جاتون خالی دیشب رفته بودیم عروسی یکی از اقوام عیال؛ خب من تقریبا هیشکی و نمیشناسم و بهتره بگم صمیمی نیستم, نشستم سر جام یه موز خوردم دو سه تا شیرینی

 

خب دی جی خیلی خوب بود, خوشم اومد, کردی ش عالی بود, ترکی ش هم خوب بود, یه دستم مازندرانی گذاشت خیلی حال داد, یه پسره بود خیلی فعال بود همه ش و درست میرقصید ...

ولی چون غریب بودم اصلا بالا نرفتم و خیلی زودم حدودای ساعت 9 و نیم تموم شد ...

به قول معروف قر تو کمرم موند! (یادش بخیر عروسی دوست خواهرم بود, چون دور بود منم باهاشون رفته بودم البته خانوادگی دعوت کرده بودن, جوون بودم دیگه انقدر رقصیده بودم تو اون همه غریبه دوست همشیره کلی از من تشکر کرده بود و گفته بود اگه فلانی یعنی من نبودم مجلس مردونه کلا به قهقرا میرفت خخخخخ)

 

یادمه جوون تر که بودم همیشه حاج خانوم دو دست لباس برام میاوردن تو عروسی ها, وسط مجلس یه دست شبم خونه عروس داماد یه دست دیگه عوض میکردم چون خیس خالی میشد... یادش به یخیر, آدم پا به سن که میذاره دیگه ذوق و حال این چیزا رو نداره ...

 

مادر بزرگ داماد دو سه ماه پیش فوت کرده بود و دایی های داماد نیومده بودن, راستش من خودم یادمه پدرم که مرحوم شدن عمه م میخواستن عروسی پسرشون رو به هم بزنن, همگی خانواده ضمن مخالفت با این کار اتفاقا عروسیشون هم رفتیم چون میدونستیم روح پدرمم از این وصلت خوشحاله و دلیلی نداره دلتنگی و غصه فراغ ما از پدر شادی از دیگران بگیره و سوای شادی وصلت رو به تاخیر بندازه ... تازشم عمه م درسته عزادار برادرشه ولی برای پسرشم ذوق داره چرا باید ذوقش رو کور کنه.

 

هدفم از نوشتن این یادداشت ضمن تجدید خاطرات شیرین و آرزوی خوش بختی و عاقبت به خیری واسه همه جوان ها و پیدا کردن زوج مناسب برای مجردها و... میخواستم اینو بگم, من خودم دو دست کت شلوار مجلسی دارم که تو ده دوازده سال گذشته یکی در میون مجالس یکی ش رو میپوشم, فقط کراوات عوض میکنم اونم مناسب فضا و حوصله؛ این سری با کلی دعوا و بحث و اقناع سازی و مظلوم نمایی تونستم بالاخره عیال رو هم مجاب کنم که لباس جدید برای دو ساعت نخره و یه لباس مجلسی از لباس های قبلش رو استفاده کنه, واقعا نمیفهمم هررررررررررررررررررررررر بار باید چند میلیون بدم یه لباس بخره که فقط دو ساعت بپوشه و بذاره کنار و مراسم بعد لباس جدید!!

مسخره است به خدا !

چی میشه لباس تکراری بپوشن این زنا, چرا با این تفکرات و رسوم احمقانه مخارج سنگین دست شوهرا و پدرا میذارید که مردها عزا بگیرن عروسی یکی از فامیل اینا باید پولشون رو هدر بدن و مخارج سنگین بیافته رو دوششون؛ حالا من دارم میتونم بخرم دیگران شاید نداشته باشن چرا باید به این فکر زنانه احقمانه دامن بزنم؟؟ 

تازه از این تفکر احمقانه زنانه بالا تر اینه که مگه منم احمقم که یه چیزی بخرم که دو ساعت مصرفشه و بعدش باید بندازم بره!؟؟ این اوج بلاهت و حماقته!

 

مطالب مرتبط:

عروسی یک آخوند

امشب دل من هوس رطب کرده!

 

پی نوشت مهم:

با توجه به منفی مطالب مرتبط قبلی میشه دوستانی که میخوان منفی بزنن حالا شناس یا ناشناس دلیلش رو بگن.