دیشب توی کودک شو یه سوال از بچه پرسیدن که کجا احساس بهتری داره بره، زنه جواب داد خونه خانواده من، مادر من، قیافه مرده هم جوری بود که نمیخواست مخالفت کنه چون حوصله اعصاب خوردی بعدیش رو نداشت و حس میکردم زنه خیلی دوست داره سلطه گری کنه و مرده اجازه داده بوده زنه اینطور رفتار کنه...

وقتی جواب به بچه رسید گفت خونه عمه م ...

 

وقتی دوربین از بچه برگشت پیش پدر مادر، زنه با لحن تحقیر آمیزی گفت آره عمه ش راننده مهد کودکه واسه این میخواد بره پیش اونا

 

اینجور زنها که خودشون و پدر و مادر و خواهر برادرشون رو به همه چیز مخصوصا خانواده همسرشون ترجیح میدن و همچنان فکر میکنن خانوادشون همون پدر مادر و خواهر برادراشن و همیشه اولیت اونان برام جای تعجب دارن، اصلا به این فکر نمیکنن این عروس نمک نشناس و خودخواه یه روز ممکنه خودش مادر شوهر بشه؟

 

و اون موقع عروس تازه با عروس قدیمی (تازه فعلی) همون کار و رفتار و نگاهی رو خواهد کرد که الان داره با مادر شوهرش میکنه

 

هر چیزی برای خودمون میپسندیم برای دیگران هم بپسندیم، البته بدون توهم خود حق پندارانه زنانه!

 

* چند روز پیش بچه رو بردم بیرون نمیدونم دستش خورده بود به جایی یا یه چیزی شده بود یهو عیال برگشتن بهم با یه لحس خاص شوخی جدی گفتن بچه رو امانت دستت سپرده بودمااااا ... من عین همیشه که تو این موضوعات شوخی ندارم، خیلی جدی بهشون گفتم یادت باشه اونی که امانت سپرده بچه رو منم، نه تو!