اولین باری که کسی سیگار بکشه، معمولا سرفه میکنه و نمیتونه تحمل کنه راحت پُک بزنه، ولی به مرور سرفه هاش کمتر میشه و یواش یواش از سر عادت و نیازی که عادت براش پیش آورده مصرف میکنه و رفع نیاز ساختگیش بهش نوعی لذت میده...
ولی دیگه یادش میره اون سیگار چه بلایی سر ریه هاش، سر خون ش و سر وجودش میاره ...
تازه ممکنه اصلا به اینکه چقدر این دود سیگارش و سیگاری شدنش دیگران را آزار بده هم فکر نکنه ...
درست مثل گناه !
محسن رحمانی
سلام
از سیگار متنفرم حتی بوش هم آزارم میده چه برسه یکی نزدیکم باشه وبکشه .
محسن رحمانی
دقیقاً به ویژه برای خودمون .
وبلاگ قصه
شما دنبال شدی.
دنبال کنی خوشحال میشم
درضمن ، قتل هم فقط اولین بارش سخته
من خودم تا سومین موردش هم دچار عذاب وجدان بودم، ولی بعد از مورد صد و سی و یکم ، برام عادی شد
الان ک دیگه دارم بازنشسته میشم و سه دهه ادم کشتم ، و شغل تخصصی قاتلیت رو برعهده داشتم
البته انتخاب خودم نبود، بلکه از سر بیکاری و با اگهی بازرگانی چنین شغلی نصیبم شد،
الان دیگه پیشکسوتم. ولی هنوز حسرت میخورم که چرا اصغرقاتل و خفاش شب اعدام شدن ومن نتونستم ازشون و تجربیاتشون بهره ببرم.
روحشون در به در
سرشون پایین تر
اسید به قبرشون بباره.
اونا از اساتید و اسطوره ها بودن .
بیاید وبلاگم , خوشحال میشم بخدا
فقط لطفا نظر یادتون نره مقتولین عزیز
نه.... نه... اشتباه تایپی بودش
منظورم ، دوستان عزیز بودش
مُر داد
قبل از رسیدن به پایان نوشتت.. فهمیدم مثل گناه کردن.
مثل اعتیاد به هر چیز..
هر چه که میشه عادت..
سلام.
پست حکیمانه ای بود،
ممنون.