مدت ها پیش، با یه آخوندی حرف میزدم، بهشون گفتم من شما آخوندها رو قبول ندارم، چرا باید بهتون خمس مال بدم؟؟
برگشت حرف جالبی بهم زد، گفت هرجای دنیا بخوای مالیات بدی، به زور هم که شده ازت میگیرن، اگرم فرار کنی سر بزنگاه بالاخره خِرِت رو میگیرن و ازت میگیرن و اگر ندی کلی برات محدودیت درست میکنن، ولی خمس رو مگه ما آخوندنا مجبورتون کردیم بدین؟؟؟ خب نده به ما چه اصن!
من با اینکه هنوزم که هنوزه به لحاظ اعتقادی شبهه دارم و مورد مصرف خمس رو جای دیگه میدونم، با این استدلال و منطق قبولش کردم، هر چند قبول کردن معناش اجراش نیست.
در مورد خیلی چیزهای دیگه هم ممکنه اشکال بگیرم ولی شواهد و قراین و دلایل و منطقش رو میبینم بعد نظر نسبت بهش پیدا میکنم؛ مثلا وقتی یه مطلبی رو دشمن های این مملکت تو بوغ و کرنا میکنن، من به اون مطلب شک میکنم که نکنه یه کِرمی توش خوابیده!
یا اینکه وقتی مثلا دشمن های این مملکت یا رسانه هاشون یا کاسه لیس های داخلیشون علیه کسی یا موضوعی موضع میگیرن، شک من بلند میشه که نکنه اون موضوع یا شخص کارش درسته و حق با اون باشه، هر چند ممکنه من هم خیلی دل خوشی ازون نداشته باشم.
به هر حال یکی از انواع استدلال اینه که ببینی دشمنت از چی عصبانی و بر افروخته است و اونجاشو سوزونده یا از کی داره طرفداری و حمایت میکنه؛ شاید خیلی درست نباشه ولی دشمن دشمنت، میتونه دوستت باشه!
و موقع حرف زدن و حتی فکر کردنم، خیلی مراقبم همون حرفی رو نزنم که دشمنم داره میزنه یا همون فکری رو نکنم که دشمنم میخواد تو ذهن من بندازه یا به عبارت بهتر تو زمین کسی که میخواد سر به تن من نباشه بازی نکنم.
فکر نکنم این رویه م خیلی بی منطق باشه.
گاهی شناخت خودی و ناخودی سخت است.
گاهی هم ممکن است به اصطلاح دشمن حرف درست بزند.
گاهی هم ممکن است به اصطلاح دوست حرف نادرست بزند.
به نظر بنده هر کی هر چی گفت، چه دوست چه دشمن با قرآن و کلام خدا مقایسه کنیم! که حتی خود رسول الله ص هم فرمودند که کلامشون رو با قران مطابقن بدیم.(چون دشمنان حدیث جعلی تحویل مردم میدادند)
[عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: «قال رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله: اذا حدثتم عنی بالحدیث فانحلونی أهنأه و أسهله و أرشده فإن وافق کتاب اللّه فأنا قلته و ان لم یوافق کتاب اللّه فلم أقله.»8 از امام صادق علیهالسلامروایت شده است که فرمود: رسول خدا فرمود: هر گاه سخنی از من به شما گفته شد گواراترین، آسانترین و راهنماترین آن را به من نسبت بدهید. پس اگر موافق کتاب خدا بود، من آن را گفتهام و اگر موافق کتاب خدا نبود، من آن را نگفتهام.]
حالا روغن فکر میشیم و میگیم ای بابا، قرآن چرا، مگه عقل نداریم خودمون؟
میگیم که: چرا داری! اما درایت و تدبیر و حکمتت از خداوند بالاتر است؟ و میفرمایند:خیر! و قایله ختم میشه!
بنده به شخصه میبینم کی داره حلال و حرام خدا رو جابه جا میکنه!