دیروز تو ملاقاتم با یه مادر و دختر ۱۰ ساله، نکته جالبی برخوردم ...
این دخترم عین الیسا دنبال عروسک لبوبو بود، خیلی برام جالب بود
چه جریان اقتصادی یا فرهنگی ای پشت این عروسک یا کالاهای مشابهن و چطور گسترش پیدا میکنن ...
جالبه این دو تادختر از دو قشر کاملا متفاوت اجتماعی و اقتصادی بودن ولی جفتشون یه میزان علاقه و اشتیاق و اصرار به خرید و داشتنش داشتن!
این چند روزه خیلی دارم به این سن از بچه ها فکر میکنم، البته ماهم بچه بودیم عکس های فوتبالی و کارت فوتبال و تیله برامون مهم بود، ولی اینکه یادم نمیاد اصرار میکردم خانواده م حتما بخرن یا نه رو ...
دوران خیلی جالبیه، دورانی که نه میفهمن و نه نمیفهمن ...
مادرش بعدا بهم پیام داد گفت چقدر اخلاقتون خوب بود و باحوصله به حرفای بچه گوش دادین و خودتون باهاش اخت کردین و من بهش گفتم خیلی برام طرز فکر بچه های این سنی جالبه ....
روز قبلش اردوی بچه ها بود، ماشین نیونده بود به من زنگ زدن برم کمکشون و ۶ تا پسربچه تقرببا همین سنی رو تو ماشین سوار بودن، خیلی جالب بودن به نظرم پسرا خیلی فهمیده تر بودن و میشد روشون حساب کرد هر چند اونا دغدغه های بازی های پسرانه خودشون و داشتن ولی بازم بعضی چیزا رو متوجه میشدن و حرفای گنده گنده میزدن ولی دخترا تو خواب و خیال بودن...
بچه ها خیلی جالبن، دارم از خط پیرزن میرم رو خط نوجوون و نونهال!
بچه ها خیلی خوبن
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.