امروز صبح بعد یک نیمروی چرب و چیلی با خیار شور وگوجه خوشمزه رفتم بانک و با سپردم تو بانک آینده که شنیدم داره منحل میشه تونستم یه مبلغی سرمایه گذاری کنم، یه مقدار طلای خام خریدم، ناهار خوش مزه ای هم به بدن زدم و قبل از ناهار یه جلسه ای هم داشتم و بعد از ناهار حدود ساعت دو ظهر زیر باد کولر راننده محل کارم منو رسوند خونه؛ جاتون خالی هندونه خنک و شیرینی تو یخچال بود خوردم و رفتم یه چرت خوابیدم تا ساعت حدودای ۵ عصر که با تماس تلفنی بیدار شدم، یکم رفتم باغچه رو با بیلچه کوچیک حیاط صاف و صوف کردم و دم غروبم اذان داد نمازمو خوندم و بعدشم شام دلچسبی خوردم و بعدش لم داده بودم زیر خنکای شامگاهی تلویزیون روشن کردم که زیر نویس شبکه خبر رفت امروزم صد و خورده ای انسان که بیشترشون زن و بچه بودن تو غزه شهید شدن.
این بود انشای من با موضوع اینکه امروز خود را چگونه گذرانید، الانم کنار پنجره که نسیم خنکی داره میوزه دراز کشیدم و مطلبم رو منتشر میکنم و به این فکر میکنم فردا دیگه تلویزیون نگاه نکنم.
تمام مطلب با تمام جزئیات واقعی بود!