۶ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

از خیانت های جمهوری اسلامی (قسمت دوم, اقتصادی)

مطلبی که در ادامه عرض میکنم, به باور چندین ساله م از مصادیق بارز خیانت جمهوری اسلامی در حق خودش و مردم کشورشه؛ 

قطعا ملاحظات سیاسی, امنیتی, اجتماعی در سیاسیون وجود داره ولی فکر میکنم 44 سال برای رعایت این قبیل ملاحظات کافی باشه و بالاخره یک باید بیاد و کار درست و عقلانی و علمی رو انجام بده, بر همین اساس علاقه مندم مصادیقی از این خیانت جمهوری اسلامی رو در ادامه عرض کنم:

 

در کشور در طول روز بالغ بر 100 میلیون لیتر فقط بنزین مصرف میشه, بنزین در کشور همسایه چیزی در حدود 90 هزار تومنه, فروش بنزین پای کشتی تو خلیج فارس حدود 45000 تومنه, یعنی ما ماهی 60 لیتر سهیمه بنزین داریم, رقمی درحدود 2.5 میلیون تومن بابت هر خودرو به صاحب اون خودرو به نرخ خلیج فارس دولت داره یارانه میده, این در حالیه که حدود 40 درصد خانوارهای این کشور ماشین ندارن, یعنی حدود 12 میلیون خانوار داریم که ماشین ندارن (در مقابل 18 میلیون خانواری که ماشین دارن),  ماهی دو نیم میلیون تومن یارانه نمیگیرن!

یعنی اونی که بیشتر داره و بیشتر مصرف میکنه بیشتر از یارانه ها سهم داره

 

دقت کنین بنزین 90 هزار تومنی رو دارن 1500 هزار فوقش 3000 تومن عرضه میکنن, یعنی تقریبا مجانی و رایگان, یعنی قیمت حامل های انرژی چیزی در حدود 1تا 3 درصد قیمت های عادی جهانی اونه, از اون بدبختانه تر اینه که چند ساله قیمت بنزین رو افزایش ندادن و امسال هم بنای افزایش ندارن, در حالی که اگه فقط 3 هزار تومن به قیمت بزنین افزایش بدن, رقمی بالغ بر 110 هزار میلیارد تومن دولت میتونه درآمد داشته باشه, یعنی رقمی در حدود بودجه کل آموزش و پرورش!

 

ولی دولت و مجلس این کار و نمیکنه, و این از خیانت های این دولت و مجلسه...

 

نکته اینجاست وقتی دولت درآمدهای مشروع خودش یعنی مالیات و نرخ واقعی سوخت رو از مصرف کننده نگیره مجبوره ریال چاپ کنه و این چاپ ریال بدون پشتوانه میشه کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت دلار و گرونی و تورم !

 

این چند روزه با شنیدن مصوبه کمیسیون تلفیق که بنای افزایش قیمت سوخت رو نداره, واقعا دارم حرص میخورم و اعصابم خورد شده, یعنی بدیهی ترین چیز عالم رو به خاطر ملاحظات سیاسی و هر دلیل دیگه ای رعایت نمیکنن و مجبورن چندین برابر هزینه ش رو بدن.

 

حدود 30 میلیون خانوار داریم, به طور میانگین و به نسبت هزینه برق و آب و گاز تقریبا مجانی که داره عرضه میکنه رو اگه فقط از هر خانوار 100 هزار تومن بیشتر بگیره تو هر سه خدمت بالا میشه درآمدی بالغ بر 36 هزار میلیارد تومن در سال.

 

این مورد رو میشه بر گازوئیل هم اعمال کنه و بر سایر خدماتی که مستقیم داره میده, از عوارض خروج از کشور گرفته تا مالیات بر نقل و انتقال های اموال مختلف. مالیات بر اجاره و عایدی سرمایه, مالیات بر کسب و پیشه که الان تقریبا به نسبت درآمدشون یک درصد هم نمیشه (یه مغازه دار سالی چند صد میلیون تا میلیارد درآمد داره به نظرتون چقدر در سال مالیات میده؟؟ زیر 5 درصد درآمدش) و... یکی از ضرورت هاست, به صورت میانگین افراد مکلف هستن یک ماه کرایه دریافتی هر واحد مسکونی یا تجاری رو به عنوان مالیات به دولت بدن, ولی متاسفانه الان تقریبا این بخش درآمد دولت صفره, مالیات بر عایدی سرمایه هم به نوعی مانع دلال بازی میشه و کلی درآمد برای کشور داره ولی متاسفانه دولت و مجلس این درآمد ها رو رها کردن و چسبیدن به چاپ پول بدون پشتوانه فقط تو سنوات مختلف اسم و عنوان ش رو عوض کردن

 

از خیانت های دیگه دولت اینه که دلاز 45هزار تومنی را داره 28500 عرضه میکنه, در حالی که تقریبا چیزی با دلار 28500 به دست مردم نمیرسه و درسته با دلار 28500 ی وارد میشه ولی قیمت دست مصرف کننده همون دلار 45000 تومنیه؛ حالا بیاین یه حساب کتاب مختصر بکنیم, درآمد مستقیم دولت بالغ بر 40 میلیارد دلاره, تفاوت 28500 و 45000 تومنی که دولت ارزون تر میفروشه میدونین چه رقمی میشه؟؟

660 هزار میلیارد تومن دولت داره در سال به واردکننده ها یارانه میده در حالی که مصرف کننده از گرفتن این یارانه محرومه! این مبلغ میدونین یعنی چی؟؟؟
تقریبا کل حقوق کارمندان دولت, دقت کنین کل حقوق کارمندان دولت امسال یه چیزی در حدود همین مبلغ بوده, یعنی اگر دولت دلارش رو به جای 28500 تومن با نرخ بازار آزاد میفروخت کل حقوق کارمندانش , از دکترها و پرستارها, از معلمین و کارکنان آموزش پرورش, از استاید دانشگاه و کارکنانش, تا مرزبان ها و ارتشی ها و نظامی ها, تا همه کارکنان ستادی و غیر ستادیش رو میتونست از محل همین فروش درست تامین کنه!

 

یه نکته بسیار مهم تر عرض کنم, جمع دو فقره درآمد ناشی از افزایش معقول نرخ سوخت و فروش با نرخ بازار آزاد ارز یعنی رقمی بالغ بر 800 هزار میلیاد تومن, رقمی تقریبا معادل افزایش نقدینگی یک ساله این کشوره, این میدونین معنیش چیه, یعنی اگر دولت این درآمد مشروع و پاک رو میتونست و میخواست که جذب کنه, ما با افزایش نقدینگی در کشور رو به رو نبودیم, این یعنی پول ملی مون تو شاخص های اصلی و کلان خودش ارزش خودش رو تثبیت میکرد و دلار به لحاظ نظری امکان افزایش قیمت نمیداشت؛ و حجم پول ثابت میموند و عامل اصلی و ارکانی تورم از بین میرفت.

 

متاسفانه با وجود اینکه قدرت خرید مردم در 20 سال گذشته تقریبا 2 تا 3 برابر شده, ولی از هر کی بپرسی بهت میخنده و کسی قبول نمیکنه, و دلیل این عدم پذیرش تورمیه که به کالاها میخوره و این چند برابری قدرت خرید رو به کام خیلی ها نمیاره و کسی باور نمیکنه نسبت به دو دهه گذشته چند برابر ثروتمند تر شده و دارایی هاش افزایش پیدا کرده.

اضافه کنم, دولت با گرون کردن بنزین و حتی نون و امسال اینها میتونه درآمد داشته باشه و بخش کوچیکی از اون درآمدش رو که از بیشتر مصرف کن ها که قاعدتا وضعیت مالی بهتری دارن و بگیره بده به کمتر مصرف کن ها که وضعیت مالی ضعیف تری دارن در حین اینکه پول بدون پشتوانه چاپ نکرده تورم هم ایجاد نکرده

 

مطلبی نسبتا مرتبط:

خیانت های جمهوری اسلامی (قمست اول, اجتماعی)

 

۳۰ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۸ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
این جانب

ماجرای یک تماس

نشسته بودم پشت میزم تلفنم زنگ خورد, اومدم بردارم قطع شد, دیدم شماره خواهر یکی از دوستانی بود که مشاور بودن, حالا یادم نمیاد چرا شماره خواهرش رو ذخیره کرده بودم ولی خب داشتم به این فکر میکردم که دوباره زنگ زد ...

 

گفت سلام آقای اینجانب, صداش ناراحت بود

گفتم سلام خوبی, خواهرت خوبه؟ بچه هات چطورن خوبن؟

 

یکم حال احوال کردیم و بی مقدمه رفت سراغ اصل مطلب:

 

(خواهرش یکی از مشاوره های حاذق هستن, راستش یک جلسه رفته بودم پیششون تقریبا از جلسات سوم چهارم دیگه من مشاورش شدم و میشست ساعت ها بامن راجع به خودش و خانوادش حرف میزد و منم ... قضیه حدود 15 سال پیش ایناست اون موقع بچه اولش تازه به دنیا اومده بود)

 

گفت یادته خواهرم با یکی دوست شده بود, گفتم آره خب ... چطور؟
 

گفت ماجرای رابطه من رو هم که میدونی ....گفتم اوهوم :(

گفت هیچی دیگه, همین.

 

چند لحظه به سکوت گذشت, ادامه داد حالم یه جوریه, بچه هام رو میبینم از خودم بدم میاد, دلم نمیخواد بغلشون کنم, تو رابطه م هیییچ لذتی نمیبرم, شوهرم همه ش میگه چته منم خودم رو میزنم به اون راه, افتادم دنبال کار, خودم رو مشغول کردم تو یه جایی, ولی از یادم نمیره, حالم و خوب نمیکنه نمیتونم ازش فرار کنم

 

گفتم خب...

 

چند سال گذشته, اوایل خیلی خوب بود, خیلی هیجانش رو دوست داشتم, خیلی رابطه عاشقانه ای داشتیم, باهم بیرون میرفتیم, شبا پیام میدادیم, قایمکی حرف میزدیم و ...

 

رابطه هم داشتین؟

 

گفت اوهوم ... چند بار خونه خواهرم رو جور کردم(چون خواهرش هم همینکار و میکرد برای دوستش, حالا اصلا به قیافشون نمیخوره ها)... چند بارم که زن ش خونه نبود رفتم خونه ش ...

 

ادامه داد راستش اون اوایل خیلیی دوستش داشتم, اصلا براش میمردم, همه کار میکردم, بچه هام رو میسپردم مادرشوهرم زیر بار منتشون میرفتم که برم ببینمش, هزار تا بهونه جور میکردم که باهاش باشم ولی بعد از چند سال ...

 

بعد از چند سال چی؟؟

 

بعد از چند سال .... دیدی از خوردن یه غدایی دیگه لذت نمیبری و برعکس حالت رو به هم میزنه, حالم بهم میخورد, از اون نه ها, از خودم ... همه ش صحنه های رابطه مون میاد جلوم با اینکه هنوزم لذت میبرم ولی حالمم به هم میخوره ...

 

پرسیدم خواهرت چی؟ من خیلی وقته باهاش تماسی نداشتم اون هنوزم تو رابطه است باهاش ...؟؟

 

گفت نه چند سالیه تو ترکه و درگیر خودشه ... 

 

هیچی نگفتم, چند لحظه سکوت بود ... گفتم خب الان میخوای چی کار کنی؟

 

هیجی .. میخوام خودمو بکشم, گم و گور کنم ...

 

گفتم خب چرا نمیکنی؟!

 

گفت نمیشه که به مامانم چی بگم؟ به بچه هام و شوهرم چی بگم ... بعدش چی میشن ...

 

گفتم آهان !

 

گفت اون موقع ها واسه خواهرم خوب راهنمایی میکردین, دیگه از سر ناچاری یهو به سرم زد بهتون زنگ بزنم...

 

گفتم چند وقته رابطه نداری؟

 

گفت یک سال و خورده ای 

 

گفتم چند سال رابطه داشتی

 

گفت سه سال و خورده ای 

 

گفتم پس دو سال مونده!

 

گفت چی؟

 

گفتم اینکه خالی بشی, بره زیر, روش خاک بریزی, تا سعی کنی یادت بره, تا دیگه بالا نیاریش ...

 

گفت چرا بهم فحش نمیدی!؟ (از اینجا به بعد با گریه باهام حرف میزد) چرا نمیگی غلط کردی بکش, خودت کردی گه خوردی حالا اینم تاوانش, تو هزار بار میگفتی ادامه ندم حتی وقتی مچش رو واسم رو کردی ... خاک تو سر من 

 

یکم از این خودزنی ها کرد و بهش گفتم من خودم رطب خوردم, چطوری میتونم منع رطب کنم ... من از اول رابطه ت رو میدونستم, هر روز سراغت رو میگرفتم, برنامه رفت و آمد و حتی رابطه هات رو داشتم, حتی یادته یه بار باهم اون موقع ها صحبت کردیم بهت نشون دادم اون آدمه فقط دنبال هیجان جنسی رابطه ش با توه و اگر پا بده با خواهرت هم همزمان رابطه برقرار میکنه و دیدی که یه بار نشونت دادم ...

 

گفت آره یادمه ولی خب من بهش وابسته شده بودم, حتی با وجود اینکه مچش رو گرفتم که میخواست با خواهرم باشه نمیتونستم کاری کنم ...

 

گفتم الان میخوای چی کار کنی؟

 

گفت هیچی, داشتم میمردم گفتم به کی بگم هیشکی نبود به تو زنگ زدم, ببخشید ناراحتت کردم ... 

 

گفتم اشکال نداره, من خیلی وقته ناراحتتم!

 

بدون هیچ حرف خاصی خدافظی کرد و قطع کرد.

 

این رابطه و رابطه های مشابه از ساده ترین چیزها شروع میشه, از خصوصی حرف زدن ها و درددل کردن های زن ها و مردها باهم ... بدون حضور دیگران!

کسی هم نمیتونه خودش رو مصون از این اتفاق بدونه و ممکنه کوچیکترین شل شدن و پا دادن آدم رو وابسته کنه؛ وابستگی عاطفی و روانی عین مواد مخدر میمونه مگه به این راحتی ها میشه ازش گذشت و تن به خواسته هاش نداد ...

بحث تعهد نیست؛ بحث افتادن تو چاه رابطه های ویرانگره, خیلی وقتها ناخواسته تو چاهی میافتیم که در اومدن ازش کار هر کسی نیست, واسه همینه که میگن رابطه مرد و زن خیلی باید محدود و کنترل شده باشه, به خصوص تو فضاهای خصوصی ...

 

 

مطلب مرتبط:

 

۲۳ بهمن ۰۱ ، ۰۹:۴۷ ۱۶ نظر موافقین ۶ مخالفین ۴
این جانب

باهم تر!

شهرداری تهران تصاویری رو به عنوان تبلیغ برای این ایام چاپ و نصب کرده با این عنوان که باهم ساختیم, باهم گریه کردیم, باهم کشف کردیم, باهم پیروز شدیم و از این عناوین ...

من تو دیدن رسانه های داخلی خیلی هاشون رو خائن تر و وطن فروش تر از خیلی از رسانه های خارجی میدونم, یکی از همین ها یه مطلب زده "همه باهمیم ولی بعضی ها باهم ترن" خب مدت هاست سعی میکنم مطالبی که آدم های (بخونین شبکه ها) مختلفی که مشخصه یه بغض و کینه و دشمنی دارن رو نخونم ولی خب بعضی وقت ها از دستم در میره و برخی مطالب رو میخونم, راستش دیدم درست گفته, همه باهمیم ولی بعضی ها باهم ترن!

 

با چند تا مثال دوست دارم مطلبم رو بیان کنم, اصرار دارم تاکید کنم من از حزب الهی ها اصلا خوشم نمیاد, این ریششون رو میبینم کهیر میزنم و حالم بد میشه قیافه مقدسشون رو میبینم مخصوصا اون ادا اطواریاشون رو میخوام بکشم و خفه شون کنم ولییییییییییییییییییییی:

 

یادم نمیره وقتی تو این مملکت جنگ میشه همین حزب الهی ها و بی ادعاها میرن و خون میدن و جون میدن

وقتی سختی و نیازی پیش میاد همین هایی که کیسه ای ندوختن پای کارن و میرن کمک میکنن, حالا جهادی, یا هر حالتی

وقتی تیم ملی پیروز میشه و دشمن ها میخوان اتحادمون از بین بره, با تمام بی اعتقادیشون به فوتبال و آدم هاش باز میان شادی میکنن که بگن مملکتمون دست خودمونه

یا مثلا وقتی یه عده میان سینما رو تحریم میکنن(همونایی که بازیگراش میلیاردی دستمزدشون رو گرفتن و آروغ تحریمش رو میزنن) پا میشن میرن فیلم هایی که شاید اصلا هم بهش اعتقادی ندارن, ببینن که صندلی ها خالی نباشه

یا تو انتخابات و تظاهرات و تجمعات مردمی همیشه پای کارن و از خودشون مایه میذارن, هم فحش میخورن هم خون دل, فحش و از یه عده نادون میخورن و خون دل رو از خائن!

یا اگه قراره از امنیت کشور دفاع بشه, امثال شهید عجمیان که یه گوشه کنار یه خونه فسقلی هم نداره میاد جونش رو میذاره پای این مملکت و نظامش میذاره به فجیع ترین شکل به قتل میرسه ولی خانواده ش دم نمیزنن و میگن فدای دین و شرافت اسلام و مسلمین و ...

 

و جالب اینجاست همه اونهایی که کیسه که چه عرض کنم, چاه درست کردن برای چاپیدن این مملکت و پول برق کاخ هاشون قیمت ماشین همین بی ادعاهای بالاست, فکر میکنن شاخ خر شکوندن که یه آدم مهمی شدن و تا تونستن چاپیدن و تا شده از موقعیت های کمک کردن به کشور فرار کردن, یادمون نرفته موقعی که واکسن نداشتیم و اصلا واکسن نبود با افتخار میرفتن خارج واکسن بزنن, یا پول بی زبون این مملکت رو میبردن تریکه دبی و کانادا و ... پولایی که از فیلم هایی که بهش اعتقادی ندارن و تا قرون آخر گرفتن و خرج عیاشی خودشون و خانواده شون تو خارج میکنن, یا تا تونستن پول درآوردن و فکر زیاد کردن پول هاشون شدن و خودشون رو شایسته بیشتر داشتن دارن و بیشتر چاپیدن...

 

خب بایدم به این اعتقاد برسیم درسته ما باهم ساختیم ولی اونها نقشی نداشتن, اونها فقط خوردن و بردن و غر زدن و هیچ کاری نکردن, منظورم فقط آدم های مشهور نیستا, این روزها خیلی ها رو میبینم قیافه حق به جانب میگرین و به مملکت و کشور و نظام فحش میدن, ته هر کدومشون رو میبینم باد میده و عمدتا یه مشت بی خاصیتن با کلی ادعا!


میخوام بگم این ممکلت رو آدم های بدون ادعا و مومن ساختن و نه امثال آدم های پر مدعای عوضی!

این مملکت رو آدم های حزب اللهی ساختن, نه آدم های نون به نرخ روز خور و بی اعتقاد

این مملکت رو آدم های مقید و محجوب ساختن نه آدم های وقیح و بی حیا و نفهم

این مملکت رو زنان با شرف و محجبه و با حیاش ساختن نه یه مشت هتاک و بی قاعده و زشت روی و زشت خوی!

این مملکت رو دانشمندان شریف ساختن نه یه مشت لاابالی  ناشریف!

این مملکت با خون شهیدان ساخته شده, نه قاتلان و سفاکان و جنایتکاران وحشی ...

 

+ معنی حرف های نفی اشکالات حاکمان و حکومت نیست, عرضم اینه که این حکومت هر چقدر هم مشکل داشته باشه, سگش شرف داره به همممه دشمن هاش, چون دشمن هاش خیلی خیلی بیشرف و پلیدن, البته یه عده نادون هم همیشه دنبال رو اون بی شرف هان در حالی که یا میدونن یا نمیدونن

++مثلا من با عفو اخیر آقای خامنه ای مخالفم, با گذشت و مسامحه کاری با مجرمین مخالفم, به خدا هر جای دنیا بود خشتک اینایی که مملکتی رو به آشوب کشوندن و پرچم میکردن, ولی تو جمهوری اسلامی با مسامحه حرف میزنن, علی دایی یه حرف مفتی زده به جای اینکه بگیرنش زندانش کنن ازش میخوان توضیح بده دلایل بیاره, عدم برخورد با متخلف و مفسد واقعا درد بزرگیه, توئیتر فیلتره مسئول جمهوری اسلامی توئیت میکنه, حجاب قانونه علیه ابزار اعمال قانون فیلم میسازن و مسخره ش میکنن, هر کی به اصول کشور فحش بده بهش جایزه میدن, برق و آب و بنزین مجانی داره توزیع میشه کسی نمیاد بگه آی دولت از این بریز بپاش بی حساب دست بر دار و ... قانون تو این کشور رعایت نمیشه و این بدترین چیزهاست که هزارتا مصداق ریز و درشت دارم برای گفتن ولی کو گوش شنوا !

 

۱۸ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۰۷ ۳ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۲
این جانب

راه های جذب

در ادامه مطلب قبلی به نظرم به جای دست کاری تو سیما و اندام و غیره و ذلک موارد زیر خالی از لطف نباشه:

 

یکی از غلط ترین چیزهایی که خیلی از روانشناس ها میگن در رابطه زناشویی, نظافت و خوش عطر بودن و لباس های تحریک کننده و از این چیزا خیلی اهمیت نداره, از اونجا که وقتی کسی رو دوست داری حتی بوی عرق تن محبوب آزاردهنده نخواهد بود, و حتی لذت بخش و تحریک کننده میشه, لذا اینکه خودمون رو غرق در عطر و پشت لباس قایم کنیم کار بی فایده ایه, تا مردی که داریم باهاش زندگی میکنیم از ما خوشش نیاد و نتونیم رضایتش رو جلب کنیم با هزار رنگ و لعاب نمیتونیم دلبری کنیم براش...

 

البته روش ها زیادن باید دید آقای صاحب قلمرو چی دوست داره و از چی احساس غرور و هیجان میکنه, مثلا یکی از کدبانوگری خوشش میاد, یکی عطر و بوی غذا یکی و ...

 

چند تا مثال میزنم ضرر نداره بدونین:

 

  1. اگه مردتون دیر وقت میاد خونه و معمولا گشنشه, همیشه عطر غذا رو زمانی که میخواد بیاد تو فضای خونه منتشر کنین, هیچ چیزی به اندازه غذای گرم واسه یه مرد گشنه لذت بخش نیست, بغل و بوس و این چیزا رو بذارید هر وقت سیر شد بهش بدین و ازش بگیرید, اول غذا! اول سیری بعدا بقیه کارا ...
  2. اگه مردتون کدبانوگری دوست داره, سعی کنین یه بخش کوچیکی از کارتون رو جلوش انجام بدین و اونم وقتی که همه امکانات رو برای ایشون فراهم کردین اونم واسه فقط جهت دلبری, مثلا اگه بافتنی دارید نیاین نرسیده میل دست بگیرین تا خود شب یه بند که حتما تمومش کنین, این کارا رو بذارید وقتی خونه نیست و یه تیکه آخرش رو بذارید وقتی که اومده و سیره و چاییش رو خورده چون اون اثری که ازش میخواین رو نخواهید گرفت.
  3. به جیبای مردتون کاری نداشته باشین, دست توش نکنین, ولی اگه لباس هاش رو وقتی میخواین بشورین حتما جیب هاش رو نگاه کنین, خالی کنین بدون فضولی تو محتواش, سوارخ نباشه, حتما روفوش کنین, یا اگه زیپی چیزی در رفته باشه ازش بگیرید و زود انجامش بدین و خودتون رو با عرضه نشون بدین, خیلی این موضوع جذابه, گشاد بازی و تنبلی رو خونه باباتون جا بذارید, خونه شوهر باید با عرضگیتون رونشون بدین. همیشه لباس های فرداش رو آماده کنین و بهترین کار اینه که صبح زود موقع رفتن پاشید بدرقه ش کنین و بوس خدافظی بهش بدین.
  4. مراقبت چیز خوبیه, سرک کشیدن تو گوشی و امثال اینها برای اینکه بدونین کجای کارین بد نیست به شرط اینکه جنبه و تحمل داشته باشین و الا هر چی کمتر بدونین بهتره و ابدا به روش نیارید که چه چیزایی میدونین, اگر دیدید احیانا هرز میپره, بیشتر بهش محبت کنین, بیشتر مایه بذارید ولی همزمان با محبت از ابزار تهدید هم استفاده کنین, خوف و رجای همزمان؛ یعنی هم زمان که دارید بهش محبت میکنین و سعی کنین زیاده روی نکنین چون دل و خواهد زد, تهدید های ریز زنانه هم بسیار کارآمده, عین گربه دزده که چوب رو ببرید بالا حساب کار دستش میاد؛ مثلا اگه متوجه رفتار مشکوکی شدین یا بو بردین به چیزی فقط با یه اخم زنانه بهش بگین حواسم بهت هستا, این به اندازه چند تا صندلی برقی اعدام مانع انجام جرمه, ولی اگه دعوا راه بندازین و سر و صدا کنین, مطمئن باشین اونی که بخواد بپره میپره فقط برای خفه کردن و آروم کردن شما یه مدت تقیه میکنه, بعدش تو فرصت مناسب آن کار دیگر رو میکنه چون حالا که دهنش سوخته اقلا آشش رو بخوره!! ولی اگه تهدید ریز کنین از ترسش هم شده زیادی پیش نمیره و سعی میکنه جنبه های احتیاطی بیشتری رو رعایت کنه ... (اینو چرا گفتم, واسه اینکه مراقبت شما حس خیلی خوبی به مرد میده, یه حس مالکیت مضاعف ولی دعوا و داد و بیداد حس مزاحم بودن و موی دماغ شدن میده)
  5. متاسفانه خیلی از خانم ها همواره در حال توقع خدمت و نوکری از مرد دارن, این حس بدی رو القا میکنه حالا ممکنه به روتون نیاره و با استدلال های مذهبی گرفته تا اخلاقی مرد رفتار خفت بار خودش رو توجیه کنه ولی در پسا ذهن مرد این خفت و حقارت رسوب خواهد کرد, پس از مردتون اینطوری که چرا به من توجه نمیکنی, چرا تو خونه بهم کمک نمیکنی, چرا به بچه ها رسیدگی نمیکنی و ... از این مدل غرها نزنین چون فایده نداره و فقط خودتون رو خسته میکنین, زیاد برای پول بهش تماس نگیرید یکم سیاست داشته باشین, یه برنامه برای گرفتن پول داشته باشین, خرجای الکی نتراشید, از همه مهم تر به نام مردتون و به کام خودتون کاری نکنین, چون دو سه بار اول رو ممکنه مرده حالیش نشه ولی بعدی ها اذیتش میکنه و از چشمش میافتین چون حس میکنه شوهر کردین که تلکه ش کنین تازه خر ش هم کنین, این دوتا با هم دافعه ایجاد میکنه؛ اینکه به مردتون هی بگین به من توجه کن و به نیازهای من توجه نمیکنی و از این دری وری های زنانه و مردتون یه جایی بهتون گفت چقدر نق میزنی, چقدر زر میزنی یا تعابیری با این مضمون بدونین دارین از چشم شوهرتون میافتین و باید رویه فکری و رفتاری خودتون رو عوض کنین(هر چند خیلی سخته) و الا شوهر برای فرار از توهمات زنانه و توقعات متوهمانه فقط از شما دور میشه و سمت شما نمیاد حتی به قیمت از دست رفتن مطلوبیت هاش...
  6.  دنبال این باشید بچه بیارید, مخصوصا اگه بچه دوست داره سعی کنین دامن ش رو پر از بچه کنین, اینطوری به زندگی امیدوار تر و وابسته تر میشه و لذت بیشتری از زندگی میبره, البته آدم با آدم فرق داره ها ولی هیچ مردی نیست که دوست نداشته باشه زندگیش ثمره نداشته باشه ... بچه دار که شدین سعی کنین صرفه جویی رو مدنظر قرار بدین, نذارید خرج زیادی بیافته و مراقب جیب شوهرتون باشید, مثلا میگم هر چند تا پوشک عوض کردن یه چندتا کهنه بشورید به جایی بر نمیخوره, تا همین چند سال پیش پوشک یه کالای لوکس بود, و خانم های کدبانو بر خلاف خانم های تنبل و بی خاصیت کهنه میشستن الان مد شده چپ و راست ازش استفاده میکنن و مثال هایی از این قبیل
  7. هیچ چیزی به اندازه اطاعت پذیری و سپاسگذار بودن برای همسر ارزشمند نیست, همیشه بهش بگین که اگه تو نبودی کی میخواست منو بگیره! (شاید با خوندن این مطلب خنده تون بگیره ولی باور کنین معجزه میکنه, القای این معنی که بدون شوهرتون چیزی نبودین)؛ برای کوچیکترین کاری که ظاهرا هم نباید از همسرتون تشکر کنین, بابت بیرون کار کردنش, بابت اینکه شب ها میاد خونه, بابت اینکه طلاقتون نمیده, بابت اینکه مادرتون کرده... این سپاسگذاری مرد رو براتون عین موم توی دست میکنه و کلی بهتون خدمات ویژه میده
  8. مهمترین کار, احترام و احترام و احترام به خانواده شوهره, مخصوصا مادر و پدرش؛ به شدت بهشون احترام بذارید حتی اگر اشتباه کنن, سعی کنین خونه مادرشوهر خوب و درست کار کنین و گشاد بازی هاتون و ادا اطواراتون رو بذارید خونه خودتون؛ 
  9. درست ظرف شستن خیلی موضوع مهمیه, به چشم دیدم خیلی از زن ها یه کف الکی میزنن روی ظروف و یه آب میگیرن و تمام؛ در حالی که ظرف رو باید با اسکاچ ساوید و موقع آب کشی هم باید دوباره با دست خالی ساوید تا صدای تمیزیش در بیاد ...
  10. جالب اینجاست اگه همه کارهای بالا رو به درستی انجام بدین رابطه فوق محشری باهاتون خواهد داشت و به هیچ وجه وسط رابطه حرف اضافه نزنین و دل به کار بدین, هر چی که ازتون خواسته میشه رو انجام بدین, بدون هیچ اکراه و ادا و اطواری ... اون موقع است هر کاری که دلتون میخواد براتون انجام میشه با نهایت هیجان, کافیه یه مدت امتحان کنین .

موارد بالا بخشی از مواردیه که میتونه شما رو برای بیشتر لذت بردن از زندگی و کوفت نکردن زندگی به همسرتون یاری کنه, دوست داشتین گوش بدین و انجام بدین دوستم نداشتین خب ندین, و زندگی رو به مردتون و خودتون زهر کنین, بدونین که با خرج تراشی های بی مورد و گوشت بری خودتون و گوش بری همسرتون جذاب نمیشین!

۰۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۵۶ ۱۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۹
این جانب

مجذوب

تو یکی دو مطلب اخیر مباحثی پیش اومد راجع به اینکه زن ها به خاطر مجذوب شدن مردها دست به تغییر تو چهره و ظاهرشون میزنن, و خودشون علاقه ای ندارن به این تغییرات راستش از اونجا که بارها این مطلب مطرح شده علاقه مندم در این خصوص چند خطی از آنچه که دیدم عرض کنم:

 

ممکنه الفاظی عامیانه و سخیف به کار بره که قبلش از محضر بزرگواران عذرمیخوام ولی واقعا چون جور دیگه ای نمیتونستم حق مطلب رو ادا کنم ناچارم از به کار بردن این تعابیر

 

علاقه دارم با چند تا مثال منظورم رو عرض کنم, مثلا وقتی یه خانمی یه ماتیک سرخ آبی براق میزنه, و لباش رو بیشتر از اونی که هست نشون میده, نظر و نگاه یک مرد رو به سمت خودش جلب میکنه, در این شکی نیست, یا مثلا وقتی یه لباس تنگ میپوشه که برجستگی ها و فرورفتگی های بدنش رو خیلی خوب و اغراق آمیزی نشون میده هم همینطوره یا ابروهاش رو خط خطی میکنه یا ...؛(هر چند من دقت کردم خانم ها بیشتر از آقایون به این جور چیزها نظرشون جلب میشه)

خیلی از خانم ها فکر میکنن وقتی برای شوهرهاشون اونطوری بشن, مثلا برن دماغشون رو ختنه کنن, یا سر و تهشون رو ژل و پروتز تزریق کنن و یا کف و بالشون رو خط خطی و نقاشی کنن جذاب  میشن و به چشم همسرشون میان غافل از اینکه اون جلب توجه در نظر آقایون برای در و داف تو خیابونه نه زن خودشون! به این معنا که درسته ممکنه نظر یه مرد رو اون چیزا جلب کنه ولی در حد اینکه با خودش بگه اوووف چه دافیه نه بیشتر, عین یه چیز تابلو وغ زده عین فیلمای تبلیغاتی اغراق آمیز میمونه نه یک چیز جذب کننده دلنشین!

 

هر چند از اونجا که یه اصل وجود داره که خانم ها عادت دارن به کام خودشون و به نام شوهراشون خیلی کارا بکنن, این بهانه جذاب شدن رو هم نوعی چشم و هم چشمی زنانه میدونم که به بهانه شوهر دوستیشون انجام میدن و لاغیر!

معتقدم همین که یکی عضوی از خانواده میشه دیگه تو نظر یک مرد دیده نمیشه و تو حوزه و قلمرو تملک اون مرد وارد میشین با هر خصوصیاتی (اتفاقی که در خصوص داف صدرالذکر نخواهد افتاد و اون داف فقط در حد عجب دافیه تموم میشه! ) و چون هر روز دیده میشین تغییرات ظاهری یه زن نهایتا یکی دو ساعت میخواد جالب باشه بعدش دیگه عادی میشه و هر دقیقه که نمیشه یه گندی به هیکل و قیافه شون بزنن پس دنبال یه راهکار دیگه برای جذاب بودن باشین و سعی کنین از اون راه کارها برای دیده شدن در قلمرو مردتون استفاده کنین

 

چند تا راهکار برای جذاب شدن دارم که تو قسمت بعد خدمتتون عرض خواهم کرد.

۰۵ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۱۰ ۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
این جانب

اولین رابطه (بازنشر)

به نظرم حق این مطلب درست ادا نشد, فکر میکنم ارزش بازنشر رو داره:

 

دختره معرفی شده بود برای مشاوره, یکم حرف زد بهش گفتم اینا رو ول کن, اونایی که روت نمیشه بگی و بگو ...

شروع کرد مِن مِن کردن ولی بالاخره صندوقچه رو باز کرد ... 

 بعد از کلی داستان سرایی رسیدیم به اولین رابطه ش و تازه چشماش پر از اشک نفرت شد(نمیدونم اشک نفرت تعبیر درستیه یا نه) شروع کرد به تعریف قصه اولین باری که یه مرد بهش دست زده اونم چندین سال پیش ... 

اشک ریخت, آروم شد, ولی نشد!

 

جالب اینجاست پسرهای زیادی هم دیدم که با خشم و نفرت از اولین رابطه شون و اولین کسی که اونها رو به سمت رابطه فیزیکی برده حرف میزنن ... (البته با این تعریف که رابطه فیزیکی ضرورتا معنیش رابطه جنسی کامل نیست)

 

این اولین نفری نبود که از اولین رابطه ش خاطره عمیق و دردناکی داشت؛ جالب اینجاست قربانی ها بعدها اولین نفری میشن که خودشون یکی دیگه رو قربانی کردن و از اینکه باعث اولین رابطه کسی دیگه شدن عذاب وجدان داشتن!

 

خیلی وقت ها خیلی ساده و صمیمی در دام روابطی میافتیم که آخر و عاقبتش سیاهی و شکسته؛ تجربه ثابت کرده مجردها چه دختر چه پسر به مراتب باحیا تر از متأهل ها هستن چه زن چه مرد, و به شدت باید از مردها و زن های متأهل دوری کنین که بد چیزی ن!

 

نمیدونم کافیه با توضیح بیشتری بدم, اینکه اگه اولین بارتون بود لااقل برای کسه دیگه ای اولین نفر نباشیم, اگه متأهلیم خواسته و ناخواسته اجازه ندیم کسی تو دام ما بیافته, مجردها و آدم های ضعیف و سست زیادی ممکنه کنارمون باشن, با خواهش های زودگذرمون و زرنگی و تجربه خام کردنمون دیگران رو تو دام ها و چاه های عمیق شخصیتی گرفتار نکنیم.

 

+ از قضا دو دسته بیشتر گرفتار میشن, دسته اول شخصیت های خسته و ضعیف و سست, و دسته دوم آدم های زرنگ و باهوش و قدرقدرت و مدعی اینکه من که به خودم مطمئنم!

۰۲ بهمن ۰۱ ، ۱۱:۵۱ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
این جانب