک رو بشنون و استشمام کنن
وقتی داشت میرفت، بهش گفتم دخترم این بوش زود میره ها، تا میتونی بوش کن ...
یه جلسه قرآنی شرکت میکنم که عموما آدم های به نظر انقلابی و متدین و مذهبی توش هستن.
این چندمین جلسه ای هست که تو این گروه شرکت میکنم، استاد جلسه هر بار سر تفسیر یکی از آیات یه ربطی میده به مسائل روز و بی عدالتی و فساد و فقر و امثال اینها، بحث عدم انجام تکالیف شرعی و اینها ...
اینکه فقر بیداد میکنه، عدالت نیست، چرا ثروتمندان پولدار تر میشن، چرا کارگر بابد صبح تا شب کار کنه و چرا عدالت نیست و چرا اختلاس هست و ... ازین حرفایی که خیلی ها میزنن
دو سه جلسه اول سکوت کردم و به احترام استاد هیچی نگفتم، ولی دیروز دیدم ول نمیکنه، جالبه تقریبا جو غالب هم با استاد هم نظر بودن
من شروع کردم با احترام گفتم استاد میتونم یه نقدی بهتون بکنم!؟
تعجب کرد و گفت بفرمایید
گفتم من فقط چند تا سوال میکنم، اینم بگم استاد ۴۰ سالشون نشده و عموم شرکت کننده ها داریم از ۲۵ سال تا ۷۰ سال ....
گفتم استاد، پدر شما تو سن شما ماشین و موبایل و لبتاب و اینها رو داشتن؟؟
استاد خونه پدری شما با اون همه بچه چند متر بود و چطوری میخوابیدین، الان علاوه بر اون خونه که سرجاشه آیا هر کدوم ازون بچه ها بالاخره یه خونه ای ماشینی چیزی ندارن؟؟
استاد جان، این سوالات رو هم از شما میپرسم هم دوستان در جلسه، میتونین هزینه ترمیم ریشه رنگ موی خانم ها چقدره، هزینه اصلاح و رنگ و مش و باقی موارد آرایشی، آیا پدر و مادرهاتون این همه برای این کارا هزینه میتراشیدن؟؟
چند نفر از شما تو بیست سی سال گذشته ماشین داشتین، چند نظرتون الان دارید؟؟
هزینه اینترنت ماهیانه تون چقدره؟؟ قبلا همچین چیزی داشتین؟؟
انصافا وقتی بچه بودین یا چند سال قبل ازین چند دست لباس تو کمد برای هر مجلس و شرایطی داشتین الان چند دست دارید؟؟؟
تو خونه تون کیا بچه بودن مبل و ناهارخوری و چند دست قابلمه فلان و سرخ کن و خم زن و گوشت کوب برقی داشتین ؟؟
پول آب و برق و گاز و بنزین گرون تره یا چیپس و پفک ؟؟؟
انصافا کدوم شخصی رو دیدین اهل کار و تلاش باشه و عقل معاش داشته باشه و درست مصرف کنه و به جایی نرسیده باشه؟؟
ولی آدم هم داریم اهل کار نیست، درست مصرف نمیکنه، معتاده، ولخرجه، عقل معاش نداره و البته الان ممکنه مشکل اقتصادی داشته باشه ولی انصافا آیا غیر ازین و آدمی که عذر موجه داره کسی که کار کرده باشه مشکل اقتصادی داره یا همه اون هزینه های بالا رو تامین کرده ؟؟
جو سکوت شد، خیلی ها که نق میزدن داشتن فکر میکردن چی بگن که گفته باشن من ادامه دادم،
کل اختلاس صورت گرفته چقدره که میگین اختلاس اختلاس؟؟؟ چند هزار میلیارد اختلافی که انجام شده باور کنین هزینه یک ماه حقوق فقط یک وزارت خونه هم نیست، تازه اختلاس که پول دزدیده نشده برگشته به حساب ... فساد و تخلف و اینا هست ولی آیا من و شما تو عمرمون معصوم زندگی کردیم، خب بالتبع جامعه هم عیوبی داره ولی این معنیش این نیست که همه دزدن، همه فاسدن جامعه به قهقرا داره میره و ازین حرفا ...
راستش من اصلا قبول ندارم جامعه ما مشکل اقتصادی داشته باشه، کلان جامعه رو میگم، اتفاقا جامعه ما زیادی هم داره از بس زیادی داره نمیدونه چیکار کنه میره غذای گربه میخره، سگ نگه میداره انواع واقسام آرایش و لباس میگیره ترکیه خونه میخره و قلیون و سیگار میکشه، آخر هفته بزرگراه های شمالی رو قفل میکنه و ...تازه همیشه هم نق میزنه و طلبکاره...
بله ممکنه یه گوشه کوچیکی از شهر چند نفرم مشکل داشته باشن ولی غالب جامعه اصلا مشکل اقتصادی ندارن.
یه چند ثانیه سکوت بود، استاد خواست چیزی بگه، نگفت و منم عذرخواهی کردم و نشستم سرجام و استادم ادامه بحثش و داد دیگه بدون تشر و تلنگر به وضعیت اقتصادی کشور