رو به روی پنجره اتاق من تقریبا هر روز 3 تا زن خراب عصرها میان و دنبال مشتری میگردن و دوباره کارشون رو انجام دادن برای تریپ بعدی میان همون جا نهایتا 100 متر این رو تر و اون ور تر وای میسن, و ماشین ها براشون بوق میزنن و ...

 

یه همکارم بعضی وقتها عصرها میاد تو اتاق من که نگاهشون کنه, و همیشه بعد از سوار شدنشون میگه همه زن ها خراب شدن و کلا جامعه فاسد شده و مملکت نیست که فاحشه خونه است...

 

خیلی وقت ها به این حرف ش فکر میکنم, یه بار حدودی شمردم, صبح ها و عصر ها که شلوغ تره, شاید چند هزار نفر زن, از این خیابون رد میشن, دو برابر همین مرد از این خیابون رد میشن, جالبه از اون چند هزار نفر زن و مرد هیچکدومشون شبیه اون زن ها و اون راننده های مرد اون ماشین ها نیستن ولی به استناد همون دو سه نفر این همکارم کلا جامعه و مردم رو فاسد و خراب میدونه ...

 

تو این چهل سال شاید سه چهار بار بیشتر چیزی از من و خانوادم به سرقت نرفته یعنی میانگین هر 3500 روز یه دزدی! تازه صدها بار شده در ماشین باز بوده, در کیفم باز بوده, روی میزم چیز ارزشمند مونده بوده و حتی مورد بوده ماشین روشن مدارک توش ده دقیقه ای همین جور کنار خیابون بوده و کسی کاریش نداشته ...

 

به نظرم همه دزد نیستن, همه خراب نیست و ... و اتفاقا بر عکس اون چیزی که فقط تلخی و سیاهی رو به غلط میخواد ببینه و بگه و نشون بده ما همه خوبیم.