روزهای آخر ماه رمضون، روزهای وداع و حسرت و دلتنگیه ...

 

این روزها برای من لااقل بسیار بسیار خوب بود، از جهتی بیمار شدم و بیشتر به عجز و ناتوانی خودم پی بردم و بیشتر برای خدا جزع و فرع کردم ، از طرفی ماه مبارک بود و اصلا فضاش جوری میطلبه اینجور روابط رو و از طرفی هم این برنامه زندگی پس از زندگی که همش من رو از رفتار قبل وگناهان بسیاااااااااااااارم ترسونده و همش دارم استغفار میکنم و همش مراقبم غلطی ازم سر نزنه و الا خودم رو با خاک یکسان میکنم و ... 

 

خدا رو شکر واقعاا خدا رو شکر بابت این نعمت های بزرگش ... 

و البته صد حیف که داره این روزهای خیلی معنوی و خیلی مقدس و پر رحمت تموم میشن و آرزو میکنم حال و هوامون رو همین جوری به سمت خودش نگه داره و همیشه مشتاق و محتاجش خودمون رو ببینیم.

 

عوارض کرونا هنوزم با منه، حتی چند قدم راه میرم نفس میگیره و سینه م میسوزه، رقت قلب عجیبی پیدا کردم، من از یکی از قومیت ها بدم میومد، دلیل هم داشتما ولی الان حتی از اونها بدم نمیاد، رو همه تقریبا حسن ظن پیدا کردم، راجع به کسی سعی میکنم حرفی نزنم، سرم تو کار خودم و گرفتاری های درونی خودم باشه، همش مراقبم نکنه خطایی ازم سر بزنه، راه میرم میترسم مورچه ها رو له کنم، پشه ها رو از پنجره بیرون میکنم و .... انقدر اوضاع خودم خرااابه حتی از خدا برای شیطان طلب مغفرت و هدایت کردم....

شاید خیلی از این ور بوم افتادم ولی به نظرم این ور بوم بودن از اون ور بودن خیلییی بهتره!