خیلی وقت ها پیش میاد، اینکه به چیزایی فکر کنم و یا یادشون بیافتم که نمیتونم برای کسی تعریف کنم یا حتی اینجا بنویسمشون ...

 

فقط میتونم بشمارمشون:

  1. ...
  2. ...
  3. ...
  4. ...
  5. ...
  6. ...  

 

از بعضیاشون شرم دارم، و خجالت میکشم چرا کردم، چرا گفتم؛

از بعضیاشون خجالت زده م کاش نمیگفتم و یا نمیکردم (فرقش با بالایی اینه که بالایی از دید دیگرانه ولی این یکی از دید خودمه)

بعضیاشون خیلی کار زشتی بوده ولی هنوزم که هنوزه دوس دارم و اگه پا بده باز انجامش میدم

بعضیشون هم که خیلی بد بودن، با بدی ازشون یاد میکنم ولی قول نمیدم که تو موقعیت ش انجامش ندم!

بعضیاشون هم بد بودن و محاله دیگه انجامش بدم.

 

+ کاش میشد با کسی این حرفها رو زد، یا پیش کشیشی، کسی اعتراف کرد، هر چند میدونم آدم بعد از اعترف اصلا سبک نشه و اصلا حس خوبی نداشته باشه .. اصلا ولش کنین بعضی چیزا رو فقط باید خودت بدونی و خدا و این دو تا فرشته بالاسر ...

 

++ بعضی وقتا به مردن که فکر میکنم، میگم این دو تا فرشته بالا سرم واسم آبرو نمیذارن، یعنی خودم واسه خودم آبرو نذاشتم، اگه بریم اون دنیا ملت بفهمن من کی بودم وچی کارااا که نکردم پشتم تیر نمیکشه، چیزیم نمیشه و این خیلی بده!! خیلی خیلی بد! (خیلی از این بی غیرتی و بی عاری ناراحتم)