۸ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

روزی!

اون شبی که از خونه عمو داشتم میومدم خونه , تو راه کرج آخر وقت از یه وانتی تو مسیرم خواستم میوه بخرم , کارت خوان میوه فروش گفت عدم موجودی, دیدم پیامک ش اومده مانده سی هزار تومن, عذر خواهی کردم و خواستم میوه رو پس بدم گفت برو فردا برام کارت به کارت کن, منم میوه رو گرفتم که فرداش برم کارت به کارت کنم ... شب البته اومدم خونه با کارت عیال اینترنتی پولش رو واریز کردم و به شماره ای که ازش گرفته بودم پیام دادم و تشکر کردم.

شنبه ساعت ۵ صبح با زنگ بیدار باش گوشی پاشدم, خیلی خوابم میومد, یه ذره گفتم بخوابم یهو دیدم ای دل غافل دیرشد، هول شدم .. دیشب کارت بانکی م رو نمیدونم کجا گذاشته بودم, دلم نیومد عیال بیدار کنم, دیرم شدخ بود هیچ پولی هم تو کیفم نبود با خودم گفتم خدایا اگه ماشین نیاد دنبالم و یا یه کاری پیش بیاد اصلا پول ندارما, ... گفتم ولش شکن خدا کریمه و در و بستم و راهی شدم

از خونه زدم بیرون که دیدم یه آقایی که قیافه ش به افغانی ها میخورد داره نزدیکم میشه, راستش اون موقع صبح خیلی نترسیدم (البته با خودم بعدا گفتم چرا نترسیدم!) با لهجه افغانی گفت یه مشکلی تو افغانستان پیش اومده الان مغازه باز نیست شارژ بخره اگه بشه براش شارژ بگیرم ... منم بدون هیچ مکثی شماره ش رو گرفتم و براش شارژ کردم, گفت بیست هزار تومن شارژ کن که بتونم تماس بگیرم, منم بیست تومن شارژش کردم از کارتی که فقط سی تومن توش پول بود, از طریق کدهای دستوری... اونم در اومد دو تا ده هزار تومنی بهم داد...

 

 

از اون روز همه ش این تو فکرمه یعنی خدا چه حکمت و توانایی های دیگه ای برای انجام کاراش از جمله روزی رسوندن داره که من بهش هنوز نرسیدم!

 

واقعا کسی باور میکنه ساعت 5 صبح یکی بیاد از من شارژ بگیره پول نقد بهم بده, در حالی که من یه قرون پول تو جیبم نیست و فقط اندازه نیاز اون بنده خدا پول تو کارتمه!؟

۲۹ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۰۶ ۸ نظر موافقین ۸ مخالفین ۱
این جانب

زن عمو

پنج شنبه رفته بودم کرج برای کاری, گفتم حالا که تا کرج اومدیم زنگ بزنم خونه عمو یه سر بهشون بزنم ...

ساعت حدودای 5 عصر زنگ زدم عمو, گفتن یه سه ساعتی نیستیم, شب میایم, منم گفتم منم کارم طول میکشه اگه خیلی طولانی نشه حدودای دو سه ساعت دیگه میرسم ... با یه مکثی گفتن باشه !

 

شب ساعت نه اینا بود رسدیم در خونه شون, گفتم قبلش تلفن بزنم بچه هاش آماده بشن, زنگ زدم جواب ندادن, دوباره زدم باز جواب ندادن ... تا یکی دو دقیقه بعد خودشون زنگ زدن ... گفتم عمو ببخشید دیر شد, رسیدین به سلامتی؟؟ گفتن آره رسیدیم .... دیدم داره مِن مِن میکنن, ادامه دادن راستش از صبح برای عمل خواهر خانمم بیمارستان بودیم و بچه ها خیلی خسته شدن ... منم بعدشم با چند تا قربون صدقه رفتن و تعارفات معمول قطع کردم و از دم خونه شون راهی شدم به سمت خونه ...

خیلی دلم برای عموم سوخت ...

خیلی بده, یه مرد جرات مهمون داشتن و رابطه داشتن ش رو از دست بده و به خاطر خیلی چیزا از خواسته ها و غرورش کوتاه بیاد ...

خیلی بده خجالت بکشی از اینکه زن ت رو به مهمون نمیده 

خیلی بده از زنی که فقط خانواده خودش واسه ش مهمه و پای فامیل شوهر رو از خونه ش ببره ...

خیلی بده زنی زندگی رو اینطوری به مردش تلخ کنه و مطمئن باشید مردی که اختیار خونه و زندگیش رو از دست رفته بدونه هیچ چیزی تو اون زندگی نخواهد داشت و فقط برای حفظ آبرو و ظاهر اون زن رو تحمل میکنه

 

دلم برای عموم خیلی سوخت, یه مرد کامله که یه زن ناقص اینجوری زمین گیر و شرمنده ش کرده!

۲۷ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۵۰ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۵
این جانب

یک لیتر بنزین, یک لیتر آب!

اون روز قیمت آب معدنی رو روی بطری ش خوندم دیدم چقدر گرون شده, 5000 تومن برای نیم لیتر آب! این رو بذارید کنار بزین لیتری 1500 تومن و اینکه روزانه در کشور بالغ بر یکصد میلیون تا 110 میلیون لیتر بنزین مصرف میشه

یک ضرب و تقسیم ساده اعداد جالبی رو برای ما نشون خواهد داد:

 

یعنی سالانه بالغ بر 40 میلیارد لیتر بنزین مصرف میکنیم

با رقم 1500 تومن برای هر لیتر میشه: 60 هزار میلیاردتومن(تازه اینا هزینه حمل و سودجایگاه دار و اینا رو کسر کنی رقم بسیار کمتری عاید دولت میشه)

اگه بنزین بشه 10هزار تومن: جمع فروش میشه 400 هزار میلیارد تومن

بنزین تو کشورهای نزدیک حدودا 1 دلاره, یعنی 50 هزار تومن میشه, اگه بخوایم 50 هزار تومن پول بنزین بدیم درآمدی بالغ بر 2 میلیون میلیارد (معادل 40 درصد ریالی بودجه کشور)

 

حالا من با بنزین 50 هزار تومنی کشور های همسایه کاری ندارم, شما کافی یک پنجم کشورهای همسایه بنزین رو بفروشی, یعنی 10 هزار تومن رقمی بالغ بر 400 هزار میلیاد تومن درآمد کسب خواهی کرد, جالبه بدونین این رقم حدود ده درصد رقم بودجه است, یعنی بودجه دو تا از بزگترین وزارت خونه های این کشور, بهداشت و آموزش و پرورش؛ بد نیست

 

اینم بد نیست بدونین کل درآمد مالیاتی کشور رقمی بالغ بر 800 هزار میلیارد تومنه, یعنی حدود 20 درصد از بودجه در حالی که در کشورهای دیگه این درصد تا 90 درصد هم پیش میره و ما چی؟؟ هنوز نه مالیاتی میگیریم مخصوصا از اصناف و خدمات و هم بنزین رو مفت میفروشیم بعد دولت مجبور میشه برای پرداخت هزینه هایش از جمله حقوق معلم ها, پزشکان و راه سازی و عمران و سایر هزینه های مشابه پول چاپ کنه و این پول بدون پشتوانه بشه عامل اصلی تورم!

 

نمیدونم چرا دولت داره دست دست میکنه و همین طور این ثروت گرون قیمت رو به قیمت مفففففففففت داره به ملت میده در حالی که جای دیگه دنیا از این بنزین مالیات میگیرن نه اینکه یارانه بهش بدن.

 

۲۴ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۰۳ ۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲
این جانب

کندوی عسل

جمعه شبی رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم ...

 

یادآور میشوم مطلب زیر حاوی مواردی است که شاید از نظر شما خواننده محترم, غیر مودبانه, خارج از نزاکت, غیر قابل قبول, وقیحانه, دور از تقوا, دور از حیا و هر چیز دیگری از این قبیل تلقی شود, لذا قبل از ادامه دادن به خواندن این مطلب اگر اعصاب خواندن ندارید یا برایتان مهم است, بهتر است از اینجا به بعد دیگر ادامه ندهید و یا کلا با افتخار لغو دنبال بزنید؛ با تشکر! ( راستش هنوز توهین هایی که تو یادداشت دفترمشاور بهم شد رو نتونستم هضم کنم، لذا چون خودم هیچ وقت به کسی توهین نکردم و همیشه حرمت میزبان و مهمان رو نگه داشتم و برای من احترام گذاشتن به خصوص به کسوت و سن و سال خیلی مهمه ترجیح میدم اگه قراره توهین کنین نخونین یا با افتخار لغو دنبال کنین)

 

 

داشتم میگفتم, جمعه ای رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم, یکم دیر رسیدیم, تو صحن کناری تقریبا فضای مختلطی وجود داشت, همه خانواده بودن, زن های جذابی که چادرهای گرون قیمت و جذابشون و لباس های خیلی خوشگل صورتی و لیمویی و بنفش به عنوان روسری و ساق دستشون بود و به شدت چشم نواز بودن, یه آرایش لایت و ملایم و بعضا زیادی داشتن که تو اون زمینه سیاه چادرشون میدرخشیدن, لامصب این حزب اللهی ها خیلی خوشگلن, مخصوصا که وقتی حجاب میکنن؛ من همیشه میگم چادر چون زمینه مشکی داره جذابیت صورت رو دو چندان میکنه مخصوصا وقتی که یه روسری با رنگ شارپ و ساقای جذاب دستشون بکنن و سفیدی دست و صورتشون رو دو چندان جذاب میکنه و قرمزی لبها و خطوط چشم هاشون که دلربایی میکنه ولی هیچ کدوم به تصویری که از حجم اونها در ذهن متبادر میکنه جذاب نیست ...

 

میخواستم دو رکعت نماز بخونم, جلوم یه خانم چادری جذاب شاسی بلند در حال نماز خوندن بود, تو قیام و قنوتش خب جذابیت خاصی نبود ولی واویلا وقتی رفت تو سجده .... باور کنین عقل از سر هر بیننده ای میپروند ! یعنی الانم اون تصویر از پهنای ... تو ذهنم میاد آب از لب و لوچه م اویزون میشه ... عجب چیزی بود!!

 

عیال کنارم نبودن رفته بودن خرید, وقتی برگشتن بهم گفتن خوب افتادی تو کندوی عسلا (اصطلاح ایشونه به وقتایی که من وسط خانم های با حجاب مشغول نظر بازی هستم).... به ایشون گفتم ببین وسط قنوت یه صحنه دیدم دین و دنیام رو یه جا از دست دادم ...

 

چهار مطلب کاملا مرتبط:

قرمزی لبای تو, تو هیچ مداد رنگی نیست!

تکواندو

نه به حجاب اجباری

دختربازی با چادر و ریش

۲۱ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۱۵ ۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱۱
این جانب

میوه ممنوعه

مهر ماه سال 1386 نمیدونم خاطرتون هست یا نه؟! اون روزها مصادف بود با ایام ماه رمضان, نمیدونم اون موقع چند سالتون بوده, ولی یه مجموعه نمایشی هر شب پخش میشد به نام میوه ممنوعه, به کارگردانی حسن فتحی و بازی علی نصیریان و هانیه توسلی... خاطرتون هست یا چیزی ازش شنیدین؟

 یادداشت زیر مطلبی است که که تو همون روزها نوشته بودم و منتشرش کردم, با این عنوان:

 

حاصل میوه ممنوعه.............. میوه های ممنوع تر....

 

 

روند برنامه های مناسبتی در چند سال اخیر  به نحوی بوده که سال به سال به جذابیت این برنامه ها افزوده شده  اما بعضا افزایش جذابیت ها به قربانی شدن برخی سنت ها انجامیده روی صحبت من سریال میوه ممنوعه است که از شبکه دو که شبکه ای آموزشی  است پخش میشود این سریال یکی از پر مخاطب ترین سریال های ماه مبارک است که این جانب سعی میکنم تیتر وار به مواردی که قابل تامل و بررسیست مسایلی را  به عرض برسانم!

اگر چه هدف این سریال نشان دادن ایمان حقیقی  است و میگوید زمانی ایمان کامل  میشود و ایمن  که همراه عشق باشد اما بیان این موضوع  و طرح ان چنان هجمه ای به سنت های مسلم دینی و اجتماعی ما  آورده که بسیار اسف بار است:

1-    روزهای نخست پخش؛ غزاله  دختر حاج یونس عابد خستگی نا پذیر و نیکوکار و معتمد بازار ازخانه فرار میکند بدون هیچ توجیهی  فقط به قصد عمل شرعی ازدواج!!! البته بدون احترام به نظر خانواده و نظر مسلم شرع در خصوص اذن پدر .... اگر چه بسیار سعی شده غزاله و مصطفی را عامل به شرع نشان دهند اما متاسفانه هم عمل فرار و بی حرمتی و سرکشی  غزاله عملی غیر شرعی بود و هم آق والدین شدن یکی از بزرگترین گناهان کبیرست که تمام اینده انسان از ان متاثر خواهد بود که غیر از یک اشاره بسیار کوتاه و بی تاثیر دیگر از این موضوع خبری نشد تاسف بیشتر اینکه عامل فراری  شدن  دختر حاج یونس ارتباط  قبل از ازدواج غزاله با شخصی که خود را مقید به مذهب و از اهالی جبهه و جنگ میداند که این موضوعات به هیچ وجه قابل جمع نمیباشند، دقیقا همین موضوع برای دختر دکتر پژوهان  در سریال اغما نیز  اتفاق افتاد اما دختر دکتر با وجود هیچ ادعایی تن به ازدواج بی اذن پدر نمیدهد....

 

من نمیدانم تبعات  شکسته شدن قبح این عمل غیر شرعی و نا هنجار و بی حرمتی به مقام پدر و بیشتر از آن توجیه غیر منطقی __ گرفتن رای دادگاه که معلوم نیست چطور اخذ شده__چیز کمیست که دانشگاه صدا و سیما به این راحتی بتواند از ان بگذرد!!؟

 

2_ مسأله جلال و شایگان : جلال که یک دلال و تاجر بازاراست  بسیار سعی شده او را به قدرت های دولتی منتسب کنند و درصد عمده ای از اعمال او که به هیچ وجه جنبه خلاف شرع و عرف ندارد  را کلاهبردارانه و ظالمانه تلقی کنند و اما شایگان یه کارخانه دار ورشکسته که به واسطه بی کفایتی  و بی تدبیری به این مرحله رسیده که حتی در اواخر آن به  قدری به زبونی و بی غیرتی رسیده که حاضر به تاراج دادن شرافت دختر خود میشود ... مع الاسف بسیار سعی شده این بی تدبیری و بی غیرتی  به عنوان حفظ مال و طرفداری از قشر کارگر و به راه انداختن خط تولید مطرح شود!!!!!!!

 

3-حاج یونس: عابد و نیکوکاری که تمام زوایای زندگی او حلال مسلم است که به این شکل خفیف و خوار شده است  اصلا قابل باور نیست... اگر چه سعی شده این را نتیجه عُجب و غرور وی نشان داده شود اما _ من برای عشق پیری حاج یونس توجیهی بد تر از یک وسوسه نمیتوانم ببینم که به هیچ وجه عمل خلاف شرعی مرتکب نشده_ اما ایا خدا دست عابد و زاهدی که تمام روزی خود را از کسب حلال به دست اورده و در همه حال از دیگران دستگیری کرده وحال دچار نوعی عُجب شده نمیگیرد...!؟ روندی که این سریال حاج یونس را به قهقرای  انحطاط اجتماعی و خانوادگی کشانده... با چه توجیهی 50 سال عبادت و کسب حلال حاج یونس که نماد بزرگ خانواده و معتمد بازار است به سخره گرفته و یک شبه به گرداب اغفال کودکانه کشانده _ اگر چه فعل حاج یونس امر خلاف شرعی نیست_ اما....!!

 

4_جالب اینجاست  خانه محل سکونت دختر حاج یونس دختر سر کش و فراری اکنون به جای تحریم  محل ارجاع اعضا خانواده که هر یک مشکلات خاص خود را دارند شده... بی شک این عمل زشت خلاف شرع و خلاف عرف غزاله که آتش این فتنه بوده کاملا به دست فراموشی سپرده شده و غزاله در نهایت بی شرمی و حق به جانب گرفتن هیچ گاه زیر بار  مسیولیت خیانت  و عمل وقیح خود نرفتو با کمال تاسف هر چه پیش میرویم بیشتر به ما القا میشود که این زندگی یک زندگی عاشقانه  و زیباست که حسن عاقبت طرفین را در پیش دارد....!!!

 


5_اگر چه معصومیت از دست رفته آن پیر به هیچ وجه وجود ندارد ولی به شکلی این عمل مباح حاج یونس  به نمایش در امده که تبعات مختلفی دارد... شکسته شدن قبح اعمال خلاف شرع و گناهان کبیره، از بین رفتن بنیان خانواده به سادگی تمام؛ روزی حلال یکی از مهم ترین عوامل به وجود امدن فرزند صالح است اما به نظر هیچ یک از فرزندان  حاج یونس با تمام  سعی ایشان از پیروی شریعت به صلاح نرسیده اند.. دختر بزرگ با آن زندگی خانوادگی، دختر کوچک با فرار از خانه و اق والدین، پسر بزرگ بانوع تجارت و کسب در امد و وضع خانوادگی پیش امده و پسر کوچک  با بلاهت  خود هیچ نشانه ای از یک فرزند صالح را ندارند و بر عکس در خانواده شایگان با این همه بی اصالتی و بی شرفی پدر که در نهایت بزدلی و بی غیرتی دست به گرو گذاشتن شرافت ناموس خود را دارد فقط و فقط برای  مرحم گذاشتن بر زخم هایی که حاصل بی تدبیری خود اوست توجیه شده....ولی بسیار سعی شده هدف خانواده شایگان را در حفظ کارخانه و عدم پرداخت دیون  خود به صاحبان ان را علاقه به تولید و روزی کارگران نشان داده شود اما در عمل این رفتار های شعار گونه و دروغ با توجه به مسایل پیش امده به هیچ وجه نمیتوانددر بیننده اثری مثبت داشته باشد و کمترین  برداشت توجیه  بی غیرتی و فرار از بدهی هاست!!

 

6_نکته پایانی و مهم دیگری که امروزه در اکثر کارهای نمایشی میتوان دید  تحقیر مرد، ظالم بودن و سست عنصری مردانست در برابر زن همیشه پیروز بر حق و مظلوم! رفتارهای مردانه جلال  در برابر رفتارهای حقیرانه  همسر دختر بزرگتر و رفتارهای ذلیلانه همسر دختر عاشق پیشه غزاله قیاس شده  که در همین قیاس  تصاویر به گونه ای وانمود میکند که حقارت و ذلالت مردانه بهتر از اقتدار و تسلط بر امور مردانست!! در همین حین زن طاغی و سرکش دچار سر انجام خیر است و بر عکس زن فرمانبر ی که به حکم شرع و عرف طبق دستور همسرو موازین خانوادگی عمل میکند زن سر خورده مظلوم و بد عاقبتی در خواهد امد....

 

متاسفم..... به نظراین سریال نه تنها برای جامعه مسلمان و سنتی ما بهره ای ندارد بلکه با شکستن حرمت هایی که بسیار در حفظ ان تاکید شده و شکستن قبح اعمالی که بسیار نهی شده موجبات  تحریک و پیش روی بدعت هایی را بنا مینهد که تبعاتش بسیار  سنگین است


 + آخیش داشتم میترکیدم..... اگه اینجا  نمی گفتم  میمردم از حرص خوردن

 

+ این مطلب رو سال 1386 نوشتم, هنوزم بعد از 16 سال بهش معتقدم, هنوزم از نوشتنش و داشتن همچین طرز فکر درست و مستدل و مستحکمی به خودم افتخار میکنم. متاسفانه هنوزم این نگاه مسموم اون مجموعه نمایشی تو نظر و عمل خیلی از آدمها هست در حالی که نمیدونن چه سم مهلکیه!

۲۰ خرداد ۰۲ ، ۰۷:۱۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۴
این جانب

مهر برادر خواهری

واقعا برادر یاره، واقعا برادر سایه ش مثل سایه باباست

حقیقتا خواهر دریاست و مهرش مثل مهر مادرهاست...

۰۸ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۱۵ ۳ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۳
این جانب

دفتر مشاوره

نمیدونم چه حکمتیه, من دوستای زیادی دارم که روانشناسن و بعضا دفتر مشاوره دارن, البته اولش میخواستن من رو درمان کنن ولی از جلسه دوم خودشونن که میخوان درمان بشن؛

 چهارشنبه گذشته بود, یکی از همین دوستان گفت بیا دوتایی به یه مراجعه کننده مشاوره بدیم, گفتم ببین وسط حرف من بپری یا دری وری بگی, من میزنم تو اعتبارتا .. قبول کرد که من رو به عنوان استادش معرفی کنه ...

 

جلسه شروع شد, یه آقایی بود که با خانمش مشکل جنسی داشت, برگشت گفت دو ساله رابطه جنسی نداریم, مشاورش که چند جلسه ای باهاش کار کرده بود به من گفت استاد خانمشون دارن فوق لیسانس میخونن و خود ایشون 5 کلاس سواد ندارن, خانمشون تو خونه شوهر دیپلم گرفتن و دانشگاه رفتن, خود این آقا مشوق ش بوده و  از طرفی این آقا روابطی با خانم های دیگه داشتن از جمله دوست خانمشون و دست بزن داشتن و امثال اینها ...

 

از آقا پرسیدم خانمت وقتی فهمید رابطه داری تو چیکار کردی؟؟

 

گفت خب فهمید گفتم صیغه ش کردم

 

خیلی مودبانه بهش گفتم آخه مرتیکه احمق وقتی به کاری که کردی اقرار میکنی یعنی تحت هر شرایطی بازنده تویی و اون زن دیگه نمیتونه روت حساب کنه, چطور توقع داری بیاد باهات بخوابه!؟!؟

 

پرسید باید چیکار میکردم؟

 

گفتم خب باید حاشا میکردی, کتمان میکردی, اصلا و ابدا نباید اقرار میکردی, الان تا آخر عمر دیگه بهت اعتماد نداره؛ حتی اگه عکس ازت داشت باید میگفتی فوتوشاپه حتی اگه تو رو روی کار دید باید فرار میکردی و بعد حاشا میکردی که تو نبودی ... هییییچ وقت نباید اقرار کنی ...

(مشاورش هی به پای من میزد و حرص میخورد, در حالی که مرده خوشش اومده بود انگار راه حل بهش داده بودم)

 

گفت الان دو ساله من رابطه ندارم و تصمیم گرفتم که فقط پول تحصیلش رو بدم و خورد و خوراک

 

گفتم (اینو تو دلم البته مرتیکه ابله کند ذهن) زنی که باهات رابطه نداره, واسه حرفت تره خورد نمیکنه با چه استدلالی داری بهش اجازه میدی بره دانشگاه, همینجوری ش آدم حسابت نمیکنه داری مدارج بالاتر میفرستیش؟!؟؟ که بعدا خدا رو هم بنده نباشه!؟؟

 

هیچی نگفت

 

متاسفانه مشاور بهش گفته بود یه مدت از هم دور باشن, که این داروی خطرناکی بود, بهش گفتم شما دو تا بشینین باهم زندگی کنین ولی دیگه اجازه نده خانمت برای ادامه تحصیل راحت هر جا بره و هرکارگاهی شرکت کنه, از طرفی برای رابطه جنسی باید بری سراغش, این همه داری خرجش میکنی, از بدیهی ترین حق ت استفاده کن ... نذار احساس استقلال کنه که اون موقع گند میزنه به زندگی خودش و تو, از خودت دورش نکن نذار رابطه با زن های مطلقه داشته باشه, روابطش رو محدود کن, سرش رو تو خونه گرم کن, تند تند و بی هوا سر بزن خونه, مراقب ش باش تودام رابطه با مردای دیگه نیافتاده باشه...

بهش گفتم گوشیش رو چک نمیکنی؟ 

گفت نه ما با گوشی هم کاری نداریم!!

(تو دلم گفتم غلط کردی کاری نداری) بهش گفتم پس چی جوری کنترل ش میکنی؟؟ تو باید گوشیش رو چک کنی باید بدونی زن ت با کی میپره با کی نمیپره مگه اینکه اونجای خودت بو بده !!

یکم قاطع باش, انقدر شل و ولی که زنه سوارت شده ... خجالت بکش تو رو خدا ...

زنه تو خونه تو با پول و سرمایه تو خورده بزرگ شده آروغش رو هم زده اما تو انقدر نا توانی (بی عرضه ای) نمیتونی افسار زن ت رو دستت بگیری!؟

 

آخرش میخواست منو بغل کنه, ازم کلی تشکر کرد

بعد از رفتنش صاحب دفتر مشاوره بهم گفت اینا چی بود بهش گفتی آبروی منو بردی, گفتم تو داری باهاش لاس میزنی, اونی که تو داری میگی و فکر میکنی مبنای علمی داره بیشتر مبنای تخیلی داره و راه حل های غیر واقعگرایانه است ... پس اگه من رو به عنوان استادت دعوت کردی زیادی حرف نزن؛ هیچی نگفت چون میدونست جوابی بهش میدم که دیگه نتونه حرف بزنه ... یکم دلخور شد, ولی بعدش انگار مراجعه کننده ش ازش خواسته بود تو جلسه بعد که با زنش میخواد بیاد منم بیام که من گفتم دیگه وقت ندارم, همون یه جلسه هم زیادی بود!

۰۷ خرداد ۰۲ ، ۱۳:۴۱ ۱۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱۴
این جانب

جدایی حامد از زنش

حامد اسم یکی از اقوام ماست, عروسی برادرش بعد از مدت ها دیدمش, دیدم قیافه برافروخته ای داره, معلوم بود حال خوبی نداره, چهره همسرش هم همینطور بود معلوم بود که از دست زنش خیلی شاکی و اذیته... این گذشت تا پریشب مهمون داشتیم, حرف از بقیه اقوام پیش اومد رسیدیم از حال روز حامد پرسیدم گفتم با زنش چطوره؟ خوبه؟ اوضاشون خوب شده؟ گفت نه بابا طلاق گرفته؛ دختره پدرش رو درآورده بود, دختره فقط دنبال پول بوده و اینکه بیاد خرج کنه ... اعصاب حامد بیچاره رو خورد کرده بود ... و انگار طلاق گرفتن.

کلی مهریه و جهیزیه ای که خود پسره خریده بود رو هم بالا کشیده و رفته ...

 

 دلم برای حامد خیلی سوخت, پسر ساده و خوبی بود و گیر یه آدم ناراحت افتاده بود, البته خوشحالم که از اون جهنمی که زنه براش درست کرده بود تونست فرار کنه؛

حامد اسم خیلی از پسرهای این جامعه است, تو شهرهای بزرگ یک سوم و تو شهرهای کوچیک یک چهارم مرد های این مملکت با این مسائل مواجهن, برای حامدهای این کشور طلاق هزینه های زیادی داره, تو سی یا چهل سالگی همممه دارایی ش رو دو دستی تقدیم زنه باید بکنه و تازه از صفر شروع کنه, شخصیتش و غرورش مخدوش شده و لطمه دیده, حتی نمیتونه احساساتش رو بروز بده و فشارهای روانی ش رو تخلیه کنه, تازه از این به بعد آدم های اطرافش بهش به عنوان یه مرد دست خورده نگاه میکنن, در حالی که اون دختره یه پول قلمبه به جیب زده, کلی وسایلی که پسره خریده بود رو واسه خودش برداشته, با کلی اشک و آه میتونه خودش رو به لحاظ روانی تخلیه کنه, تازه چند تا دوست مطلقه پیدا میکنه و گعده های مطلقات راه میندازن و کلی به هم انرژی میدن و با پول های بادآورده کلی این ور اون ور خرج میکنن و حال میکنن دقیقا نقطه مقابل اون مرد بیچاره.

 

بارها گفتم طلاق برای مردها هزینه های گزاف و جبران ناپذیری داره در حالی که برای زن فرصت هایی رو ایجاد میکنه که قبل از اون نداشتن!!

متاسفانه قوانین و عرف به شدت به ضرر مرد و خانواده است و به شدت منافع و حقوق مردها رو تضییع میکنه و زن ها با سواستفاده از این موارد دارن یکه تازی میکنن و این خیانت به جامعه است, عوارضش رو هم که داریم تو آمار بالای طلاق میبینیم.

تصور کنین یک سوم زندگی هایی که به طلاق منجر میشن و صدمات و هزینه های گزافی رو به مرد تحمیل میکنن اعم از هزینه های مادی و روانی, حالا به خاطر حفظ آبرو و حفظ بچه ها مردهای زیادی تن به خفت میدن تا به طلاق منجر نشه و قطعا در این صورت هم هزینه های روانی و مادی زیادی رو تحمل خواهند کرد.

 

بعدا نوشت 1:

همین چند دقیقه پیش حامد خودش بهم زنگ زد و گفت میخواد سکه بخره, باید سکه بده تا از شرش راحت بشه, منم راهنمایی اش چه مدلی بخره؛ بنده خدا دلم سوخت تمام این 15 - 20 سالی که کار کرده یه شبه داره میره هوا!

 

بعدا نوشت 2:

مخالفت با واقعیت به این روشنی واقعا غصه آوره!

مطالب مرتبط:

هتل

حمایت خائنانه

نسل گشاد

ملاک های انتخاب همسر

غاصب!

عقدنامه (قسمت آخر)

عقد نامه (قسمت اول)

وقتی میخوای زن بگیری

عوامل سه گانه طلاق

۰۳ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۵۷ ۷ نظر موافقین ۹ مخالفین ۸
این جانب