اطراف من تعداد قابل توجهی از دختران و پسران مجرد هست، هم در همکاران هم آشنایان و هم اقوام و نزدیکان ...
سن شون از سی و چهل هم رد شده ...
تقریبا همه شون هم مشغول کارن و دستشون به دهنشون میرسه ...
خواستم بگم ...
اطراف من تعداد قابل توجهی از دختران و پسران مجرد هست، هم در همکاران هم آشنایان و هم اقوام و نزدیکان ...
سن شون از سی و چهل هم رد شده ...
تقریبا همه شون هم مشغول کارن و دستشون به دهنشون میرسه ...
خواستم بگم ...
واسطه بشید با هم ازدواج کنند خب!
خب کمی هم اگر از تحلیل و زاویه نگاهتون به این موضوع ( یا شاید مشکل ) بگین ... شاید تجربتون به یه نفر دیگه کمک کنه ...
چرا نمیشه؟ دیگه این قضیه زن و مرد نداره.
یعنی نمیتونید بپرسید قصد ازدواج دارن یا نه؟ اگه داشتن مورد معرفی کنید!؟
سلام
توی دو ماه گذشته، چندین نفر جدی اومدن با من برای ازدواج صحبت کردن. عموما آدمهایی هم بودن که براشون احترام قائلم. یکی شون هم حکم پدری برام داره و واقعا نمیتونم حرفش رو روی زمین بذارم و همیشون، دوندگی کرده بود که مثلا یکی از خانم های مسئول(!) یه مورد خفن برای من معرفی کنه و کار رو جلو ببره ...
اما وقتی لرزش صدای بقیه رو می دیدم، وقتی که شرایط رو براشون توضیح می دادم، به این نتیجه می رسیدم که محکم وایسم و بگم نه! تا اینکه دردسر الکی درست کنم، برای خودم و برای شخص مقابل ...
میدونم حس بقیه رو. کامل. مثل شما هم خیلی دور و اطراف ما هست :) همه هم از روی خیرخواهی حرف میزنن و دل می سوزنن. ولی نمیدونم ایراد از من و امثال منه، از چیه، که اقدام مساوی داستانِ الکی درست شدن و مشکلات عجیب و غریب ... شاید این راهش نیست. شاید بقیه اون آدمی نیستن که بلد باشن این مسیر رو باز کنن ... نمیدونم. هر چی که هست، من به عنوانِ یکی که شاید مخاطب حرفهای شما قرار بگیره، یعنی یکی از اون اطرافیان شما باشه، برای دل سوزی تون احترام قائلم و توقعی هم از کسی ندارم واقعا. مشکلی هم هست قطعا از ناحیه منه ... که این همه آدم بلد بودن، خوب و بد ازدواج کنن، فقط ماییم که مشکل داریم؟! اونها هم مشکل داشتن دیگه ... من بلد نبودم مشکلاتم رو حل کنم ...
ولی ...
این وسط که ما ها بلد نیستیم مشکلی رو حل کنیم، یکی پیدا بشه نصفه و نیمه و ناپخته موردی رو مطرح کنه، فقط شرش می مونه واسه ما و یه مشکل دیگه هم اضافه میشه ... همینطور که برای من اضافه شد دیگه ... هم آبروم جلوی چندین و چند نفر رفت، هم خودم مطمئن تر شدم که مالِ این کارها نیستم ...
پس میفهمم وقتی اقدام نمیکنید برای وصلت دو نفر، چرا این کار رو نمی کنید و حق هم میدم بهتون.
صالحه خانم این ها رو شاید ندونن ... ولی خب من رک و پوست کنده گفتم دیگه ...
+
راستی خوبید؟!
چه خبرا؟! :)
این وسط یه چی هم بگم:
انگِ ضد زن بودن رو هیچ وقت نفهمیدم چطور به شما دارن می چسبونن!!! خیلی هم این طرف و اون طرف گفتن، ولی ... من هیچ وقت شما رو ضد زن ندیدم. یعنی ضدیت دارید ها، اما این ضدیت نه بخاطر اینکه مخالف جنس زن باشید، بلکه یه واکنش مقابل اطرافه. یه واکنشِ عریان! یه واکنش بی سیاست! یه واکنش شفاف. مثل بقیه توی لفافه و هزار تا پیچیدگی نمیاید بگید که زنِ امروز زن زندگی نیست! مستقیم میگید ... و خب، وقتی مستقیم میگید به شخصیت طرف مقابل برمیخوره دیگه ... بخاطر همین هم هی موضع میگیرن :)
ولی من که ضدیت نمی بینم ...
یه بحث عمومیه که من قبول دارم. به قول شما حساب و کتاب ها و به قول من ترس ها، مانع این میشن که انسان اون اقدام درست رو به موقع انجام بده
اما در مورد خودم؟! خیلی فکر کردم سر ترسه یا نه ... جمع بندیم این بود که نه ... مصداق خودم رو قبول ندارم حداقل ... فکر میکنم شرایط من یه مقدار خاص باشه. همین
الباقی حرفها هم قبوله ...
سلام دوباره
میدونید منم یه جورایی موافقم. مخصوصا تو فضای کاری و با کسانی که خیلی با خط فکریشون آشنا نیستیم، و یا خودشون تمایلی ندارند که براشون واسطه بشیم...
این وسط دو تا مساله است: این که خودِ ما چه جور الگویی هستیم؟ از ازدواج و روابط همسری و فرزندانمون چی رو داریم بروز میدیم و دیگران چه تصور و ذهنیتی براشون شکل میگیره. آیا ترغیب میشن یا نه، برعکس دافعه ایجاد میکنیم.
نکته دوم این که آموزش اصولی در مورد رابطه همسران و حل کردن مشگلات و باز کردن گرههای شخصیتی و احساسی رو به آدمها ندادیم...
متاسفانه این آموزشها هست به صورت رایگان اما هم خیلی شناخته شده نیست هم کاسبی یک عده در اینه که از راه مشکلات مردم پول دربیارن با مشاوره دادن و چه و چه. و هنوز سواد و علمیت لازم برای بسط و تعمیق این مباحث در جامعه ما رشد نکرده.
تو این مسائل خیلی عقبیم. خیلی
چه جالب!! آموزش برای بعد از ازدواجه؟ اتفاقا برای قبل از ازدواج باید باشه که افراد تصور درستی از ازدواج در ذهنشون شکل بگیره. تخیلی فکر نکنند. انتظار زندگی رویایی نداشته باشند. دختر میخواد طرفش بینقص باشه، پسر هم همینطور، نتیجه چیه؟ مجرد موندن تا سن بالا.
حالا اگر تصوراتشون از بعد مادی و معنوی زندگی رو تعدیل کنند (به وسیله همون آموزش) اونوقت تو خواستگاری سوالهای مسخره و دافعه دار نمیپرسند. توقعات غیر منطقی مطرح نمیکنند. از روز اول خواستگاری توقع خونه و ماشین دار شدن و چه و چه نخواهند داشت.
اتفاقا آموزش باید با همین جهت گیری باشه که اونا رو آماده کنه برای همه چیزِ زندگی...
در مورد ساده نبودن مساله واسطهگری هم منم واقفم و گفتم... اتفاقا واسطه گری هم هنره هم دانش. اونم آموزش می خواد. اونم تو این زندگی های پیچیده امروزی.
یه پیج اینستاگرام @nane.ebrahim2 سر بزنید اگه دوست داشتید. در مورد همین همینه.
در مورد رابطه همسران، سایت mahmoodsoltani.ir عالیه. دوست داشتید فایلهاش رو گوش بدید.
سلام
تو مطلبتون به نظرم یک نکته ای نهفته هست و آن اینکه آدم های مجرد ( زن و مرد فرق نمی کند ) وقتی از یک محدوده سنی عبور می کنند و هرچه هم می گذرد تمایلشان به تشکیل خانواده کم می شود که دلایل مختلفی می تواند داشته باشد .آنچه بیشتر عمومیت دارد در این دلایل به نظرم سخت گیر تر می شوند .( خیلی دو دو تا چهار تا می کنند و وارد جزئیات و ریزه کاری ها می شوند و حاضر به هیچ انعطافی نیستند )
من یک همکار آقایی داشتیم و چند باری با همکارای دیگه چند نفری را چه در محل کار و چه از آشناهای دوستان معرفی کردیم اما همه را سر بهانه های بسیار ناچیز و کم اهمیت قبول نکرد و با اینکه مشکل مالی هم ایشون نداشت اما حاضر نبود وارد یک زندگی مشترک بشود.
خیر. این آموزشهایی که منابعش رو فرستادم، بهتره قبل از ازدواج باشه. محدودیت تاهل تجرد نداره. ضمنا شامل دغدغههای شما هم میشه. مخصوصا در بعد اقتصادِ خانواده.
ساز و کارهای حقوقی قابلیت رفع کردن مشکلات زندگی مشترک رو نداره. چون اساسا زندگی مشترک با اخلاق ادامه پیدا میکنه، نه بر مبنای ساز و کارهای حقوقی.
این دیدگاه شما پایهش غلطه.
اینایی که شما گفتید رو که همه میدونن. لازم نیست انقدر تکرار کنید :)
من دارم یه چیز دیگه میگم :)))
شما هم که نمیخواهید پیگیر مطالبی بشید که بهتون معرفی کردم.
ضمنا اساسا جایِ طرح مسائل جدی و علمی در کامنت نیست.
اگه خودتون به واقع دغدغه دارید پیگیرش بشید.
و نکته آخر: من ادعایی ندارم. خودمم دارم بعد از ۸ سال زندگی مشترک بازم آموزش میبینم و این اصرار شما بر اینکه آدم سنش میره بالا دیگه آموزش پذیر نیست برای من بیمعناست.
در پناه خدا
اصلا مگه میشه تو این دوره زمانه که سن ازدواج رفته بالا، هممون چند مورد از این افرادی که شما مثال زدید دور و اطرافمون نداشته باشیم؟
اتفاقا دو نفر همسن خودم در فامیل هستند (خیلی هم به همدیگه نزدیکیم) که هنوز مجردند. یکی شون مجرده و مطمئنم هیچ وقت موفق نمیشه ازدواج کنه. چون تفکرات غلط داره. فانتزی ازدواج داره و شدیدا تعصبات و رسوبات سنتی داره. همین ها باعث شده ما از هم فاصله بگیریم. چون ایشون اصلا نمیخواد دست فرمونش رو تغییر بده. بهش بگی بهش برمیخوره.
ولی مورد دوم... یه مدت اصرار داشت به همون رویه غلط قبلی و فانتزی سازی و ... ولی الان خدا رو شکر خیلی تغییر کرده. کتاب میخونه برای توسعه فردیش و خانوادهش رو تحت تاثیر قرار داده. اهل عمله. شروع به ورزش کردن و تغییر سبک زندگیش داده. و ما دوتا کلا میتونیم با هم حرف بزنیم. مثل اون قبلی راه گفتگو رو خودش نبسته. به فکر پیشرفتش هست. امیدواره. و بله... اگر کتاب بهش بدم میخونه. اگر باهاش حرف بزنم فکر میکنه... اگر دست از یادگیری برمیداشت هیچ وقت شرایطش تغییر نمیکرد... ولی الان خیلی چیزا داره در زندگیش تغییر میکنه...
مطمئنم حتی ۴۰ سالش هم بشه شانس ازدواج خواهد داشت.
+بحث علمی با منطقی فرق داره و الان بحث علمی نمیکنیم. باید بحث منطقی کنیم.
حوزه این مطالعات جامعه شناسی و روانشناسی و پژوهشهای جنسیت و خانواده است.
سلام
چی میخواستید بگید؟