چند سال پیش با یکی از بچه ها رفتیم دیدن یکی از دوستان مشترکمون، رفتیم تو اتاقش من کمی صندلیم اون ور تر بود، از کنار مانیتور همکار رو به روییش و میدیدیم؛ دختره با اومدن ما شروع کرد به ماتیک مالیدن!

خیلی سال میگذره، با خودم میگم چرا اون دختره با دیدن ما(من که نه)، شروع کرد به بزک کردن خودش!؟

توی کوچه مون یه عقب نشینی داشت، اون قدیما خیلی میدیدم دخترا که میرن سرکار میان اونجا با آینه جلوی صورت بتونه کاری میکنن

 

یه همکار خانم داشتم، هر وقت کار از ایشون به من میرسید همیشه کلی پودر سفید روی کارا بود

 

بعضی وقتها دست های این دخترها و زنها رو میبینم یه متر ناخن کاشتن، با خودم میگم اینا چی جوری میرن قضای حاجت!؟

 

یکی از عروسای فامیل بود، همیشه ادامه مژه ش یه متر دنباله داشت،‌ یادمه هر وقت میخواستیم راجع بهش حرف بزنیم من میگفتم اون چشم درازه!(بچه بودم خب ... نمیدونستم چیچیه!)

 

قشنگ یادمه زمان ما هر کی عروسی میکرد به صورتش دست میزد، الان دختربچه ها رو تو خیابون میبینم یه چیزی مالیدن

من هیچ وقت نفهمیدم چرا این همه مواد شیمیایی رو به سر و صورتشون میزنن!

واقعا وقتی ابرو به این قشنگی و پر پشتی هست، صورت رنگ به این خوبی داره و ... چرا این چیزا رو میمالن!