یه عزیزی نقل میکرد، برای پیگیری درمان پروستات پدرشون رفته بودن دکتر، از قضا یه صفحه از دفترجه مونده بود که دکتر تو اون صفحه آزمایش نوشتن و تا اومدن دارو بنویسن برگه تموم میشه و این عزیز برای اینکه راه بذارن جلوی آقای دکتر دفترچه مادرشون رو میدن که تو اون بنویسن، دکتر دست به قلم میشه که بنویسه یهو یه مکثی میکنن، ازشون میپرسن چی شد، دکتر میگن من داروی پروستات رو تو دفترچه یه خانم بنویسم داروخانه چی به من نمیخنده؟!؟!

 

حکایت ما هم همینه، تو یادداشت قبلی من از پروستات حرف زدم ولی دوستان تمایل داشتن راجع به پاپ اسمیر حرف بزنیم، باور کنین بعضی وقت ها بعضی از ماها یادمون میره به جای حل کردن موضوعی که داریم راجع بهش حرف میزنیم، نباید با مغالطه و فرافکنی بحث رو به سمتی ببریم که اصلا ربطی به موضوع نداره؛ این مساله رو تو مناظره هم میشد دید، یکی از مشکلات مربوط به میزان حجم نقدینگی میپرسید، اون یکی میزد به صحرای سینا از مدرک تحصیلی طرف ایراد میگرفت ....

 

میخوام بگم این منش و این نوع مشی رو میشه تو خیلی جاها و خیلی از رفتارهای خودمون هم ببینیم و عملا نمیشه ایرادی به دیگران گرفت تا خودمون مبتلا به اون ایرادیم!

 

+ تو بورکینافاسو چند روز پیش 114 نفر کشته شدن، بهتره بگم به قتل رسیدن؛ قاتلینشون دست نشونده های همین دولت های کراوات زده و غربی به ظاهر متمدن و پیشرفته ن که پیشرفتشون رو تو قتل و کشتار و عقب نگهداشتن سایر اقوام میدونن؛ خدا ذلیلشون کنه!

اگه مثلا تو فرانسه دو نفر ترور میشد الان جامعه جهانی خودش رو جر میداد که چه مصیبتی اتفاق افتاده ولی تو یه کشور فقیر این همه انسان به قتل رسیده واسه هیچ کسی اهمیت نداره؛

خدا یا ما رو ببخش!